تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

چرا این‌همه شتاب؟

تمدن غربی نه شبیه تمدن اولیاء خدا است و نه شبیه تمدن كاهنان و جادوگران که هر دو به عالَمی بالاتر از این عالم نظر داشتند و لذا تمدن غربی باید برای ارضاء روح انسان‌ها که تمنای صعود دارند هواپیما و هلی‌کوپتر بسازد تا بالابردنِ جسم خود را جایگزین صعود روح خود نماید بدون آن‌که جان خود را در عالم معنویت سیر دهد. تمدنِ غرب از ارتباط با «عالم ثبات و بقاء» محروم است و هر روز بیشتر از روز قبل گرفتار حركت و شتاب می‌باشد.
مادّه از هیچ جهت ثبات ندارد، نه در ذات و جوهر خود - كه آن را برهان حركت جوهریِ عالم مادّه ثابت می‌كند - و نه از آن جهت كه جامعیت داشته باشد و از پراکندگی آزاد باشد. ملاحظه می‌كنید كه این طرفِ فرش، آن طرفش نیست و شخصیت جامعی ندارد، در صورتی که در عالم غیب، چه روح دریا و رودخانه و چه عالم ملائكه و چه نفس ناطقه‌ی انسان و چه حضرت احدی، همه ‌و همه در مقام جامعیت هستند، به تعبیر دیگر همه‌ی ابعاد خودشان، پیش خودشان ‌است زیرا در آن‌جا «بُعد» نیست. اگر شما بخواهید با خدا ارتباط برقرارکنید، نباید راه بروید تا به او برسید، همین كه بتوانید قلب خود را از عالم مادّه منصرف كنید - به جهت ذات مجردتان - با او روبه‌رو خواهید شد. امّا اگر از طریق بُعد مادیِ خود، بخواهید با عالم مادّه ارتباط برقرار کنید، عالم مادّه بُعد دارد، به طوری كه این طرف آن، آن طرفش نیست، پس اگر خواستید آن قسمت از عالم مادّه را داشته باشید، باید از این‌جا حركت كنید و به آنجا بروید. آدم‌ها به انداز‌ه‌ای که توجهشان به عالم مادّه است و در زندگی‌شان عالم مادّه نقش اصلی را بازی می‌كند، گرفتار حركت‌اند، آن هم حركتی كه جهتی به سوی ماوراء خود ندارد. با همین قاعده می‌توانید زندگی‌ خود را هم ارزیابی كنید و ببینید تا چه اندازه‌ مادّی است. بعضی‌ها برای رسیدن به اهداف خود خیلی می‌دوند، این‌ها بیشتر از بقیه مادّی‌‌اند و به‌اصطلاح، عمل‌زده‌اند. در حالی‌كه حقیقت، با جان انسان‌ها هیچ فاصله‌ای ندارد، مجردات - اعم از خدا و ملائكه- مكان و زمان ندارند، و از طرفی واقعی‌ترین واقعیات، مجردات هستند، پس آن‌كسی كه گرفتار عمل‌زدگی‌ است، گرفتار خیالات خودش می‌باشد و به دنبال ناكجاآباد است.
تمدن مادّی، تمام مقصدش دست‌یابی به عالم مادّه است، پس تمام مقصدش ناكجاآباد است و لذا كارش حرکت و دویدن است. آدم‌های مادّی و عمل‌زده همان‌قدر مقصدشان دنیاست که می‌دوند، برعكسِ حكیمان كه سعی دارند از عمل‌زدگی فاصله بگیرند و در آن صورت است كه با كم‌ترین كار، بیشترین نتیجه را نصیب خود خواهند كرد.
در شرح حال بعضی از عزیزان كه مطالعه می‌كنید، می‌بینید در احیاء دین و یا مبارزه با رژیم شاه، انگیزه‌های خوبی داشته‌اند ولی چون حكمت لازمه را نداشته‌اند، به اندازه‌ای كه كار كردند نتیجه نگرفته‌اند.
اصل حرف این است كه آدم‌ها به انداز‌ه‌ای که حسّی‌اند، همه‌ی چیز‌ها را از تیررس خود دور می‌بینند و چون دور می‌بینند، مجبورند با شتاب زیاد حرکت کنند تا به آن‌ها برسند و كسی كه در این حالت قرار گرفت، اگر نودسال هم از سنّ او گذشت، به آرامش نمی‌رسد. گفت:
دور می‌بینی سراب و می‌دَوی

عاشق آن بینش خود می‌شوی

در قرآن در رابطه با این نوع حركات سرگردان می‌فرماید: «لاَ یَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ كَفَرُواْ فِی الْبِلاَدِ، مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ»(47) این گردش‌ها و رفت ‌و آمدهای اهل كفر در بین شهرها، تو را جذب نكند، این‌ها بهره‌های اندكی است كه در پی آن جهنّم است كه بد جایگاهی است. چنانچه ملاحظه می‌فرمایید خداوند این نوع سفرها و تحركات بی‌هدف را مسیر منتهی‌شدن به جهنّم می‌داند. آری؛ از جهت دیگر به ما توصیه می‌كند كه بروید آثار هلاكت كافران را ببینید و عبرت بگیرید. «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ»؛(48) بگو بروند در زمین بگردند و در چگونگی عاقبت گناهكاران تفكر كنند. این نوع حركت‌ها، حركت‌ها و مسافرت‌های جهت‌دار است، در اسلام به خودی خود حركت و شتاب مدّنظر نیست، بلكه مسافرت جهت عبرت یا زیارت مورد نظر است.
حاصل قضیه این‌كه اگر کسی حقایق غیبیه را نشناسد و متوجه نباشد آن‌ها مدبّرات عالَم هستند، تمام توجه خود را به چیزهایی می‌اندازد كه مربوط به عالم مادّه‌اند و چون عالم ماده دارای بُعد است آنچه در آن است به راحتی در دسترس نیست و چون آن‌ها را نزدیک نمی‌بیند، می‌دود تا به آن‌ها برسد. اگر امروزه مسلمانان هم نتوانسته‌اند از طریق اسلام با حقایق غیبی مرتبط شوند و آن‌ حقایق را به عنوان مدبّرات عالم بشناسند به جهت آن است که تحت‌تأثیر فرهنگ شتاب و تحرك غرب قرار دارند و از این جهت تمدن غرب بسیاری از مذهبی‌ها را از گوهر اصلی اسلام‌ كه همان آرامش و وقار است، جدا کرد‌ه است، بدون این‌که خودشان بدانند.
پس اوّلاً؛ روشن شد تفاوت تمدن‌هایی مثل تمدن فراعنه با فرهنگ مدرنیته در عین این‌كه هر دوی آن‌ها ضد سعادت بشر‌اند، در چیست. ثانیاً؛ تفاوت آرامش كاذب كاهنان با آرامش حقیقی اولیاء خدا معلوم شد. بعضی از غربی‌ها که از آشفتگی تمدن خودشان خسته شده‌اند و هنوز در حجاب مدرنیته‌اند، حالا هم كه می‌خواهند به روح و روحیه‌ی آرامی رجوع كنند، به آرامش کاهنان دل می‌بندند، چون تمدن غربی نمی‌تواند بین «کاهن» و «نَبیّ» فرق بگذارد. ثالثاً؛ در این بحث روشن شد علت شتاب افراطیِ موجود در فرهنگ مدرنیته چیست.