تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

تمدنی برای آرامش و شكوفایی

سؤال: طبق فرمایش شما، با توجه به این که عالم یک کلّ واحد است، هروقت انسان با مرتبه‌ی پایین عالم وجود مرتبط شد، ولی آن را به عنوان مرتبه‌ی پایین عالم نشناخت و آن را منقطع از مراتب بالاتر نگاه كرد، به مرتبه‌ی پایین هم علم پیدا نكرده است؟
جواب: بله، همین‌طور است، چون از منظر او، این پایین دیگر پایین نیست، بلكه یك واقعیت مستقل است، بدون هیچ باطن و ملكوتی، درست برعكس دعوتی كه خداوند به ما پیشنهاد می‌كند و می‌فرماید: «أَوَلَمْ یَنظُرُواْ فِی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»؛(145) آیا این انسان‌ها به ملكوت آسمان و زمین و آنچه خدا خلق كرده نمی‌نگرند؟ پس ملاحظه می‌فرمایید كه اگر از حقایق عالم غفلت كردیم، هیچ علمی به واقعیت عالم پیدا نمی‌كنیم، چون واقعیات، چیزی جز ظهور حقایق نیست و علم غربی عالم را ظهور حقایق نمی‌بیند و خود را در آغوش وجودی احساس نمی‌کند که سراسر عالم مظاهر آن هستند. مثل آن که ما اجزای فیل را بدون نظر به کلیت فیل بنگریم، در آن صورت هیچ جزئی را درست نمی‌نگریم، حاصل آن چه را با کف دست حس کرده‌ایم با تئوری‌های خود ترکیب می‌کنیم و خرطوم آن را «ناودان»می‌شناسیم و در همین رابطه مولوی می‌گوید:
چشم حسّ همچون کف دست است‌وبس

نیست کف را بر همه آن دسترس

اگر جهت نگاه ما درست باشد، و با نگاه به کلیت باطنی عالم، واقعیات را بنگریم، هر چقدر جلو برویم از طریق ارتباط با واقعیات، بیشتر به سوی حقایق سیر می‌كنیم، ولی اگر جهت نگاهمان غلط باشد، هر چقدر هم در کار علمی تلاش نماییم، حجاب خود را غلیظ‌تر می‌کنیم. غرب با نگاه ریاضی‌گونه‌ای كه بر عالم دارد، در شرایط دوم قرار گرفته است. چون در منظر امثال گالیله و نگاه ریاضی‌گونه به عالم، نظر به ملكوت و باطن معنوی عالم تماماً در حجاب می‌رود و لذا در چنین شرایطی عقل و قلب سیر مناسبی ندارند و به آنچه باید برسند نمی‌رسند. اگر قلب و عقل جهت توجه‌شان درست باشد و درست هم تربیت شوند، با حقایقی روبه‌رو می‌شوند که بسیار جدی‌تر از وجودات مادّی‌اند و در اثر آن توجه صحیح، تمدنی ساخته می‌شود كه انسان‌ها در فضای آن آنقدر كه در عالم معنا سیر می‌كنند، در عالم مادّه در تحرك نیستند و از این روست كه گفته می‌شود عقل و قلب در فرهنگ مدرنیته كافر شده است، زیرا نسبت به حقایق برترِ عالم وجود محجوب گشته و منكر آن عوالم شده است.
قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء ...»؛(146) آن‌هایی كه آیات ما را تكذیب كردند و در مقابل دستورات الهی استكبار ورزیدند و آن ها را نپذیرفتند، درهای آسمان به سویشان گشوده نمی‌شود. پس طبق این آیه برای ارتباط با عالم غیب و عالم ملكوت باید وارد زندگی دینی شد و آیات الهی را که جلوه‌های عالم ملکوت‌اند، تکذیب نکرد. در آن صورت است كه می‌توان در این دنیا با صورت ملكوتی عالم مأنوس ‌شد و تمدنی مطابق قواعد آسمان، در زمین ایجاد کرد و در دل چنین تمدنی است كه انسان در عین این كه در زمین است، احساس می‌كند با عالم معنی و ملكوت نیز مرتبط است، مثل بعضی از معماری‌های اسلامی كه معمار آن بنا با توجه به عالم قدس، طراحی بنای خود را انجام داده و وقتی شما در آن بنا قرار می‌گیرید، احساس می كنید در مركز عالم وجود قرار گرفته‌اید، حال در نظر بگیرید اگر تمدنی چنین حضوری را به وجود بیاورد، انسان‌ها چقدر در آرامش و شكوفایی به‌سر می‌برند و به جای این همه پرسه زدن در کثرات، نظر به عالم بیکرانه‌ی وحدت دارند که هر چیزش همه چیز است و به هر کجایش نظر کنی خود را در همه جا احساس می‌کنی، چون در نگاه وجودی به عالم در عین شدت و ضعف انسان با همه‌ی حقیقت روبه‌رو خواهد بود. گفت:
از نظرگاه است ای مغز وجود

اختلاف مؤمن و گبر و یهود