5- در سیر وجودی و حضوری به سوی حقایق، و روشنشدن مرز بین دینداری در حد تسلیم به دستورات دین، با ایمان قلبی، میتوان فرق میان چراغ مصطفوی با شرار بولهبی را مشخص نمود، تا روح جامعه و افراد آن، حالت آمادهگری برای به حضوررفتنِ هرچه بیشتر را در خود احساس کنند و در این راستا شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) تقویت میگردد، هم او که قلبش به تمامه از هر حجاب و واسطهای نسبت به ارتباط با حقیقت مطلقِ عالم هستی آزاد است.
تأکید ما بر روی این نکته است که فرهنگ حضرت مهدی(عج) فرهنگ انسانی است که واسطة فیض بین خدا و کُلّ ما سِوی الله است، و اگر معنی و جایگاه واسطة فیضبودن حضرت درست درک شود میتوان امیدوار به ظهور او برای نهاییکردن رابطة انسان با خدا شد. ولی شرط ظهور آن حضرت فهم پیام اوست و درک مقام او، و تا نفهمیم او یک قلب است که عین ارتباط با «الله» است چگونه میتوان مقام و پیام او را فهمید، و تا وارد ارتباط قلبی با حقایق نشویم چگونه میفهمیم او یک قلب است که عین ارتباط با «الله» است، اصلاً زبان آن حضرت را نمیفهمیم تا بخواهیم زمینة ظهور آن فرهنگ را فراهم کنیم. گفت:
تو چه دانی زبان مرغان را
که ندیدی شبی سلیمان را
وقتی تفاوت علم حصولی و حضوری شناخته شد و تفکری، تفکر به حساب آمد که در «وجود» سیر میکند، و معلوم شد متوقفشدن در علم حصولی و غفلت از به حضوررفتن، یک نحو یونانزدگی است، علت اینهمه ظلمات در آخرالزمان و فلکزدگی بشر امروز روشن میشود. زیرا تا تفکر به میان نیاید راهی نمایان نمیشود و تا «وجود» موضوع تفکر نباشد، تفکری در میان نیست. تفکر در موضوع مرده یعنی تفکر در مفهوم، عین بیتفکری است. و روشن شد راه ائمه شیعه(ع) از این نوع تفکر آزاد است، آنها با قلب مطهر خود با حقیقت هستی در تماساند و لذا راه برای آنها نمایان است و با تفکر در «وجود» راهنماییهای آنها برای ما روشن میشود و امکان شکافتهشدن پردة ظلمات آخرالزمان فراهم میگردد.