تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

در جستجوی راه

فکر می‌کنم تا حدّی خطرات شبه قدسی‌کردن فعالیت‌ها برای عزیزان روشن شد و مشخص گردید در فعالیت‌های شبه قدسی، هدفِ مورد نظر هدف مقدسی است و شما هم فكر می‌كنید به سوی آن هدف مقدس در حرکت هستید، در حالی که به جای ارتباط با واقعیت آن هدف با مفهوم آن مرتبط هستید و اگر به این موضوع با دقت هر چه بیشتر عنایت کنید می‌بینید که گویا بسیاری از فعالیت‌های فرهنگی - عبادی ما در زندگی، شبه قدسی است.
بحث در این مرحله که خطرات شبه قدسی‌کردن فعالیت‌ها در میان است، این نیست که چون می‌خواهید با فعالیت‌های فرهنگی به دنیا برسید، پس فعالیت‌های شما پوچ و بی‌ثمر است، این موضوع ابتدا مورد بحث قرار گرفت. بحث در این‌جا روی فعالیت‌هایی است كه می‌خواهید از آن طریق به خدا برسید، ولی به خدایی می‌رسید كه خدا نیست، مفهوم خدا است و به این اعتبار آن فعالیت شبه ‌قدسی است. شبه قدسی كه شد یک نوع دانایی به حقیقت است، نه اتصال به حقیقت و بهره‌بردن از انوار آن، چون ارتباط با حقیقت در کار نیست و به واقع اگر ارتباط و اتصال با نور در میان نباشد، هیچ‌چیز نیست و از این جهت پوچی است.
باید به این عزم برسیم که راهی غیر از فکر نسبت به حقایق باید در میان آید که آن راه در درون شما وجود دارد. عرض كردم مولوی از آن مرحله‌ای در زندگی خود از علمِ به مفهوم آزاد شد و مولویِ تدوین کننده مثنوی شد که متوجه حجاب مفاهیم بین خود و خدا گشت، چون توانست نقبی به درون جان خود بزند. اگر می‌بینید اكثراً مثنوی مولوی را می‌خوانند، برای این است که مولوی راه نشان می‌دهد همان‌طور که روایات و آیات عمیق‌تر از مثنوی، راه نشان
إن‌شاالله با این مقدمات و با توجه به آنچه در درون خود داریم، وارد عالم حضور شویم و آرام‌آرام به نور روایات و آیات رفع حجاب‌ها را شروع کنیم، در آن حال جای دین در جان شما ظاهر می‌شود، وقتی معنی دین و دینداری ظاهر شد ما دیگر حرفی نخواهیم داشت، اگر بتوانید درست با دین ارتباط برقرار كنید فوق العاده با بركت خواهد بود. گفت:
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان

چون راهِ گنج بر همه کس آشکار نیست

نتیجه‌اش این می شود که چون علم و فضل خود را ندیدیم و متوجه شدیم این‌ها حکایت از حقیقت دارند ولی خود حقیقت نیستند و از این طریق به فقر حقیقی خود پی بردیم، چشم ما از خود برداشته می‌شود و به او می افتد و لذا گفت:
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است

این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد

در این جلسه در یك جمع‌بندی مختصر، موارد زیر مورد بررسی قرار گرفت:
1- فرق نازل‌كردن موضوعات دینی در عین ارتباط آن‌ها با باطن قدسی آن موضوعات، با ناقص‌كردن مسائل دینی، و این‌که در ناقص‌كردن مسائل دینی پوچی پیش می‌آید.
2- اگر جایگاه دین درست روشن شود و معلوم گردد دین وسیله‌ای است تا حجاب‌های بین بنده و خالق مرتفع شود، خطر شبه‌قدسی شدن فعالیت‌های دینی بسیار كاسته می‌شود.
3- خطر جایگزینی اعتباریات به جای حقایق که منجر به پوچی فعالیت‌های فرهنگی، دینی می‌شود، و توجه به کثرت این خطر در دنیای امروز و نقش تفسیر المیزان توسط علامه طباطبایی(ره) جهت توجه به جنبه‌های نفس‌الأمری اعتبارات دین.
4- آفات این پندار ‌كه می‌توان بدون رعایت قوانین هستی با هر كاری به هر نتیجه‌ای رسید، و توجه به این که نتیجه چنین تصوری جز پوچ‌كردن عمیق فعالیت‌ها، چیز دیگری نیست و به تعبیر قرآن؛ «با چیزی روبه‌رو می‌شوند كه می‌خواستند از آن فرار كنند.»
5- اگر رفاه نوع ژاپنی مقصد جامعه شود و از نیازهای متعالی خود غافل گردد، نتیجه‌اش روبه‌رو شدن با نسلی است كه نسبت به فعالیت‌های دینی، عبادی بی‌اعتناست.
6- چگونه بنی‌امیه بدون آن‌كه قالب‌ها را عوض كنند، جهت‌های قلبی را تغییر دادند و نقش اهل‌البیت (ع) در حفظ‌كردن جهت‌گیری قلب، تا دینداری در حدّ مفاهیم متوقف نشود و دستورات دین عامل اتصال انسان با عالم معنا گردد.
7- چگونگی سیر از علم حصولی به علم حضوری.
8- طرح شواهدی از متون دینی مبنی بر این‌که چگونه دین بر ملاقات با حقایق تأكید دارد و درصدد است كه دینداران را تا رؤیت قلبیِ حقایق جلو ببرد.
9- باطن انسان‌ می‌تواند با باطن عالم ارتباط پیدا كند و از انوار عالم غیب بهره‌گیری كند، عمده آن است كه راه چنین ارتباطی شناخته شود، كه با هر چه بهتر شناختن فرهنگ اهل‌البیت(ع) این راه پیدا می‌شود و لذا در جلسات آینده سعی می‌شود با حوصلة زیاد و به نحو گسترده فرهنگ اهل‌البیت(ع) به منظور شناختن راه ارتباط با غیب مطرح گردد. إن‌شاء‌الله.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»