سؤال: فرمودید: «چنانچه تمدنی حجاب كامل ظهور حكم اَحد در جامعهی انسانی شود، دیگر فرصت بقاء ندارد، چون این نهایت تحقق استكباری بودن آن تمدن است» حال سؤال ما این است كه آیا میتوان زمان نابودی یك تمدن را تعیین كرد؟
جواب: ابتدا باید بین دوری از فرمان خدا، با مقابله با حكم خداوند تفكیك شود تا روشن گردد چه موقع دیگر یك تمدن فرصت ماندن ندارد. وقتی یك تمدن با توحید مقابله كرد و در روحیهی استكباری قدم گذارد، هراندازه بیشتر در این مسیر جلو برود، بیشتر به نابودیاش نزدیك میشود، تا جایی كه ممكن است تمدنی مؤمنین را صرفاً به جهت ایمانشان به قتل برساند، دیگر اینها روحیهی استكباریشان به اوج رسیده و حكم هلاكت الهی برای آنها حتماً جاری خواهد شد. در مورد اصحاب اُخدود كه مؤمنین را میكشتند، قرآن میفرماید: «وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»؛(183) جرم این افراد چیزی نبود مگر ایمان به خدای عزیزِ حمید. در این نوع برخورد با مؤمنین است كه خداوند میفرماید: «قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ»؛(184) یعنی نابود باد اصحاب اخدود! آن وقت عنایت داشته باشید وقتی خداوند بفرماید: «نابود باد!» یعنی سنت نابودی در آن قوم و تمدن جاری میشود. این حالت و روحیه را که مؤمن به خدای عزیزِ حمیدبودن در یک فرهنگ جرم بهحساب آید، تمامیتخواهی در مسیر باطل گویند. امروز فرهنگ غرب طوری است كه شما نمیتوانید و حق ندارید در روستاهای یمن هم غیر غربی فكر كنید، چون متهم به عقبافتادگی میشوید، به عبارت دیگر فرهنگ غربی هیچ حقّی برای هیچ فكری جز فكر خود قائل نیست و با همین روحیه نه تنها تفكر توحیدی را به چیزی نمیگیرد، بلكه آن را به کلی نفی میكند. وقتی شرایط طوری باشد كه اگر شما بخواهید دینداری هم بكنید باید به قرائتی دینداری كنید كه فرهنگ غرب قبول دارد، در واقع غرب در روحیهی استكباری به تمامیت خود رسیده و این درست حالتی است كه خداوند دیگر اجازهی بقاء به آن فكر و فرهنگ نمیدهد. چون آن فرهنگ میخواهد در تمام مناسبات انسانها و در زوایای تصمیمگیری انسانها مثل خداوند حضور داشته باشد و به یك معنی میخواهد رقیب خدا باشد و این خصلت استكبار است، به خصوص وقتی به اوج خود رسیده است، تا آنجا كه فقط نفت و پولِ شما را نمیخواهد، قلب شما را هم كه مركز احساس و تفكر شما است برای خود میخواهد. چهرهی امروزی كه شما در آمریكا با آن روبهرویید در صد سال پیش نبود و آن روز هم كسی نمیگفت استكبار به اوج خود رسیده و رقیب خدا شده است، ولی امروزه با ظهور هرچه بیشتر باطن خود در راستای جهانیکردن فرهنگ آمریکایی، در مقابل خدا ایستاده و در حالی مقابل خدا ایستاده که هیچ قدرتی ندارد، حال در نظر بگیرید آیندهاش چه میشود.(185)
روحیهی استکباری بعد از یازده سپتامبر و انفجار برجهای دوقلو به بهانهی آنكه اسلام تروریستپرور است، با اسلام در افتاد، در زندان گوانتانامو مستقیماً به قرآن توهین كردند و طوری دارند خود را ادامه میدهند كه با اسلامیت هر مسلمانی درگیر میشوند و مسلّم تبعات این درگیری برای جهان استکباری که بند حیات خود را به خاور میانه گره زده بسیار هلاکتبار است.
اما دوری از فرمان الهی موضوع دیگری است و در مسئلهی بقاء و فناء تمدنی که از فرمان الهی دوری گزیده، ملاكهای دیگری دركار است و تا زمانی خداوند به افراد فرصت میدهد كه در دنیایی كه برای امتحان انسانها پدید آمده است آنها فرصتِ كامل امتحاندادن داشته باشند و حجت بر آنها تمام شود، تا فردای قیامت نگویند اگر ما فرصت داشتیم به زشتی كار خود پی میبردیم و منصرف میشدیم. ولی موضوع سقوط یك تمدن در راستای امری است كه عرض شد، زیرا آن تمدن مقابله با تفكر توحیدی را حقّ خود میداند. به همین جهت در مورد قوم لوط تا آن وقتی كه گرفتار فساد لواط هستند بلا نمیآید، ولی وقتی میخواهند به حق حضرت لوط تجاوز كنند و میهمانان آن حضرت را تصاحب نمایند گرفتار بلا میشوند. در قرآن از قول آن حضرت هست كه آن حضرت از آن قوم تقاضا كرد: «وَ لاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی»؛(186) مرا در مقابل میهمانهایم خوار مسازید، و آنها در جواب حضرت كه فرموده بود میتوانید با دخترانم ازدواج كنید، گفتند: «لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ»؛(187) تو میدانی كه در مورد دخترانت حقّی برای خود قائل نیستیم و میدانی ما چه میخواهیم. آنها همجنسبازی در حریم حضرت لوط(ع) را حق خود میدانستند.
حاصل كلام اینكه، یك وقت ضعف دینیِ ما موجب غلبهی دشمن است، خداوند در این موارد انتظار دارد ما با نور اسلام آن ضعف را برطرف كنیم كه نمونهاش مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن است، ولی یك وقت دشمن با زور اسلحه، مانع حیات توحیدی ما میشوند، در این موارد است كه سنت نابودی تمدنها خیلی زود جاری میشود كه بحث آن گذشت.