دوباره به آیه 10سوره فاطر توجه كنید، اگر10 آیه در قرآن خیلی مهم باشد، مسلّم یكی از آن آیهها همین آیه است كه میفرماید:
«مَن كَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْكُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ یَبُورُ»(139)
اگر كسی عزت میخواهد، عزت تماماً از آن خدا است. معنای عزت در قرآن یعنی نفله نشدن، پوچ نشدن(140). اگر كسی میخواهد حیاتش نفله و بیثمر نباشد،بداند «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا» همه عزت نزد حضرت حق است، باید نظر را به خدا بیندازد. «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ»(141) عقاید پاك و صحیح به سوی حضرت عزت صعود میكند، «الْكَلِمُ الطَّیِّبُ» یعنی سخن پاك و عقیدهای كه از هرگونه باطلی پاك باشد. و سپس در ادامه میفرماید: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» و عمل صالح این عقیده پاك را بالا میبرد.
آیة عجیبی است، سه نكته اساسی در رابطه با شناخت حقایق مطرح میكند. میگوید: ای انسانها! آیا شما از پوچشدن نمیترسید؟ پوچ شدن یعنی بیست سال نماز بخوانید ولی در آخر مثل همان اول باشید، اگر بیست سال نماز من موجب نشود كه خشم من در اختیارم باشد، اخلاق من هنوز خراب باشد، اگر بیست سال نماز من حبّ دنیا را در من از بین نبرده باشد، یقین بدانیدكه خطر فرو افتادن در پوچی را از بین نبرده است. چرا؟ برای اینكه به خدای عزیز متصل نشدهایم. «اَرْضُ الْعَزِیز» یعنی زمینی كه آب بر آن غلبه نمیكند و به اصطلاح آب بر آن سوار نمیشود. معنی عزت یعنی عدم انفعال، عدم فرسایش. بر همین اساس میتوان «عزت» را عدم پوچی معنی كرد. خداوند میفرماید هركس عزت میخواهد: «مَن كَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ» اگر كسی همواره در پی نجات از پوچی است و برای آن برنامهریزی كرده، راهش نزدیكی به عزت محض یعنی خداوند است.
بعضی از مردم اصلاً نگران پوچی خود نیستند، سوار اتوبوس میشود، با اینكه در ایستگاه بعدی پیاده خواهد شد، شروع میكند از وضع فرزندانش و اینکه چند فرزند دارد برای شما صحبتكردن، فكر نمیكند که آیا این صحبتها نتیجهای هم دارد؟ كار این فرد را نمیگویند طلب عزت كه مصداق «مَن كَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ» باشد، چون او برنامهای برای نجات از پوچی نریخته است. قرآن میفرماید اگر كسی می خواهد سراسر حیاتش پوچ نشود و میخواهد از زندگیاش نتیجه واقعی بگیرد، فقط باید مسألهاش را با خدا حل كند، زیرا تمام عزت و عدمفرسایش از خدا است. خداوند در جایگاه یك مرشد مطلق است، چون رب انسانها است. میپرسی چطوری من به عزت برسم و از خواری و پوچی نجات یابم؟ با زیبایی تمام با آدم حرف میزند و میفرماید: باید به طرف عزت بروی كه فرسایش پیدا نكنی و همه عزت نزد خداوند است «فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً». به واژه «جمیعاً» عنایت داشته باشید؛ پس هر جا عزتی هست، ریشهاش در تجلی صاحب عزت است. وقتی این نكته را با تمام صراحت اعلام فرمود، حالا راهرسیدن به عزت را نشان میدهد، میفرماید: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ» عقیده پاك به سوی صاحب عزت میرود، پس آن كسی هم كه قلبش حامل آن عقیده است به صاحب عزت نزدیك میگردد و در نور پایدار او، پایدار میماند. پس اولین كار برای كسی كه برنامه ریخته تا از پوچی نجات پیدا كند، داشتن عقیده پاك است و همچنانكه عرض شد، عقیده پاك «خداداری» است به همان معنای توحیدیاش، و سپس در ادامة راهكارِ نزدیكی به صاحب عزت میفرماید: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» عمل صالح - كه همان اعمال شرعی باشد- آن عقیده را رفعت و ارتقاء میبخشد و در سیر صعودی به سوی صاحب عزت به انسان كمك میكند تا هر چه بیشتر آن عقیده، شایسته نزدیكی به خدا گردد و صاحب خود را نیز به خدا نزدیك كند، پس باید در انجام اعمال شرعی نهایت تلاش را كرد تا در نزدیكی به صاحب عزت ضعفی به وجود نیاید.
حالا عنایت فرمایید به ادامه آیه كه میفرماید: «وَالَّذِینَ یَمْكُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ یَبُورُ»(142) آنهایی كه میخواهند از طریق انجام گناهان، عزت و عدم پوچی به دست آورند، نه تنها گرفتار گناه و سپس عذاب شدهاند، بلکه «وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ یَبُورُ» برنامه و نقشة آنها یبور و پوچ خواهد بود. پس اولاً: عزت و عدم پوچی مطلقاً مربوط به خداوند است. ثانیاً: باید با عقیده پاك و صحیح - كه مسلّم عقیده حضوری و فعال و نقشآفرین است- به صاحب عزت نزدیك شد. ثالثاً: این عقیدة پاك با موتور عمل صالح بالا میرود. رابعاً: راه دیگری برای عزتمند شدن و از پوچی نجاتیافتن نیست و هر كس خواست راه دیگری را برود، گرفتار گناه و در نهایت عذاب میشود. خامساً: نقشههای افرادی كه از طریقی غیر از داشتن عقیده پاك و عمل صالح میخواهند به عزت برسند، به خودی خود همان پوچی و بیثمری است.