سؤال: با توجه به نكتهی اخیر كه میفرمایند ذات و روح انسان طوری است كه بسترهای مناسب برای رفع حوائج خود را میسازد، پس باید بشریت به خودی خود تمدنساز باشد و این منحصر به مكتب خاصی نیست.
جواب: بله؛ چنین گرایشی و چنین تواناییهایی در انسانها هست، حتی روح انسان در دورهی جنینی چیزهای ظریفی مثل قرنیهی خود را كه پردهای ظریفتر از حریر است، میسازد تا بعداً در زندگیِ بیرون از رحم از آن استفاده كند، ولی این به شرطی است كه اوّلاً؛ در زندگی دنیایی هم ارتباط خود را با عالم قدس قطع نكند، ثانیاً؛ جهتگیریهای خود را نسبت به اهداف مقدس ضایع نگرداند. اگر جامعهای این دو نكته را رعایت كند، با همان دقتی كه هر نفسی در دورهی جنینی انگشت و قرنیه برای خود میسازد، تمدن بهوجود میآورد.
درست است كه هر فکر و فرهنگی، میخواهد تمدن بسازد. اما کدام فكر و فرهنگ است كه میتواند چیزی بسازد که بماند و انسان در بستر آن فكر و فرهنگ احساس بیثمری نکند و شرایط به وجود آمده به تمام ابعاد بشر جواب دهد؟ آن فكر و فرهنگی كه دو خصوصیت فوق را داشته باشد. هر جامعهای مجبور است برای زندگی جمعی خود تمدنی بسازد، اما آیا همهی این آداب و ادبی كه اقوام مختلف بهوجود آوردند، بهمعنای این است كه واقعاً در بستر آن آداب و شرایط، استعدادهای متعالی افراد جامعه به ثمر میرسند؟