تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

عدم جواب‌گویی طبیعت به نفس امّاره

سؤال: در جلسات قبل فرمودید باید با طبیعت تعامل کرد و نمی‌شود بر اساس نفس امّاره با طبیعت برخورد نمود زیرا در آن صورت طبیعت بر ما می‌شورد و ما را نسبت به اهداف خودمان ناکام می‌نماید، حال سؤال این است، آیا نمی‌شود با عقل دنیایی و با توجه به این که متوجه باشیم اگر به نحوافراطی با طبیعت برخورد کنیم از بهره‌ی صحیح ناکام می‌مانیم، بدون نیاز به دین و شریعت الهی، با طبیعت تعامل نمود؟
جواب: اگر کمی مطلب را بر اساس واقعیاتِ روح انسان دنبال کنیم جواب بنده منفی است و معتقدم چنین چیزی در عمل ممکن نیست، زیرا نفس امّاره چیزی نیست که بتوان تا آخر آن را با این‌ حرف‌ها و فکرها در کنترل در آورد و روحیه‌ی تمامیت خواهی آن را، بدون آن‌که با جایگزینی معنوی اشباع کنیم، کنترل نمائیم. آری در ابتدای کار تصمیم می‌گیریم که توصیه‌های کارشناسان حفظ محیط‌زیست را عمل کنیم ولی این تصمیم تا وقتی است که هوس‌های نفس امّاره از طریقه‌های دیگری ارضاء شده است. همین‌که آن شرایط جواب نداد همه‌ی آن توصیه‌ها و تصمیم‌ها به فراموشی سپرده می‌شود، چون کنترل کننده‌ی معنوی - یعنی فرمان خدا- که نظر به بُعد اصیل و ابدی انسان دارد، در صحنه نیست. نمونه‌اش هم غرب امروز است که با آن‌همه توصیه‌های به ظاهر حکیمانه‌ی کانت و امثال کانت، امروز در تمام مناسبات خود در بحران قرار دارد و علت عدم تأثیر آن توصیه‌ها این است که در آن‌ها به جنبه‌ی عبودیت انسان و ربوبیت خدا نظر نشده است درنتیجه نفس امّاره نقش فرمانروایی و خداگونگی به خود گرفته و به خود اجازه‌ی هرگونه تصرفی را در عالم و آدم می‌دهد، منتها تا وقتی نفس امّاره می‌تواند با یک ماهی چاق و فربه سیر شود می‌گذارد تا ماهیان کوچک چاق و فربه شوند تا بیشتر ماهی داشته باشد، ولی وقتی گرسنگی بر او حاکم شد و ماهی چاق و فربه‌ای هم در میان نبود، آنقدر از ماهیان ریز می‌خورد تا سیر شود، دیگر این که نسل ماهیان منقرض می‌شوند و بحران زیست‌محیطی پیش می‌آید، برای نفس امّاره معنی نمی‌دهد، این حرف‌ها مربوط به وقتی بود که نفس امّاره با یک ماهیِ چاق و فربه سیر می‌شد.
باید این نکته عمیقاً روشن شود که تا وقتی نفس امّاره در میان است تعامل با طبیعت معنی ندارد، خواه انسان شعار حفظ محیط‌زیست بدهد یا ندهد. علت این امر هم آن است که طبیعتی که خداوند پدید آورده جهت جواب‌دادن به نفس امّاره‌ی انسان‌ها نبوده تا انسان‌ها با حفظ امیال نفس امّاره بتوانند در کنار آن عمل کنند، طبیعت برای جواب‌گویی به نیازهای آن انسانی است که بنا دارد در بندگی خداوند مستقر باشد، نفس امّاره به بندگی خدا قانع نیست تا به نعمت‌های الهی قانع باشد. در همین راستا از رسول خدا(ص) نقل شده است: «مَنْ لَمْ یَرْضَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ لَهُ مِنَ الرِّزْقِ وَ بَثَّ شَكْوَاهُ وَ لَمْ یَصْبِرْ وَ لَمْ یَحْتَسِبْ لَمْ تُرْفَعْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ یَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ».(234) هركس به آنچه خداوند از رزق برای او تعیین نموده راضی نباشد و گِلایه كند و بر آن صبر نكند، از او حسنه‌ای به آسمان بالا نمی‌رود و خداوند را ملاقات می‌كند در حالی‌كه از او غضبناك است، مگر این‌كه توبه كند.
در این روایت می‌فرماید کسی که رضایت خود را نسبت به آنچه خداوند در اختیار او گذاشته حفظ نکند مورد غضب خداوند قرار می‌گیرد و مسلّم آثار این غضب را در مقابله‌ی طبیعت با چنین انسانی و ناکام‌گذاردن آن فرد و آن تمدن در رسیدن به اهدافش خواهیم دید.
ممکن است فردی یا تمدنی تصور کند می‌تواند بدون آن که الهی زندگی کند به منظور حفظ محیط زیست و برای بهتر رسیدن به اهداف خود، رعایتِ طبیعت را بکند و به جای تصرفِ افراطی در طبیعت با طبیعت تعامل کند، ولی عنایت داشته باشید اولین شرط تعامل با طبیعت داشتن نگاه همه جانبه نسبت به عالم و آدم است و این نگاه، نگاهی است مخصوص خالق هستی و از طریق وَحی و شریعت در اختیار بشر قرار می‌گیرد. حال اگر فرد یا جامعه از بینش و روش وَحی الهی خارج شد و از تذکرات ممتد انبیاء خود را جدا کرد، ناخودآگاه انتخاب‌هایش منجر به رویارویی با سنت‌های الهی و از جمله مقابله با طبیعت می‌گردد و مبنای این موضوع در کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهّم» با طرح نظر فرانسیس بیکن گوشزد شده است.