سؤال: آیا اگر مسلمانان با نگاه توحیدیِ مخصوص اسلام میخواستند قواعد طبیعت را كشف كنند، ممكن نبود به همین علومی برسند كه غرب نسبت به طبیعت رسید و علومی مثل فیزیك و شیمی و مكانیك و فیزیولوژی را تدوین نمایند؟
جواب: مسلّم نه؛ درست است که در حال حاضر نگاه کمیتگرای گالیله فكر و ذهن ما را تسخیر كرده و فكر نمیكنیم طبیعت واقعیتی غیر از این دارد كه فعلاً ما میشناسیم، ولی وقتی ضعف این نگاه را شناختیم و متوجه شدیم این نوع نگاه به عالم، نگاه بریده از عالم قدس و عالم معنا است، آرامآرام عالَم در منظر ما جلوهای دیگر به خود میگیرد و تواناییهای دیگری، ماوراء آنچه «ارادهی معطوف به قدرت» از طبیعت میخواهد از خود نشان میدهد. آری؛ اگر ما طبیعت را مخزنی برای انرژی و قدرت بخواهیم و انسان را هم ارادهای بدانیم كه میخواهد با قدرت بر طبیعت دست یابد، هیچ چیزی جز همان چیزی كه فرهنگ غربی از طبیعت میبیند نمییابیم. از طرفی نگاه غربی در مسیر خود گرفتار تناقضهایی شده كه مجبور است در خود تجدید نظر كند. به عنوان نمونه؛ خلاصه سخنان آقایان ایان باربور، استاد فیزیك و دینشناس دانشگاه سوربن از كتاب «علم و دین» را خدمتتان عرض میكنم و از اینکه مجبورم مقداری از اوقات شریفتان را در این مورد بگیرم عذر میخواهم، ولی اگر حوصله بفرمایید نکات دقیقی را در رابطه با نگاه علم جدید به عالم بهدست میآورید. باربور میگوید:
فیزیك قرن نوزدهمی یعنی فیزیك كلاسیك، در معرفت شناسی، نظرگاه اصالت واقعی داشت. یعنی نظریه های علمی را المثنای واقعی و عینیِ جهان، آنچنانكه هست و مستقل از روند شناختن آن توسط دانشمند، میپنداشت ولی نظریهی كوانتومی به طور كلی از نگرش قبلی فاصله گرفت و تصور قبلی را نفی کرد، در یك كلمه میگوید: هیچ چیز در زندگیِ روزمره نیست كه قابل قیاس با حوزهی شگرف اتم باشد. «فقدان تصویرپذیری» خصیصهی بارز فیزیك نوین است و تمایل به تصور اجزاءِ تشكیل دهندهی اتم به هیأتی شبیه با چیزهایی كه قابل ادراك حسی هستند، باید ترك شود، سیستم اتم نه فقط برای مشاهدهی مستقیم غیرقابل حصول و بر وفق كیفیات حسی، غیرقابل بیان است، بلكه بر وفق مقولات زمان و مكان و علیّت هم نمیتوانیم آنها را تخیُّل كنیم. به نظر میرسد كه حوزهی اتمها، از واقعیتی بهكلی متفاوت با حوزهی تجربهی روزمرّه برخوردار است، و مفاهیم متعارف ما قابل اطلاق به آن نیست.