سؤال: شما میفرمایید غرب امكان برگشت به آن چنان آگاهی كه بتواند خود را اصلاح كند دیگر ندارد، آیا نمیتوان احتمال داد با توجه به عقل و اندیشهای كه اینها در امور تكنیكی و اجتماعی به كار بردند، متوجه نقطهضعف اساسی خود شوند؟
جواب: وقتی عقل اروپایی كه با رنسانس صحنهگردان اصلی زندگی انسان غربی شد، عقلی نبود که بخواهد فطرت - یعنی ابعاد عمیقتر جان انسانها- را در انتخابهای خود دخیل کند، هر چه جلوتر برود، به ناكامیهایش میافزاید، چون عقل اروپایی در رنسانس، عقل معاش است، نه عقل معاد، عقل معاش از ملاحظهی بسیاری از حقایق محروم است و لذا طوری سیر میكند كه به بنبست میرسد. بنده اسم آن عقل را «عقلِ جنتِلْمنی» گذاشتهام. عقل جنتلمنی؛ همان چیزی است که امروزه بعضی از روشنفکران کشورمان برای سر و ساماندادن به امور کشور به ما پیشنهاد میکنند که در عین داشتن یك انضباط خوب، به دنبال هدفی باشیم كه آن هدف، هدف نفس امّاره است و نفس امّاره از طریق این عقل و این نظم بسیار امیدوار میشود كه به خواستههای خودش برسد، ولی مگر همهی ابعاد وجودی انسان همین نفس امّارهی اوست، و لذا است كه در اوج پیروزی، شكست و ناكامی ظهور میكند و این امر است که ما را نسبت به بیداری فرهنگ غربی مأیوس کرده اما به گفتهی هایدگر ممکن است روند روح محاسبهگر به نقطهی عطفی برسد که محاسبهپذیر نیست و در آنچنان شرایطی جهت کلی انسان غربی تغییر کند و از فرهنگ غربی عبور نماید و نظر خود را به فرهنگی بیندازد که ماوراء فکر کمیتگرا، به معنویات رجوع دارد.