تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

چگونگی تشکیل نظریه‏های علمی

ایان‌باربر در ادامه می‌گوید: عده‏ای گفته‏اند با جمع‏آوری موارد تجربه شده‌ی جزیی، یك نظریه‌ی كلی به‌دست می‏آید. در حالی‌كه اگر دقت کنیم مسئله فراتر از این حرف است و واقعاً یک نظریه‌ی‏ جدید علمی مستقیماً از طبیعت به ما نمی‏رسد، بلكه آن نظریه‌ی جدید عبارت است از افزایش مفاهیم تازه و فرض‏های جدیدی که راه‌های جدیدی را برای تفسیر پدیده‏ها برای ما می‏گشاید، به همین جهت بایدگفت سنّت اصالت تجربه، هرگز نقش مفاهیم و نظریه‏ها را در علم، چنان‌كه باید و شاید باز ننموده است، و جهش تخیل دانشمندان علوم تجربی را در ارائه‌ی نظریاتشان از قلم انداخته‏ است. بسیاری از اندیشه‏ها به نحوی غیر منتظره به ذهن دانشمندان خطور كرده كه نمونه‌ی معروف آن كشف ارشمیدس است كه در گرمابه فریاد زد: «یافتم، یافتم». و یا داروین می‏گوید: «هنوز آن نقطه از جاده را كه با كالسكه از آن‌جا می‏گذشتم به یاد دارم كه راه حلّ «انتخاب طبیعی در تكامل انواع» به خاطرم خطور كرد و بی‏نهایت خوشحال شدم». البته بسیاری از این برق‌هایی كه به ذهن می‏زند غلط از آب در می‏آید، ولی ظهور اندیشه‏های بِكْر كه در این نمونه‏ها هست غیر منتظره بوده، و از این گفته‌ها برمی‏آید كه باید این اندیشه‏ها محصول ضمیر ناخودآگاه دانشمندان باشد، كه دانشمند از تركیب مبتكرانه‌ی تصورات قبلی، این نظریه‏ها را می‏پروراند، و نظریه‌های علمی جدید، در واقع تنظیم مجدد عناصر كهن در یك هیأت جدید است. مثلا نیوتن افتادن سیب و گردش ماه را به هم ربط داد و این بیشتر به شخص نیوتن مربوط بود تا به پدیده‏های مشاهده شده، به این معنی که «تعبیر» و تخیّل نیوتن در نظریه‏اش سهیم بوده است.
حداكثر چیزی كه در باره یك نظریه می‏توان گفت این است كه بگوییم این نظریه فعلاً توافق بیشتری با معلومات موجود دارد و در حال حاضر از بقیه نظریه‏ها جامع‏تر است، ولی این مسلّم است كه در علوم تجربی یقین حاصل نمی‏شود. مثلا آرنیوسِ شیمیدان به خاطر نظریه‌ی تجزیه‌ی الكترولیتی خود جایزه‌ی نوبل دریافت كرد، چندی بعد همان جایزه به شیمیدان دیگری به نام دِبای كه نارسایی‌های نظریه‌ی آرنیوس را نشان داده بود تعلق گرفت. یا اگر از لحاظ منطقی از یك گروه فرضیه بتوان نتایجی استنتاج كرد كه با آزمایش موافق در نیاید، می‏توان گفت لااقل یك فرضیه از آن گروه كاذب است، ولی اگر نتایج استنباط شده با آزمایش موافق در آید، نمی‏توان گفت همه‌ی آن‌ها صادق‏اند، چرا كه ممكن است گروه دیگری از فرضیه‏ها به همان نتایج بینجامند. مثلا با فرضیه‌ی خورشید مركزی همان‌قدر خسوف و كسوف درست پیش‏بینی می‏شود كه با نظریه‏ای كه معتقد بود زمین مركز عالم است. در حالی كه آن نظریه با واقع مطابق نبود، پس علاوه بر آن‌که باید متوجه بود صِرف موافق‌بودن یك نظریه با آزمایش، دلیل بر صحت آن نظریه نیست، باید عنایت داشت که تشکیل نظریه‌ها صِرفاً به جهت ارتباط دانشمندان با طبیعت به دست نمی‌آید، بلکه مسائل ذهنی و تعبیرات خودِ دانشمندان نیز مؤثر است.