تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

انقلاب اسلامی؛ ظهور جنگ اسلام و مدرنیته

سؤال: حكومت اسلامی در چه حدّی باید ظهور كند و روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی خود را تنظیم نماید تا بتوان گفت یك تمدن است؟ زیرا اگر یک تمدن‌ به صحیح بودن تئوری‌های آن است، این تئوری‌ها قبل از انقلاب هم بود، پس چرا می‌گویید با ظهور انقلاب اسلامی ما به همآوردی با تمدن مدرنیته آمده‌ایم؟ آیا نمی توان گفت ما قبل از انقلاب هم در مقابله با مدرنیته بوده‌ایم! و اگر یک تمدن به علم و ابزاری که پدید آورده تمدن شده با توجه به این که ما هنوز علم و ابزار آن‌چنانی نساخته‌ایم و چند سالی است كه تحت عنوان جنبش نرم‌افزاری تازه دارد حرفش زده ‌می‌شود، پس ما هنوز تمدنی نیستیم كه به مقابله با تمدن مدرنیته آمده‌ باشیم؟!
جواب: حرف درستی می‌زنید ولی سخن ما این است كه آیا تفکر شیعی و پیرو آن انقلاب اسلامی با این پشتوانه‌ی تئوریك و آن هم تئوری‌های قابل تحقّق، می‌تواند بعد از مدّتی به عنوان یك تمدن ‌خودش را مطرح‌ كند؟ ‌به نظر ما این از مسلّمات است؛ كه شیعه تمدن خود را طرح ‌می‌كند و جهان را فرا می‌گیرد. فقط باید روی آن وقت ‌بگذارید و كار كنید. با بررسی دقیق وضعِ موجود جهان و با توجه به تضادهایی که ذات فرهنگ مدرنیته بدان گرفتار است و نحوه‌ی حضوری که انقلاب اسلامی در جهان پیدا کرده، محال است سیر تاریخی جهان به تمدن اسلامی ختم ‌نشود. چیزی نیست كه فكركنید اگر دیر بشود، بشر راه دیگری دارد یا خدای بشر راه دیگری را تقدیر كرده است. این‌ها باید خوب تجزیه و تحلیل شود که چرا حاکمیت آینده‌ی جهان، حاكمیت تمدن اسلامی است. این‌كه شما گاهی تعجب ‌می‌كنید؛ چرا بعضی‌ها در مقابل فراز و نشیب‌های انقلاب اسلامی هیچ خسته ‌نمی‌شوند و یأسی به خود راه نمی‌دهند! همین‌طور ساده نیست، متوجّه اصولی شده‌اند كه مطابق آن اصول به ثمر رسیدن اهداف این انقلاب را حتمی می‌دانند و هر قدمی كه در راستای انقلاب اسلامی بردارند، آن را قدمی پایدار می‌شناسند. این که بعضی‌ها خسته ‌می‌شوند، برای این است كه نمی‌دانند، تمدن اسلامی یعنی چه، و چرا حكومت اسلامی حتماً می‌ماند؟ و چرا حتماً به تمدن اسلامی ختم ‌می‌شود؟ و چرا حتماً جهان را تحت تأثیر خود قرارمی‌دهد؟ علت این‌ها را نمی‌دانند و لذا خسته می‌شوند. موضوع ظهور تمدن اسلامی، مثل اصول طبیعی این عالم است؛ قانون ارشمیدس اگر صد سال بعد هم ثابت ‌شده ‌بود، بالأخره ثابت ‌می‌شد. این‌ها چیزی نیست كه با هوس ما آمده ‌باشد و با هوس ما برود، این‌ها قواعد و سنن عالَم است.(20) شما قواعد ریاضی عالم را با قواعد عقلی و فلسفی مقایسه‌كنید؛ قواعد عقلی و فلسفی خیلی محكم‌تر است. مثلاً اگر این دیوار قائمه باشد بیشترین نیرو را تحمل ‌می‌كند، و اگر یك مقدار كج باشد بالاخره باز كمی نیرو تحمل‌می‌كند. یعنی یك ‌مقدار خلاف قوانین ریاضی هم می‌شود زندگی ‌كرد، ولی شما خلاف عقل‌تان نمی‌توانید زندگی ‌كنید. جامعه به میزانی که از قواعد عقلی منحرف شود، به نتیجه‌ای که باید برسد، نمی‌رسد. اما یک دیوار اگر هم کمی کج باشد، به نتیجه‌ای که ما برای آن در نظر گرفته‌ایم مثل نگه‌داشتن سقف دست می‌یابیم. پایدارماندن تمدن‌ها قضیه‌شان به شكل دیگری است، چون تمدن‌ها شكل می‌گیرند تا ابعاد همه‌جانبه‌ی انسان‌ها را جواب دهند و اگر از این كار باز بمانند، فلسفه‌ی وجودی‌شان را از دست می‌دهند، به همین جهت لیبرال دموكراسی با آن همه شور و توان اوّلیه، امروزه یك تئوری شكست ‌خورده است، چون در جواب‌گویی به بسیاری از ابعاد انسان‌ها معطل مانده و تنها آنچه كه در جواب‌گویی همه‌ی ابعاد بشر در صحنه است، اسلامِ شیعی است.
می‌گویید: «اگر حقیقت یک تمدن به صحیح بودن تئوری‌های آن است، این تئوری‌ها قبل از انقلاب اسلامی هم بود، پس چرا گفته می‌شود با انقلاب اسلامی است كه ما به مقابله با تمدن مدرنیته آمده‌ایم؟» عرض بنده این است: از آن جایی كه این تئوری‌ها مدّ نظر ملت ایران بود، انقلاب اسلامی واقع شد و محال بود این تئوری‌ها به چنین انقلابی ختم ‌نشود. ما خواستیم به تئوری‌های پذیرفته‌ شده‌ی خودمان عمل‌ كنیم، نتیجه‌اش به‌وجود آمدن انقلاب شد. در واقع ملت مسلمان ایران با انقلاب اسلامی به تئوری‌های خود تحقّق عینی ‌داد كه متهم نشود این حرف‌ها عملی نیست و دوره‌ی حاكمیت معصوم گذشته ‌است. پس با این انقلاب، جنگِ بین اسلام و مدرنیته که در حد تئوری بود، در صحنه‌ی عمل هم آغاز شد. استراتژیست‌های غربی تازه بیدار شده‌اند كه اسلام شیعی به خودی خود یك تئوری کامل جهت اداره‌ی جهان است با این امتیاز كه توان جواب‌گویی به نیازهایی را دارد كه لیبرال دموكراسی جواب نداده است. متوجّه شده‌اند اسلام یك برنامه است با ادعای اداره‌ی جهان و توان چنین کاری را دارد، حتماً هم جهان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد، به همین جهت هم سعی می‌كنند با امثال ضرغاوی‌ها و ملا عمرها و گروه طالبان،‌ چهره‌ی اسلام را زشت نشان دهند چون در مقابل اسلام شیعی سخت خود را باخته‌اند. به هرحال جنگ بین اسلام و تمدن موجود غرب، ‌گریزناپذیر ‌است، چون این جنگ بین تمدن و توحّش است وبحمد الله روزبه‌روز توحش تمدن غربی كه حاصل نفس امّاره است بیشتر ظاهر می‌شود؛ آیا شیخ احمدیاسین‌ها(21) را ‌كشتن چیزی جز توحّش است؟ حالا هر چه می‌خواهند اسم آن را بگذارند حقیقت عمل که عوض نمی‌شود، این عمل چهره‌ی حقیقی جامعه‌ی امروز بشر غربی است.