تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

از تَلَوُّن تا تمكُّن

در رابطه با محقق شدن در ایمان سه مرحله را می‌توان در نظر گرفت؛ یكی مرحله خارج از دینداری كه انسان هنوز به عقیده حق دست نیافته و اصلاً نمی‌فهمد حق چیست و باطل كدام است كه این مرحله مقام محسوب نمی‌شود و خارج از مقام است. مرحله دوم، مرحله‌ای است كه شخص وارد وادی ایمان شده و علاوه بر این‌كه به علم حصولی حق و باطل را می‌شناسد، گاهی از انوار حقایق بهره‌مند است ولی نمی‌تواند آن حالت را برای خود نگهدارد، این مرحله مقام است اما انسان در این حالت، دستگاهی را كه آن مقام را نگه دارد نمی‌شناسد، و یا هنوز قلب او آمادة پذیرایی تجلیات معنوی به صورت مستمر نیست، به این مرحله می‌گویند: «تَلَوُّن»، یعنی رنگ عوض‌كردن، و عدم ثبات در احوالات معنوی. بعضی اوقات برایتان پیش می‌آید كه با یك ماه رمضان و ماه رجب، و یا با یك زیارتی، بحمدالله وارد معنویتی می‌شوید كه به دنبالش بودید، پیش خود می‌گویید خیلی خوب شد بحمدالله وارد مسیر خوبی شدم، ولی چون قواعد حفظ آن را ندارید و از طرفی قلب هم آماده حفظ آن نیست، آن حالت می رود. البته دوباره در یك شرایط مناسب می‌آید و باز می‌رود، این‌كه می‌آید و می‌رود به این جهت است كه هنوز به حالت «تمكّن» نرسیده‌اید، هنوز در مرحله «تَلَوُّن» هستید. نباید نگران بود، انسان از این احوالات می‌فهمد كه اگر راه را ادامه دهد نتیجه می‌گیرد و به مرحله‌ای می‌رسد كه صاحب این حال می‌شود كه به آن حالت، مقام «تمكّن» می‌گویند، در این حالت دیگر انسان به نحو پایدار وارد آن مقام می‌شود و با صاحب اصلی مقام قرب مرتبط می‌گردد. فرق آب با پارچه تر در همین است كه پارچه تر تابع است، اما آب واصل است. می‌گوییم آب صاحب اصلیِ تری است اما پارچه تر به تبع آب تر است. وجود مقدس واسطة فیض، صاحب اصلی مقام قرب در عالم هستند، و آن مقامی است، كه آن حضرت بی‌واسطه، با حضرت ربّ‌العالمین مرتبط‌اند كه در حال حاضر واسطة فیض عالم حضرت صاحب‌الامر، امام زمان(عج) هستند. هركس خواست به مقام قرب وارد شود، به مدد نور صاحب اصلیِ قرب می‌تواند وارد شود. همان طور كه صاحب ضلالت، شیطان است و بقیه گمراهان به تبع شیطان گمراهند، صاحب هدایت هم امام معصوم(ع) هستند، چون آن حضرت مظهر هدایت الهی هستند و بقیه به اندازه تبعیت از آن حضرت از هدایت بهره‌مندند. زیرا هر چیزی یك ذاتی دارد و اَعراضی، كه آن اعراض تابع آن ذات هستند و به آن ذات ختم می‌شوند و فارابی بر اساس همین مطلب می‌فرماید: «كُلُّ مَا بِالْعَرَضِ لاَبُدَّ اَنْ یَنْتَهِی اِلَی مَابِالذَّات»؛ یعنی هر مابالعرضی، منتهی می‌شود به مابالذاتی، مثل این‌كه هر تری به یك عین تری ختم می‌شود، یا هرچیز شیرینی به عین شیرینی ختم می‌گردد. انسانیتِ هر انسانی به ذاتی باید ختم شود كه عین‌الانسان است.
نمی‌شود شما بگویید هدایت انسان مربوط به هادی مطلق، یعنی خداوند است، زیرا اسم هادی مظهر دارد و مظهر و نمونه كامل هدایت الهی، امام معصوم است، همان طور كه مظهر اسم مُضلّ شیطان است. گاهی خداوند کسی را به جهت عدم شایستگی از درگاه خود دور می‌كند، مظهر این اراده و مظهر این اسم، شیطان است. در واقع چون خداوند جلیل است و مقامش اجلّ از آن است كه هر كس بتواند به درگاه آن حضرت نزدیك شود، بعضی را كه شایسته نزدیكی و قرب نیستند، دور می‌كند، این دورشدن توسط شیطان انجام می‌گیرد. به زبان تكوین می‌فرماید: من اَجلّ از این هستم كه تو در حوزه قرب من بیایی. خداوند فرمود: «اَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَكَرَنِی»؛(123) من همنشین كسی هستم كه مرا یاد كند. آیا خداوند همنشین امثال صدام هم است؟ مسلّم نه. چطور صدام را از همنشینی خود محروم می‌كند؟ با اسم جلال. حضرت حق یك اسم جمال دارد، یك اسم جلال؛ با اسم جمالْ خود را به بنده‌اش می‌نمایاند، می‌فرماید: خوش آمدی بیا نزدیك! با اسم جلال می‌فرماید: برو تو نمی‌توانی بیایی. چون اگر كسی شایستگی ارتباط با حق را در خود به نحوی به وجود نیاورد، او را پس می‌زنند، البته كم و زیاد دارد. به قول حافظ:
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را

كسی مقیم حریم حرم نخواهد شد

اسم جلال اگر برای مؤمن تجلی كند، خوف می‌آورد، و اگر برای كافر تجلی كند، محرومیت از لطف می‌آورد. شیطان مظهر اسم مضلّ حضرت حق است، مگر خود خداوند نفرمود: «فَمَن یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ»؛(124) چه كسی می‌تواند آن فردی را كه خدا گمراه كرد هدایت كند؟ یا می‌فرماید: «قُلْ إِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ»؛(125) بگو ای پیامبر! خدا هر كه را خواست گمراه می‌كند، و آن كس كه اهل انابه هست به سوی حقیقت هدایت می‌كند. البته عنایت دارید كه خواست خدا بوالهوسانه نیست، خواستش حكیمانه و روی حساب است، اما روی حساب یك عده‌ای را از مسیر هدایت بیرون می‌كند، می‌گوید تو اصلاً لیاقت نداری كه در این مقام و رتبه بیایی. عرضم این بود كه حالا كه می‌خواهد كسی را از مسیر هدایت بیرون كند، مظهر آن اسم، شیطان است و شیطان ذاتی است كه همه بدی‌ها به آن ختم می‌شود. خطر این است كه ما یادمان برود كه باید حریم حق را رعایت كنیم. اگر حریم حق را رعایت نكنیم، یعنی آنچه واقعاً حق مطلب است ادا نكنیم، ما را پس می‌زنند.
پس اگر مسیر را درست طی كنیم و قلب را در عبادات خود به صحنه بیاوریم، وارد احوالات معنوی می‌شویم، این احوالات در ابتدا به صورت «تلوّن» می‌باشد، یعنی بعضی مواقع می‌آید و بعضی مواقع می‌رود تا آرام‌آرام نسبت به آن حالت به مقام «تمكُّن» برسید و روشن شد صاحب اصلی احوالات معنوی و مظهر اسم هادی خداوند، امام معصوم(ع) است كه به عنوان واسطه فیض، بی‌واسطه با خداوند مرتبط است و اگر ما خواستیم از هدایتی بهره‌مند شویم که از طریق قلب با خداوند مرتبط شویم باید وارد فرهنگ امامان معصوم(ع) شویم که إن‌شاءالله بحث خواهد ‌شد.