سؤال: قدرت تأثیرگذاری و نفوذ یك تمدن بیشتر به فرهنگ و فلسفهی آن بستگی دارد، یا به علم و ابزاری كه میسازد و از آن طریق قدرت خود را مینمایاند؟
جواب: با عنایت به مباحث گذشته به خصوص کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچهی بینش توحیدی» روشن میشود که بین تکنولوژی و فرهنگی که نیاز به چنین تکنولوژی را به همراه آورده، رابطهی تنگاتنگی هست. لذا همچنان که عرض شد اگر فرهنگ و تمدنی با خیال انسانها ارتباط داشته باشد و آرمانهای خیالی را جواب دهد، بهمجرّد اینكه عموم مردم در حدّ خیال باشند، و توسط مكتبی الهی تربیت نشده باشند، آن تمدن را میپذیرند. عموماً انسانها در ابتدای امر، قبل از اینكه خود را رشد داده باشند، در حد خیالاند. امّا اگر فكر و فرهنگ جامعه به مافوق خیال جلب شد. دیگر آن تمدنِ خیالپرور نمیتواند بر جامعه اثر بگذارد. این جواب را برای این سؤالتان فعلاً داشته باشید؛ كه اگر این تمدن واقعاً در زمانی كه روح توحیدی در جامعهی مسلمین حاكم بود به صحنه میآمد، هرگز پذیرفته نمیشد، تا روشن شود چرا ملت ایران در صد سالهی اخیر از غرب استقبال کردند. مثلاً اگر به جای سلسلهی قاجار یک سلسله از انسانهای حکیم در كشور ما حاكم شده بودند هرگز در آن حدّ که شیفتگی به غرب در كشور ما رخ داد، غربزدگی پدید نمیآمد(18). یك ایل فاتح را چیزی جز ثروت و شهوت ارضاء نمیکند، اگر یك خانی را خواستید به طرف خودتان جذب کنید کافی است وسایل شهوت او را برایش فراهم كنید، بعد میتوانید منطقهی تحت حاكمیت او را در اختیار بگیرید. خان با خیالاتش زندگی میكند، مثل لاتها و چاقوكشها، اینها همهشان همینطوریاند. اروپاییها به همین جهت در زمان قاجار توانستند تأثیرگذار باشند، در زمان شاهاسماعیل صفوی هم اینها به ایران آمدند، امّا ایرانیها جای پایآنها را هم آب كشیدند. در آن زمان پایتخت ایران قزوین بود، از تهران تا قزوین مردم مواظب بودند چیزی با اروپاییهایِ نجس برخورد نكند و چون مردم در زمان صفویه در حیات دینی بهتری بهسر میبردند، غرب نتوانست از نظر فرهنگی تأثیرگذار باشد.
در جواب سؤال جنابعالی میخواهم عرض کنم: نمیتوان گفت یك تمدنی مثل تمدن غرب صرفاً از طریق علم و یا ابزار تأثیرگذار میشود، بلكه باید جامعهای هم كه تمدنی را میپذیرد یك سنخیتی با آن داشته باشد، چون علم و ابزارهای آن تمدن مربوط به روح و عقل آن تمدن است، اگر روح آن تمدن با جامعهای که میخواهد آن را تحت تأثیر خود قرار دهد، همخوانی داشت قابل پذیرش میشود، حال آن پذیرش برای بعضی ممكن است از طریق علم پیش بیاید و بهصرف خواندنِ علوم غربی آن علوم را متذكر عالَمی بدانند كه مطلوب آنهاست و لذا از نظر فکری غربزده شوند و برای بعضی ممكن است حالت پذیرش از طریق ابزارها پیش بیاید و با استفاده از ابزارهای آن تمدن وارد عالمی شوند كه آن ابزارها برای آن عالَم ساخته شده و با استفاده از آنها غربزده شوند، و بعضی هم ممكن است از هر دو راهِ علم و تکنیک جذب غرب شوند. عمده آن است كه آن جامعه در غربزدگی خود یك نحوه همافقی با تمدن غربی در خود احساس کند که برای تبیین موضوع و تقدم و تأخر عالم غربی و پذیرش تکنیکِ آن به بحث بیشتری نیاز داریم. به عنوان مثال؛ اگر روی فرهنگ ژاپن و مذهب شینتوی آنها مطالعه كنید،(19) ریشهی شیفتگی آنها نسبت به تكنولوژی غرب تا حدّی روشن میشود زیرا وقتی در آن مذهب چیزی به نام اعتقاد به معاد و قیامت وجود ندارد و شخص همهی افق زندگی را دنیا میداند و قصد دارد هرچه بیشتر از دنیا استفاده كند، پس ابزارهای استفادهی بیشتر از دنیا برایش محبوب میشود و نگرانی از دستدادن زیباییهای عالَم غیب برایش نمیماند.