سؤال: آیا شیعه میتواند در این شرایط كه تكنولوژی غربی بر تمام قسمتهای زندگی انسانها حاكم شده و پیرو آن، فرهنگ خود را رسوخ داده و فرهنگ سایر ملل در حال از بین رفتن است، خود را حفظ كند و در مسیر تعالی قرار بگیرد تا ماوراء تكنولوژی غربی، ابزارهای مناسب فرهنگ توحیدی بسازد؟
جواب: نظر من مثبت است و معتقدم شیعه در افقی از تاریخ تنفس میكند كه همواره مافوق فرهنگهای دیگر منتظر حاكمیت امام معصوم(ع) است، انتظار یعنی نظر به آرمانی بلندتر از وضع موجود. این تمدن نمیتواند كام انسانِ منتظر را شیرین کند، به همین جهت است كه اكثر كشورها –كه در فرهنگ انتظار قرار ندارند- با ولع و حرصی خاص از فرهنگ مدرنیته استقبال میكنند و نگران آنکه چیزی از دست میدهند نیستند، چون آرمانی ماوراء آرمانی كه مدرنیته به آنها پیشنهاد میكند نمیشناسند.
تمدن غرب توانست آرمان اصلی اكثر ملل و اقوام را که «بودنِ در زمین است برای وصل به آسمان» از آنها بگیرد، یا نسبت به آن آرمان اصلی غافلشان كند، ولی شیعه چون بر روی فرهنگ مهدویت و انتظار تکیه دارد، به طور طبیعی تمدن غربی برایش شیرین نمیشود. این خاصیت كلّی فرهنگ شیعه است و لذا پدر و مادر من و شما هم در فضای فرهنگی مهدویت و انتظار قرار میگیرند و همواره به افقی چشم دوختهاند كه آسمان معنویت و زمین زندگی به همدیگر وصل میشود، به همین جهت هم وقتی که حضرت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» نهضت خود را شروع کردند، بسیاری از مردم عادی هم آن را فهمیدند و پذیرفتند. حتی بسیاری از خانوادههایی که گرفتار زندگی غربی شده بودند ولی آن فكر و فرهنگ به تمام وجودشان ننشسته بود از نهضت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» و انقلاب اسلامی استقبال کردند، چون فرهنگ مهدویت و انتظار هنوز در افق روحشان روشن مانده بود. واقعاً عدهای از همین مردم كه به انقلاب پیوستند در آن زمان در رفاه كامل بودند، آن هم در رفاه تکنیکی كه نظام شاهنشاهی از آمریكا و اروپا و ژاپن همهی وسایلش را فراهم كرده بود. پس میتوان گفت به همان دلیل که شیعه توانست انقلاب کند و آن هم انقلابی که رویکرد اصلیاش عبور از غرب بود، میتواند ماوراء تکنولوژی غربی ابزارهایی مناسب فرهنگ توحیدی برای خود بسازد، مشکل در این است که هنوز افقی از تمدن اسلامی که مناسباتی غیر از مناسبات وضع موجود را به ظهور میآورد، در منظر جامعه قرار نگرفته است.
عنایت داشته باشید كه شیعه در نهایت؛ هیچ فكر و فرهنگی را با عمق جان تأیید نمیكند و از طریق مقایسهی آن فرهنگ با جامعهی آرمانیاش ضعف سایر فرهنگها را تشخیص میدهد و لذا آنطور كه فرهنگ مدرنیته میخواهد تا فرهنگ خود را بر آیندهی انقلاب اسلامی تحمیل کند، موفق نمیشود، چون فرهنگ مهدویت افق عقل و دل شیعه را به جایی برتر از اهداف دنیایی معطوف داشته و در نتیجه دنیای دیگری را مدّ نظر او قرار داده است. شما ملاحظه کردید که با چه فشاری خواستند از طریق رضاخان فرهنگ لیبرال دموکراسی را به ملت ایران تحمیل کنند ولی همین که فضا کمی تغییر کرد مردم به فرهنگ مردمسالاری دینی رجوع کردند که یکنوع تجربهی مدنی و جمعی است بر اساس اصول اسلامی.
تمدن غربی ادعا دارد: «من به تو آب و نان میدهم، وسایل رفاه برای زندگی میدهم، پارک میدهم، ولی تو اوّلاً؛ به این رفاه راضی باش و به عدالت فكر نكن، ثانیاً؛ به چیزی برتر از زندگی مادّی دل مبند، اینقدر سرگرمی برایت میسازم كه همهی اوقات تو را پُر كند، پس بالاتر از رفاه را برای چه میخواهی؟» کدام شیعهای است که با این پیشنهادها عقل و دل خود را راضی كند؟ شیعه عملاً در تاریخ گذشتهاش نشان داده: «آری نان و آب میخواهد»، امّا بیش از نان و آب دغدغهی نوع تفکری را دارد که بر جامعه باید حاکم باشد و قلب و عقل جامعه را هدایت کند. این است راز آنکه میبینید دائماً شیعه در طول تاریخ و در همهی زمانها مورد خشم حاكمان ظالم قرار میگیرد و كشته میشود، چون نمیتواند بپذیرد هرکس با هر فكر و روشی بر او حکومت کند و فقط نان و آب او تأمین باشد.(68)
فرهنگ شیعه علاوه بر اینكه بر حقّانیت حاكمان تأكید دارد، بر عدالت او نیز مصرّ است. عدالت چیزی نیست که شما بتوانید به سادگی از منظر شیعیان دور کنید، خون شیعه هم که بریزد، میگوید:«عدالت». البته به اندازهای كه نور شیعه در قلب شیعیان شدت و ضعف دارد، حساسیت نسبت به عدالت هم شدت و ضعف دارد، ولی كلّیت مسئله در همهی شیعیان مورد توجّه است، پس این جمله که در ذهن بعضیها رفته است که «شیعه میتواند فرهنگ مدرنیته را بپذیرد»، حرف صحیحی نیست، چون پایهی تمدن غربی كه بر محوریت نفس امّارهی انسانها است و نفس امّاره هم تمامیتخواه است، نمیتواند مطلوب شیعه باشد. شیعه به جهت بصیرتی كه دارد، در عین اینكه میفهمد در وضع موجود نباید خود را از صحنهی تلاش و تحرك حذف كند و لذا مستقیماً از دستآوردهای مدرنیته فاصله نمیگیرد، ولی به افق دیگری میاندیشد.
در ضمن عنایت داشته باشید كه امامان شیعه روشی را در برابر شیعه گشودهاند كه همواره امكان خارجشدن دین از بنبست را دارد، همچنان كه امام حسین(ع) توانستند جهان اسلام را از بنبستی كه امویان ایجاد كرده بودند، خارج كنند.
خروج از بنبستِ وضع موجود و عبور از مدرنیته به کمک انقلاب اسلامی دارای سه مرحله است؛ مرحلهی اول، شناخت درست مدرنیته است با تمام زوایایش. مرحلهی دوم، جهت مقابله با روحیهی خاص فرهنگ مدرنیته، تقویت روحیهی شهادتطلبی است، مثل روحیهی اصحاب كربلا. مرحلهی سوم، نشاندادن روحیهی معنوی و عاطفی فرهنگ تشیع است، تا فرهنگ مدرنیته نتواند از مخالفان خود چهرهای تند و خشن و تروریست بسازد. همان كاری كه حضرت اباعبدالله(ع) انجام دادند و عملاً ترور خود را به شهادت تبدیل كردند، و كاری كه امروز شیعه باید در جهان اسلام انجام دهد با راهی كه امام حسین(ع) در برابر ما گشودند، ممكن شده است و انقلاب اسلامی بستری است كه هر سه مرحلهی فوق را عملی کرده و خواهد كرد و عکسالعمل مناسبی خواهد بود در مقابل فرهنگ مدرنیته که به چیزی جز به تکنیک نمیاندیشد و اگر انقلاب اسلامی بسط پیدا کند مردمان با سرمایهی فرهنگ شیعه، مردمان دیگری میشوند و از سلطهی تکنیک آزاد میگردند.