سؤال: شهیدآوینی«رحمةاللهعلیه» میگوید: «علوم رسمیِ غرب انسان را در جهانبینی موهوم سرگردان میکند.»! پس طبق این سخن، ما نباید بتوانیم از علوم غربی استفاده كنیم و یا به روش آنها ابزاری در راستای نزدیكی به تمدن اسلامی بسازیم، آیا میتوان این طور نتیجهگیری كرد که حتی اگر بر اساس آن علوم مسجدی هم بسازیم، فضای آن مسجد فضای سرگردانی است و نه آرامش؟
جواب: همانطور كه قبلاً عرض شد: روح «سلطه بر طبیعت» در منظر علوم غربی، حتی در معماریِ غربی مستتر است و لذا علم معماری غربی، علمِ مستتر در فنّی است که میل غربی در آن جریان دارد، آری با آن معماری نمیتوان مسجدی ساخت كه ما را به حضور در عالم معنا ببرد. اگر از آرشیتکتها و طراحهایی که با علم معماری و عمران مدرن کار میکنند، آهن را بگیرید، دیگر نمیتوانند هیچ چیزی بسازند! حتی در ساختن بناهایی كه شبیه بناهای سنّتی است از نبشی آهن استفاده میكنند، اما معماری قبلی، نیروهای طبیعت را در بستر خودِ طبیعت به كار میگرفت. طاققوسی قدیم را ببینید و مقایسه کنید با طاقهای قوسی كه امروز میسازند. طاقهای قوسی امروزی که به تقلید از گذشتهگان میسازند تمامش آهن و سیمان است كه با نیروی جوشكاری آنها را به همدیگر وصل كردهاند، ولی نگاه معماری گذشته نگاه دیگری است، با آن هماهنگی طبیعی كه بین اجزاء بهوجود میآوردند رابطهی بین آسمان با زمین را نشان میدادند، در بین اجزاء به کار رفته در آن معماری، تضادی پیدا نمیکردید كه حالا بخواهید با نیروی جوشكاری آن اجزاء را در كنار همدیگر نگهدارید. با انکشافی که معماران گذشته نسبت به استعدادهای طبیعت بهدست میآوردند، عملاً باطن زیبای طبیعت را به نمایش میگذاردند، نه اینكه كاری بكنند كه اجزاء به تضاد بیفتند و حالا برای سركوبی آن تضاد، نیروی جدیدی را وارد صحنه كنند، كار اینها مثل این است كه گُلهای طبیعت را از طبیعت و از بستر اصلیِ رشد و نموش بگیریم و بیاوریم در گلدان و بگذاریم در آپارتمان و بعد چون گلهای طبیعی پژمرده میشوند، یک گل پلاستیکی میسازیم و در گلدان میگذاریم تا پژمرده نشود، این دیگر ارتباط با «گل» نیست. معماری جدید، صورت پلاستیکی معماری سنّتی است. فنّ غربی، علمی است که در آن فن، میل غربی مستتر است، میلی که به سوی ناكجاآباد نظر دارد و لذا حق با مرحوم شهید آوینی«رحمةاللهعلیه» است که میگوید: «علوم رسمی غرب انسان را در جهانبینی موهوم سرگردان میکند!»، کسی که مانند شهیدآوینی«رحمةاللهعلیه» متوجه عالم معنا شود، میبیند که روحِ غلبه و سلطه بر طبیعت، اجازهی ارتباط با واقعیتِ طبیعت را به انسان نمیدهد. البته همانطور كه قبلاً عرض شد و باز تأکید میکنم؛ «علم، به خودی خود غربی نیست، ولی بین علم و تکنیک نباید خلط شود.». مثلاً «فیزیک» بهمعنای تحقیق در مورد «طبیعت»، غربی نیست، اما فیزیک به معنای، نگاه خاص به طبیعت برای یافتن نیروهایی كه فرهنگ مدرنیته میخواهد از طبیعت بگیرد، غربی است، این دو نكته را باید از هم جدا کنیم. فیزیک بهمعنای علم به قواعد خاصِ موجود در طبیعت چیزی است كه همهی ملتها میتوانند از آن استفاده كنند، مثلاً حرارت موجود در طبیعت منشأ خیلی از کارها میشود. شما بیایید از حرارت طبیعت استفادهکنید، اما به شرطیکه در این كار با طبیعت در تعامل باشیم و نه این که بخواهیم بر آن سلطه پیدا كنیم.
همانطور که در تحلیل حوادث تاریخی باید مواظب باشیم ریشهی این حوادث را غلط تفسیر نكنیم و به كمك قواعد قرآنی به حوادث نگاه كنیم، مثلاً؛ تمدن فرعونیان و علت سقوط آنها را از منظر قرآن ببینیم و نه از منظر مورخین یا جامعهشناسها، در تفسیر پدیدههای طبیعی نیز باید این قواعد را رعایت كرد. در نگاه غربی، رودخانهای که میبینیم و به نظر خودمان هم فکر میکنیم «رودخانه» میبینیم، به جهت حاكمیت فكر کمیتگرای غربی، ناخودآگاه با دیدن رودخانه به نیروی برقی فکر میکنیم که با احداث سدّ بر روی آن به دست میآید. علوم جهتدار غرب همین طور است؛ عالَم را بر همان اساس تفسیر میكند و دائم از آن منظر به همهچیز مینگرد. به قول «هایدگر» فرهنگی كه میخواهد بر همه چیز تسلط داشته باشد و همهچیز را به ابزار تبدیل میكند، جنگل را الوار میبیند، نه یك مجموعهای زیبا از ظهور قواعد عالم قدس. این نگاه که همه چیز را در منظر سود مادی ببیند، برای بشر خیلی مشکل ایجاد میکند! بشری كه گرفتار این نگاه است، چشمش را به طبیعت بسته است و از ارتباط حقیقی با طبیعت محروم شده است! انسان غربزده همهی چیزها را «نیرو» و «ابزار» میبیند! اینکه در اسلام میگویند: «ربا حرام است» برای این است که در نگاهی كه سود مادی همهی مقصد انسان شد، دیگر انسانیتی نمیماند كه طبیعت و مال در خدمت آن باشد، بلكه او در خدمت مال و ثروت قرار میگیرد.