تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

توجه به هدف اصلی خلقت، عامل نجات از پوچی

قبلاً عرض شد در قرآن آیاتی هست که دقیقاً احراقی است از جمله آن‌ها آیه‌ای است كه می‏فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(103) یعنی خلق نکردیم جن و انس را مگر برای عبادت. نمی‌گوید کنار زندگیِ جن و انس عبادت را هم قرار دادیم، می‌گوید کل زندگی باید در مسیر عبادت باشد. معنای آیه این است هر کاری که عبادت حساب نشود، هیچ جایی در زندگی ندارد و نقشی نمی‌تواند برای انسان ایفاء كند. بنده کاری به مصداق‌ها ندارم كه كدام كار برای چه كسی می‌تواند عبادت باشد و زندگی او را معنی كند و همان كار ممكن است برای دیگری چنین نتیجه‌‌ای نداشته باشد. این درخت سیب فقط باید سیب بدهد، هر کار دیگری بکند که سیب دادن نباشد برای آن بی‌خود است، حتی اگر درخت سیب یک میوه دیگری بدهد شما آن میوه را نمی‌خورید، همان‌طور كه سرکه اگر شیرین شد، نمی‌گویید شربت شده است، چون معنی سركه، ترش‌بودن و معنی درخت سیب، سیب دادن و معنی انسان، عبادت كردن است و نه كار دیگر. آیه می‌خواهد با تاکید خاصی به ما نشان دهد هر کاری که عبادت نیست معنیِ تو نیست، و با روش احراقی هم وارد می‌شود و می‌گوید: خلق نكردیم جن و انس را مگر برای عبادت، و انسان را دعوت می‌كند تا تمام عزم خود را در این راستا قرار دهد. این نوع فعالیت‌ فرهنگی كه تمام عزم انسان را در راستای عبادت الهی قرار دهد، شخصیت خاصی به انسان می‌بخشد و نتایج كارها با چنین روحیه و عزمی فوق‌العاده است. در چنین روحیه‌ای تمام کارها باید معنی عبادی داشته باشد، از دست شستن و راه رفتن بگیر، تا ازدواج‌کردن. در فضای این آیه خدا می‌فرماید باید تمام فعالیت‌ها را در عالم عبادت بیاورید، هرکدام از فعالیت‌ها که در چنین فضایی نیامد، در راستای هدف تو نیست و درنتیجه تو را بی‌معنا می‌کند. هر کاری که می‌خواهید بکنید، از جشن دانشجویی و جشن نوروز بگیر تا سفر حج، هیچ‌کس نگفته این کارها را نکنید. می‌فرماید اگر آن فعالیت‌ها در بستری قرار گرفت كه بتوان جنبه عبادی به آن‌ها داد و عامل اتصال به عالم قدس شد، درست است، ولی اگر در چنین فضایی قرار نگرفت، به خودی خود موجب پوچی و بی‌معنی شدن زندگی انسان می‌شود.
وقتی عزم عبادی و الهی كردن همه كارها در ما و شما شدید می‌گردد كه متوجه شویم خطری تحت عنوان بی‌معنی‌شدن، تهدیدمان می‌کند. اگر علت بی‌معنایی در زندگیتان را شناختید و در انجام كارهایی كه جنبه الهی ندارند آن بی‌معنایی را احساس كردید، اولین معترض به کارها و فعالیت‌هایتان، خودتان هستید، و لذا برای نجات خود از بی‌معنایی و پوچی، صاحب عزم می‌شوید.