بحث در انواع فعالیتهای فرهنگی بود و این که کدام یک از انواع فعالیتهای فرهنگی ما را به نتیجه مطلوب میرسانند و کدام یک از آنها ما را از نتایج مورد نظرمان محروم میکنند. عرض شد یک نوع فعالیت هست که به ظاهر دینی است و نفی دین و دینداری هم نمیکند ولی در عین حفظ ظاهر، جهت انسان را به دنیا میاندازد و فعالیتهای دینی را بریده از باطن مطرح مینماید که تحت عنوان فعالیتهای شبه قدسی به بررسی آن پرداخته شد، و به این جهت نام این فعالیتها را «شبه قدسی» نامیدیم که در عین حفظ ظاهر دینی نظر به باطن اعمال ندارد. حال میخواهیم تأکید کنیم که عزیزان نباید نوع فعالیتهای شبه قدسی را با فعالیتهایی که سعی دارند مفاهیم دینی را ساده کنند تا افراد راحتتر بفهمند، اشتباه کنند. این که تلاش كنیم موضوعات را با حفظ ارتباط با باطن و جنبههای قدسی آن، ساده کنیم، کار پسندیده و لازمی است، این است که میگویید دین مرتبه نازله و مرتبه عالیهای دارد که در حالت نازلكردن مطالب، آن مرتبه نازله بیباطن و بریده از ذات قدسیاش نیست. موقعی نازلكردن خطرناك میشود که همین مرتبه نازله را به عنوان همة دین معرفی کنیم، به همین جهت از یک طرف رسول خدا(ص) میفرمایند: دین من «سَمحة سهله» است؛(149) یعنی این دین یک دین راحت و آسانی است، به خودتان زحمت اضافی ندهید. از آن طرف میبینید كه رسول خدا و ائمه(ع) به شدت با سطحی شدن دین مبارزه می کنند و مواظباند ما به ظاهر دین مشغول نشویم. پس ساده و راحتکردن مفاهیم و دستورات دین کار پسندیدهای است، چون با نازل کردن موضوع قدسی - در صورتی که از باطن خود بریده نشود - هدف گم نمیشود بلکه نقطه شروع فعالیتهای دینی از سختی و غیر قابل طاقت بودن خارج میشود. ولی یک وقت جهتگیری ما به کلی غلط است و به آنجایی که باید نظر داشته باشیم، نظر نداریم، اصلاً راه را شروع نكردهایم تا بخواهیم آن راه، در ابتدای امر فوق طاقت انسان مبتدی نباشد. در روایت آمده است كه اهل جهنم یك مرتبه برای فرار از آتش به آب گندیده پناه میبرند، بعد برای فرار از آب گندیده خود را در پناه آتش قرار میدهند. این دقیقاً صورت دنیایی افرادی است كه در دنیا یك راه و فعالیت را شروع میکنند بدون آن که به جنبه قدسی آن نظر داشته باشند، بعد میبینند نتیجه نگرفتهاند، باز یك راه و فعالیت دیگری را آغاز مینمایند، که در فعالیت بعدی هم نظر به جنبه قدسی فعالیت ندارند، و در نتیجه دوباره با پوچی روبهرو می شوند، و همین طور بدون آن که جهت و هدف خود را تغییر دهند و از ظاهر به باطن نظر کنند، همچنان نوع و شکل فعالیتها را تغییر میدهند. اگر كسی راه را از بیراهه تشخیص ندهد در بیراههها مرتباً راه عوض می كند، این جا است که امام صادق (ع) میفرمایند: «الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً»(150) عملکنندهای که کارش از سر بصیرت و شناخت صحیح نباشد همچون کسی است که در بی راهه حرکت می کند، هر چه سریع تر برود بیشتر دور می شود. در روش شبه قدسی، انسان از هدف اصلی دین بیرون است بدون این که متوجه باشد، چون واژهها از نظر ظاهر دینی است و مسیر به نحوی شبیه مسیر دینداران است، بدون این که جهت گیری به سوی باطن عالم باشد.