تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

خودآگاهی تاریخی، راه نجات از فرهنگ مدرنیته

سؤال: آیا قبل از این‌که جامعه به تمدن اسلامی برسد و ابزار متناسب با نگاه دینی به عالم و آدم بسازد، مردم می‌توانند با فعالیت‌های عقیدتی و اخلاقی، از حكومت خیال غربی بالاتر روند، تا در عین استفاده از تكنیك غربی، از فرهنگ آن كم‌تر تأثیر بگیرند؟ آیا این برنامه در عمل قابل اجراست تا با چنین شیو‌ه‌ای نهایتاً نفوذ فرهنگ مدرنیته كم ‌شود؟
جواب: مسلّم اگر بخواهیم آفت فرهنگ مدرنیته را در جامعه‌ی خود به حداقل برسانیم، باید با پایه‌ریزی نظام تربیتی دقیق و عمیقی، گرفتاری مردم از آن فرهنگ به حداقل برسد، امّا باز تأكید می‌كنم؛ این كار، راه‌كار اصلی نیست، نهایتاً، نفوذ فرهنگ غربی را كم می‌كند، اما مانع نفوذ آن نمی‌شود که ما به آن عقل و قلبی برسیم كه با تحقق تمدن اسلامی به آن می‌رسیم.
آن‌‌هایی که در حال حاضر بدون هیچ خستگی و یأس و با تقویت نظام اسلامی، در حال فعالیت فرهنگی و عرفانی و دینی هستند، دقیقاً به چنین جمع‌بندی رسید‌ه‌اند که آری؛ به انداز‌ه‌ای که عقل و اندیشه و ایمانِ قلبیِ مردم رشد كند، به همان اندازه نفوذ فرهنگ غرب ضعیف می‌شود و در نتیجه از بحرانی كه جامعه در آن گرفتار شده كاسته می‌شود و جامعه آرام‌آرام ظلمات مدرنیته را می‌شناسد و می‌فهمد چگونه با حضور فرهنگ مدرنیته از زندگی حقیقی محروم شده است. البته این روش به حوصله‌ی زیاد نیاز دارد و نباید انتظار داشت سریعاً نتیجه دهد، ولی بالاخره باید به خود گفت:
صد انداختی تیر و هر صد خطا است

اگر هوشمندی یك انداز و راست

امروزه در ادارات ما هر برنامه‌‌ای که برای اصلاح امور داده شود، از منظر فرهنگ غربی است و به جای رفع معضل جامعه، بسط مدرنیته‌ای است كه عامل همان معضلات است! ولی اگر ‌درصدی از كارمندانِ ستادی ادارات نسبت به دو طرف قضیه خودآگاهی لازم را داشتند، یعنی؛ هم ظلمات مدرنیته و تبعات آن را می‌شناختند، و هم فضای مورد نظر تمدن اسلامی را، و امور مردم را كارمندانی كه در عالم قلبی و عقلی اسلامی وارد بودند جلو می‌بردند، اداراتِ موجود این‌چنین به این بحران نمی‌افتاد که نه تنها مشكلی از جامعه و نظام حل نمی‌كنند، بلكه خودشان یكی از عوامل بحران‌های نظام اسلامی شده‌اند. چون روح فرهنگ مدرنیته در تمام تصمیم‌گیری‌هایشان حاكم است، ولی روح انقلاب اسلامی در برنامه‌ریزی‌ها جای ندارد، هرچند گرایش به انقلاب اسلامی در آن‌ها هست.- حضور و دلسوزی افراد متدین در ادارات و دانشگاه‌ها غیر از حضور روح برنامه‌ای است كه در آن جا‌ها حاكم است- امّا اگر درصدی از برنامه‌ریزان، خودآگاهی لازم را داشتند، افق كارها تغییر می‌كرد و در آن صورت کار تمدن غرب تمام بود.(75) پس حالا كه نمی‌توانیم بیرون از بحران غرب زندگی كنیم، باید در كنار حاكمیت فرهنگ غرب، افق تمدن اسلامی را مطرح نماییم، و همان‌طور که عرض شد اگر ‌درصدی از برنامه‌ریزان در دانشگاه‌ها و ادارات، افرادی بشوند كه با عقل و قلب اسلامی می‌اندیشند، ما به‌جای عمیق‌تر‌شدن بحران به سوی آزاد‌شدن از آن جلو می‌رویم و افقی روبه‌روی ما قرار می‌گیرد که دیگر آینده در نظام اداری و آموزشی ما این‌چنین سیاه و ظلمانی نخواهد بود.
در راستای خروج از بحران، قرآن می‌‌فرماید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِن شَرِّ مَا خَلَقَ، وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ، وَ مِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ، وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد». «غَاسِق» یعنی؛ آن ظلمتی كه هیچ نوری در آن وجود ندارد، می‌فرماید برای نجات از چنین ظلمتی باید به پروردگاری پناه ببری كه در دل ظلمت، فَلَق ایجاد می‌كند و در افقِ تاریك شب، روشناییِ حاكمیت بر ظلمت را می‌نمایاند، لذا می‌فرماید: «وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ» یعنی؛ از شرّ چنین ظلمتی كه همه جا را پر می‌كند، به خدایی كه افق این ظلمت را می‌شكافد و اجازه‌ی حاكمیت بحران را نمی‌دهد، پناه ببرید. پس كمك‌گرفتن از نیروهایی كه عقل و قلب اسلامی دارند در ضعیف‌كردن بحران، استراتژی موفقی می‌تواند باشد و جا دارد در مورد آن فكر كرد و برنامه‌ریزی نمود. البته فعلاً با عرایضی که خدمت عزیزان شد باب این بحث برای تفكر روی آن روشن گردید، وگرنه جا دارد در زمانی دیگر این بحث را توسعه دهیم، و فعلاً بحثِ درصدی از برنامه‌ریزان ادارات را باید یك آرمان دانست و برای رسیدن به آن مقدماتی لازم است. اولین مقدمه‌ی ما تدوین طرح تمدن اسلامی و راه‌كارهای تئوریك آن است و از آن مهم‌تر عزم عبور از علوم انسانی غربی است که باید چنین عزمی ایجاد شود.
عنایت داشته باشید اگر بخواهیم حكیمانه با موضوعات برخورد كنیم، باید متوجه باشیم در حال حاضر نمی‌توانیم غرب را به جهت ساختار خاص فرهنگی كه در جوامع پدید آورده، پس بزنیم، امّا می‌توان با روشی که در فرهنگ حضوری شیعه هست کاری کرد که عقل و قلبِ جوامع اسلامی فعّال و متعالی شود و از این طریق هیبت كاذب فرهنگ مدرنیته فرو بریزید و چشم همه را نسبت به پژمردگی آن باز کنیم. توجه داشته باشید که فرهنگ غرب تمامیت‌خواه است، بنابراین اگر تا اندازه‌ای محدود شود، به بحران می‌افتد. شما كافی است روشن كنید منظری كه غرب در مورد انسان دارد به دلایل متعدد غلط است، همین موجب می‌شود كه همه‌ی روابط فرهنگی غرب به‌هم بریزد.