مشکل امروز ما آن است که در حال حاضر در رابطه با ابزارهای زندگی، تصوری غیر از ابزارهای غربی و زندگی غربی نداریم ولی حُسن شیعه آن است که تمایلی را غیر از آنچه حاصل این تمدن است در خود زنده نگه داشته، یعنی از نظر گرایش و تمایل چیزی را جستوجو میکنیم که هرگز با ادامهی فرهنگ غرب به دست نمیآوریم، ولی از نظر شکل زندگی و تعامل با طبیعت هنوز راهی غیر از راهی را که غرب مطرح میکند تصور نکردهایم. در این شرایط است که بحث گذار با خصوصیات خاص آن مطرح میشود که در فصل نهم کتاب «مدرنیته و توهّم» به آن پرداخته شده است. فراموش نفرمائید ما هرگز برگشت به گذشته را پیشنهاد نمیکنیم بلکه از روح و روحیهای دفاع میکنیم که در مناسبات جامعه، از روح فرهنگ مدرنیته برای ادامهی زندگی آزاد است. ما اصولی داریم که طبق آن اصول همواره نظام کثرت را با حفظ رابطه با عالم وَحدانی، مورد استفاده قرار میدهیم. ما طبیعت را آغوش لطف خدا به بشریت میشناسیم و لذا نه از آن منقطع میشویم و نه با خشونت با آن برخورد میکنیم. ما باید از امکانات عالم غیب و نقش فعّال آنها در زندگی استفاده کنیم و در همین راستا است که در حکومت حضرت مهدی(عج) داریم، یاران و کارگزاران اصلی حضرت در عین اینکه شب در اقصی نقاط عالم در منزلهای خود هستند، فردا صبح همگی در مکه در کنار حضرت جلسه تشکیل میدهند، و این به عنوان یک امتیاز معنوی مطرح است، در حالیکه اگر این حرکت با هواپیما انجام گیرد که منحصر به یاران حضرت نمیباشد. آنها در نظام زندگیِ خود از استعدادهای غیبی عالم نیز بهرهمند خواهند بود.
اساساً با رویکرد به تمدن اسلامی و با تحقق آن، بهکلی از ساحت تمدن غربی جدا خواهیم شد. ولی اگر از بنده بپرسند در تمدن اسلامی ابزارها چگونه است، بنده چیزی نمیدانم، زیرا هنوز وقتش نرسیده تا تصورش بهوجود آید و زمینهی تحقق آن فراهم شود، میل گذار از تمدن غربی راهنمای خوبی است. فعلاً بوی مشک ناف آهو به مشاممان خورده تا ما را به سوی آهو بکشاند، هرگامی در راستای پیگیری بوی مشک، یک قدم نزدیکشدن به آهو است. گفت:
چند گاهش گام آهو در خور است
بعد از آن خود ناف آهو رهبر است
چون که شکر گام کرد و ره بُرید
لاجرم زآن گام در کامی رسید
به همین جهت عرض میکنم پشتکردن به تمدن غربی و میلنمودن به سوی تمدن اسلامی، راهنمای خوبی برای تحقق آن است. مثلاً اگر شما حالت خلوت با خود را شناختید و بدان میل پیدا کردید حالا وقتی با برج ایفل روبهرو شدید دیگر نمیتوانید با آن بهسر برید، میلِ به خلوت، شما را راهنمایی میکند که جای تو این جا نیست. در حالی که اگر با شناخت حالت خلوت و میل به آن، با مسجدالحرام روبهرو شدید میبینید با اینجا یگانه هستید، و لذا عرض میکنم میل به سوی تمدن اسلامی راهنمای خوبی است تا وقتی با مظاهر آن روبهرو شدید از آن استقبال نمائید و با آن احساس یگانگی کنید. موضوع انتظار فرج از همین مقوله است، زیرا وقتی مردم به واقع میل به منجی حقیقی پیدا کردند و فهمیدند ظهور کسی که واسطهی بین زمین و آسمان است یعنی چه، وقتی او ظهور کرد، او را جواب عطش خود مییابند.
میل به تمدن اسلامی نمیگذارد شیفتهی دنیای آشفته و سراسر غفلتِ تمدن غربی شویم، بلکه ما را وارد انتظار نسبت به شرایطی میکند که برای عبور از فرهنگ مدرنیته بدان نیاز داریم. خدای عالم حتماً جواب این انتظار را میدهد. پس نطفهی تمدن اسلامی با میل به آن کاشته میشود و دیگر مثل تمدن غربی با عالم و آدم برخورد نمیکنیم، زندگی را طوری دنبال میکنیم که همهی عمر خود را خرج دنیا و همهی دنیا را صرف امیال خود نخواهیم کرد، با طبیعت به جای خشونت، تعامل میکنیم، میبینیم بهراحتی از یک دانه گندم یک خوشه گندم بهدست میآید، آن گندمها بهراحتی آرد میشوند و خمیر میگردند و پخته میگردند، بدون به کاربردن نیرو و زمان زیاد، و بدون آن که سراسر عمر ما را خرج خود کند. لذا همین نوع تعامل و زندگی را انتخاب میکنیم و تمدنی در راستای چنین تعاملی پایهریزی خواهیم کرد. شیخ بهایی با توجه به چنین نگاهی به طبیعت، با یک شمع، یک حمام را برای همیشه گرم نگه داشت. مسلّم روح لطیف شیخ بهایی و امثال او نمیتواند برای بهدستآوردن انرژی مورد نیاز با طبیعت بجنگد بلکه با آن آشتی میکند و با رفاقتی که طبیعت با انسانها دارد از استعدادهای آن استفاده مینماید.(163)
در حال حاضر نهتنها شیعه، بلکه بسیاری از مردم جهان متوجه شدهاند فرهنگ غرب نمیتواند به ابعاد عمیق روح آنها جواب دهد، و لذا دیگر شیفتگی قبلی نسبت به غرب در روح مردم جهان جاری نیست، هر چند از ابزارهای این تمدن استفاده میکنند. مشکل اصلی مردم جهان نشناختن تمدنی است که بتوانند آن را جایگزین تمدن موجود نمایند و لذا نهتنها از تکنیک موجود استفاده میکنند بلکه ناخودآگاه در نظام فردی و خانوادگی و آموزشی تحت حاکمیت روح فرهنگ مدرنیته هستند، تنها شیعه و فرهنگ انتظار است که میتواند این قالب را بشکند و آرامآرام به میل عبور از فرهنگ غرب هرچه بیشتر صورت عملی بدهد و رابطهی خود را با طبیعت طوری تغییر دهد که وقتی چراغ بزرگ آسمان یعنی خورشید غروب کرد مجبور نباشد با اینهمه لامپ و انرژی، با آرامش شب به مقابله برخیزد، هر چند در حال حاضر این کار، کار بسیار مشکلی است و برای تحقق آن به پایهریزی فرهنگی دیگر نیاز است.
در یک جمع بندی در رابطه با گذار از فرهنگ غرب به سوی تمدن اسلامی میتوان گفت:
اولاً: باید در استفاده از علم و تکنیک غرب متوجه روح حاکم بر آن ابزارها بود و با خودآگاهی لازم و جدا از فرهنگ پنهان در آن ابزارها، از آنها استفاده نمود و دائماً و در همه حال متوجه اهداف و آرمان تمدن اسلامی بود.
ثانیاً: باید سعی نمود در پدیدآوردن ابزارهایی که جوابگوی آرمانهای فرهنگ دینی است برنامهریزی کرد و در این راستا از سطحینگری و ظاهرسازی پرهیز نمود که موجب عقبافتادن کارها میشود و از شرایطی که موجب ورود افراد جامعه به عالم قدس و معنویت است محروم میگردیم.
ثالثاً: باید نسبت به ابزارها و تکنیک هایی که عالم دینی و شرایط ذکر و فکر معنوی را مختل می کند حتی الامکان حساسیت نشان داد تا آفات تکنیک غربی نمایان شود و میل خروج از آن شدت بگیرد.
رابعاً: باید متوجه بود فرار از تمدن غربی و به انزوا رفتن چارهی کار نیست، چارهی کار جهت گذار از آن تمدن، جهتدادن فکر و ذکر در راستای ساختن تمدن اسلامی است.