تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

هدف علم، شناخت طبیعت:

اگر هدف علم شناخت طبیعت باشد، پس در واقع تجربه، یكی از عناصر آزمودن نظریه‏هایی است كه به دنبال شناخت عالم‏اند و مسئله دیگری که در كلام جدید پیش می‏آید این است كه آیا جهان را می‏شناسیم تا بتوانیم عکس‌العمل‌‌های آن را پیش‏بینی كنیم؟ عده‏ای مخالف چنین ادعایی در مورد پیش‌بینی در عالم هستند. به عنوان مثال می‏گویند: نظریه انتخاب طبیعی در عین این‌ كه یك تبیین علمی است ولی نمی‏توان از طریق آن سیر تكامل را پیش‏بینی كرد. آری می‏توان از تجربه‌ی گذشته، یك پیش‏بینی قابل اعتماد به عمل آورد ولی این پیش‌بینی‏ها معادل شناخت جهان نیست. زیرا مثلاً اگر واقعاً صدها بار تجربه كنیم كه؛ «شفقِ بامدادی نشانه‌ی بارش شامگاهی است»، باز هیچ تبیینی درباره باران به‌دست ما نمی‏دهد كه بتوان چگونگی ریزش باران را شناخت. نظریه‏ها یك نوع تبیین یا شناخت در بر دارند كه البته محصول مشترك بهره‏های علم و عقل است و هر اندازه در شناخت طبیعت موفق‌تر باشند، در پیش‌بینی‌هایشان موفق خواهند بود. ولی نمی‌توان به صِرف درست پیش‌بینی‌کردن یک نظریه نتیجه گرفت، آن نظریه در شناخت طبیعت نیز موفق بوده است. بابلی‌ها از روی جدول‏های زمان بندی شده‌ی ریاضی كه بر اثر آزمون و خطا و بدون هیچ مبنای نظری به‌دست آورده بودند، می‏توانستند پیش‏بینی‏های نجومی دقیقی به عمل آورند، در حالی‌که توان تبیین یك نظریه در مفاهیمی است كه در خلاقیت فكری و عقلی آن نهفته است، و همین نظریه‏هاست كه بیش از آن‌كه سیر طبیعت را «پیش‏بینی پذیر» سازد، «فهم پذیر» می‏گرداند، و به ‌همین جهت بایدگفت : هدف اولیه و بالذات علم همانا شناختی از جهان است كه بتوانیم به كمك علم و عقل به‌دست آوریم و سلطه بر طبیعت امری ثانوی و بالعرض است.