تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

كفر شیطان، كفر بر اسم جامع «الله»

چنانچه ملاحظه می‌فرمایید؛ ملائكه در مقام خود - كه شیطان هم در آن مقام بود- حق را تسبیح و تحمید و تقدیس می‌كردند و مسلّم شیطان هم خداوند را تسبیح و تقدیس می‌كرده است. بنابراین ممکن است كسی با بعضی از اسماء الهی، خداوند را بپرستد و باز هم شیطان باشد. درست است که او آن وقتی که با آن اسماء خدا را می‌پرستید، روحیه استكباری‌‌اش ظاهر نبود، ولی قرآن در آخر آیه 34 سوره بقره بعد از این‌که می‌فرماید شیطان از سجده‌كردن بر آدم ابا كرد، می‌فرماید: «اِنَّهُ کَانَ مِنَ الْکَافِرِین»؛ یعنی از اول به این نوع پرستش كه در حال حاضر به آن دعوت شده کافر بود. پس می‌شود کسی کافر به «الله» و مقام جامعیت اسماء الهی باشد اما تسبیح خدا را هم بگوید و این کفر، كفر بر وجود خدا نیست، کفر بر «الله» است، چون قرآن می‌فرماید: «عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْمَاءَ کُلَّهَا»؛(97) و خداوند همة اسماء را به آدم تعلیم داد، بعد هم به ملائكه فرمود: «اَنْبِئونی بِاَسْماءِ هَؤلاءِ اِنْ كُنْتُمْ صَادِقِین»(98) ای ملائكه اگر راست می‌گویید كه شایستگی خلافت الهی را دارید، به من خبر دهید از این اسمائی كه به آدم تعلیم دادم. و از این طریق ناتوانی ملائكه را ظاهر نمود. سپس به آدم فرمود:
«یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ، قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ»؛(99)
ای آدم! آنان را از اسماء و حقایق شان آگاه كن. هنگامی كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود آیا به شما نگفتم كه من غیب آسمان‌ها و زمین را می‌دانم؟! و نیز می‌دانم آنچه را شما آشكار می‌كنید و آنچه را پنهان می‌داشتید.
معلوم شد آدم مظهر جامعیت اسماء‌الهی است و لذا به مقام ملائكه فرمود به آدم سجده كنید، این‌جا بود كه شیطان نتوانست تحمل کند. اگر به شیطان گفته بودند خداوند را تسبیح بگو، می‌كرد. به او دستور داده شد به مظهر جامع اسماء الهی سجده کن و از این طریق در مقابل همة اسماء الهی، همة خود را نفی بنما، و هیچ وجهی برای خود باقی نگذار، و همه ابعاد خود را در مقابل همة اسماء الهی نفی كن، و این نوع دستور برای شیطانی كه منیّت خود را حفظ كرده است بسیار مشكل شد، شیطان در كنار منیّت خود می‌خواست خدا را تسبیح و تحمید و تقدیس كند و لذا نمی‌توانست «الله» را بپرستد.
سجده عامل نفی کبریایی انسان در مقابل كبریایی حضرت حق است و این برای كسی كه نمی خواهد در همه ابعاد خود فانی در حق شود و همه حركاتش نمایش اسماء الهی باشد، کار مشکلی است و اگر ما إن‌شاء‌الله ابتدا در خودمان این خطر را احساس کنیم كه چنانچه در همه ابعادمان بنای بندگی حق، و نفی خود را نداشته باشیم، با شش‌هزار سال عبادت و كار فرهنگی، باز امكان سقوط برایمان هست، ضروری است که دانه‌دانه و رگ به‌رگ افکارمان را ارزیابی كنیم و جنبه‌های شیطانی آن‌ها را از درون خود نفی نماییم تا إن‌شاء‌الله با اسم «الله» مرتبط شویم و بندگی خدا در همه ابعادش برایمان شیرین و راحت شود.
بسیجی‌های واقعی با اسم «الله» این همه راه را به سرعت رفتند و شهادت ظهور همان نفی منیّت آن‌ها بود، و لذا است كه امام خمینی(ره) می‌فرمودند این جوانان بسیجی ره صد ساله را یك شبه طی كردند، چون از طریق حضرت روح‌الله(رض) با اسم «الله» آشنا شدند. بسیاری از علمایی كه ما داریم و به آن‌ها ارادت هم می‌ورزیم و نباید از حقوق آن‌ها غافل شد، به آن خوبی که نظر به اسم «الله» داشته باشند، سلوك نكردند. امام خمینی(رض) در كمالات معنوی جامعیت داشتند به طوری كه در عین فقیه‌بودن، فیلسوف بودند و در عین فیلسوف ‌بودن، عارف و مفسر قرآن بودند و كمالات عقل عملی، مثل شجاعت و توكل و سیاستمداری را در خود به نحو جامع داشتند و لذا نزدیكی ایشان به اهل‌البیت(ع) نسبت به كسانی كه بعضی از صفات الهی را دارا هستند، بیشتر بود. به همین جهت در عین ارادت به خوبان عالم باید متوجه باشیم آن‌هایی كه در كمالات و خوبی‌ها در مقام جامعیت هستند شایسته ارادت خاص و اطاعت خاص می‌باشند.
با این مقدمه طولانی متوجه می‌شویم که ضروری است در فعالیت‌های فرهنگی نسبت به هدفی كه باید به دست آوریم بسیار حساس باشیم تا فریب نخوریم و در مسیر نزدیکی به وجود مقدس اهل‌البیت(ع) كه در مقام معرفت و پرستشِ جامعیت اسماء الهی هستند، قرار داشته باشیم، زیرا آن‌ها علاوه بر جامعیت در شناخت و معرفت نسبت به همه اسماء الهی و عبادت خدا با همه اسمائش، به جای خدادانی در مقام خداداری هستند، به همین جهت هم علومشان از طریق معلم و درس و مدرسه به دست نیامده است. این قسمت اخیر از تأکیدهای اساسی حرف‌های ما در این سلسله مباحث است و بحث آن در جلسات آینده خواهد آمد.
بحثمان رسید به آن‌جا که یک نوع فعالیت فرهنگی داریم كه برای قدسی کردن همه چیز است. باب این بحث در جلسه گذشته باز شد، اما اعتقاد ما این است که ابعاد مختلف این بحث‌ باید کاملاً روشن و چشیده شود تا علاوه بر این كه ارزش آن‌ها مشخص می‌شود، بتوانیم آن‌ها را در عمل مدّنظر قرار دهیم.