تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

چین و بازخوانی تمدن كهن

سؤال: با توجه به این‌که آنچه در حال حاضر در چین جریان دارد و علوم و ابزار و اهدافی که مطرح است، همه و همه علوم و ابزار و اهداف غربی است، تمدن چین که غیر از تمدن غرب است، فعلاً در حالت بالقوّه‌ موجود است یا بالفعل؟
جواب: آن چیزی كه در چین مقابل تمدن غربی است، فعلاً در حالت بالقوّه است، این حالت عین همان چیزی است که ما باید در مورد فرهنگ شیعه ‌هم سؤال‌کنیم؛ در حال حاضر اگر مردم ما میدان بیشتری داشته‌ باشند، از چینی‌ها هم بیشتر حاضرند به ابزارها غربی رجوع کنند، ولی همان‌طور که در شیعه به جهت آرمان‌هایی که دارد و به جهت فرهنگ انتظار، آمادگی گذار از غرب وجود دارد، در تمدن چین هم آمادگی گذار از غرب هست ولی نه به صورت بالفعل. البته ضرورتی احساس نمی‌شود که بین فرهنگ چینی و شیعه مقایسه‌ شود به‌خصوص که معلوم نیست در تمدن چینی آن روحیه‌ی حماسی که در شیعه وجود دارد موجود باشد که در صدد باشند همچون شیعیان آنچه را حق می‌دانند حتماً حاکم کنند. آنچه می‌توان نتیجه گرفت آن است که آینده از آن تمدن شیعه است و این در حالی است که در آن آینده، تمدن خاور دور مقابل تمدن شیعه نیست و در صدد دشمنی با آن برنمی‌آید، زیرا آن احساس دوگانگی مطلقی كه با تمدن غرب دارد، با شیعه ندارد و از آن طرف هم شیعه درصدد نفی آن تمدن نمی‌باشد. چینیان نسبت به طبیعت، به اصل عدم تصرف و بی‌عملی و سرسپردگی به نیروی فیاض هستی، معتقد هستند، چینیان نه تنها قومی‌اند كه باروت را اختراع كردند ولی توپ نساختند، قطب‌نما را كشف كردند ولی به كشف قاره‌های جدید كه یكی از جنبه‌های رنسانس غربی بود، تن ندادند، بلکه خطر شناسایی سودجویانه، كه یكی از وجوه بارز تفكر جدید غربی است، به طرز شگفت در فرهنگ و نوشته‌های كهن چینی گوشزد شده است، برای مثال به این چند سطر از كتاب «چوانگ تسو» عنایت بفرمایید تا روح بینش هماهنگی با طبیعت چینی آشكار شود.
چوانگ تسو می‌گوید: چون «دزی گونگ» به كرانه‌ی شمالی رودخانه «هان» رسید، پیرمردی را دید كه سرگرم باغبانی است، او جوی‌های چندی ساخته بود و با سختی به درون چاه می‌رفت و كوزه‌اش را پر از آب می‌كرد و آب را در جوی‌ها روان می‌نمود و با مشقت زیاد به نتیجه‌ای ناچیز می‌رسید. «دزی گونگ» به او گفت: «وسیله‌ای هست كه می‌توان به كمك آن روزی صد جوی را سیراب كرد و با مشقت اندك به نتایج بسیار رسید، آیا نمی‌خواهی از آن مدد جویی؟» باغبان سرش را بالا برده نگاهی به او افكند و گفت: «چگونه است آن؟» دزی گونگ گفت: «اهرمی از چوب بساز كه پشتش سنگین باشد و دماغه‌اش سبك، از این راه آب بسیار به دست خواهی آورد، این روش را شیوه بركشیدن زنجیر گویند». باغبانِ پیر برآشفت و سپس با خنده گفت:
«استادم گفته است هر كس كارها را به طرز ماشینی انجام دهد، قلبش نیز مبدل به ماشین خواهد شد، هر كه قلب ماشینی داشته باشد، معصومیت خود را از دست خواهد داد، هر كه معصومیت خود را از دست بدهد، ذهنش متزلزل خواهد شد، ذهن متزلزل با «تائو» سازگار نیست، نه این‌كه از این امور بی‌خبر باشم، بلكه از به كاربستن آن شرم دارم.»(101)
بدون این‌كه بخواهیم در جزئیات این مكالمه چون و چرا كنیم، یك اصل در این مصاحبه مورد نظر است و آن، پاسخ پیرمرد باغبان است كه پاسخ فرهنگ چینی به آفات چیرگی تفكر تكنیكی است كه موجب از دست دادن روحانیت انسان می‌شود و باعث می‌شود تا دیگر انسان با طبیعتی كه از هر سو او را در برگرفته همدم و همدل نباشد. چین امروز نمی‌تواند با جایگزینی آنچه غرب به آن داده است، از آن تمدن انسانی که در نهاد خود دارد دست بردارد و حتماً در صدد بازخوانی فرهنگ گذشته‌ی خود بر خواهد آمد.