تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

آفات ارتباط با قرآن از طریق جنبة نیستی خود

وقتی در آیات قرآن دقت كنیم می‌بینیم حضرت حق به ما عتاب می‌كنند كه؛
«وَمَا لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ یَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِیثَاقَكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ»(172)
شما را چه شده است که به خدا و رسول او كه شما را به ایمان به پروردگارتان دعوت می‌كنند، ایمان نمی‌آورید؟
در آیه فوق به ما عتاب می‌كند كه چطور شده است آیات الهی را به عنوان تجلیات عالم وجود با قلب خود احساس نمی‌كنید. در واقع دارد می‌گوید اگر می‌بینی تمام وجودت نمی‌تواند از تمام ابعاد عالم وجود تغذیه كند و آیات الهی را نمی‌تواند به عنوان حقایق عالم وجود درك كند، یك مشكلی در كار است و مشكل آن است كه با مفهوم آیات الهی ارتباط داریم و نه با جنبه هستی آن‌ها. حتماً طبق مباحث گذشته مستحضر هستیدكه مفهوم آب، جنبه نیستی آب است. مفهوم خدا، همان جنبه‌ای است كه فیلسوفان اصطلاحاً به آن ماهیت می‌گویند(173) و خودشان روشن می‌كنند ماهیتِ هر چیز مقابل وجود آن چیز است و لذا به درستی نتیجه می‌گیرند که «ماهیات» عدمی‌اند و حكایتی از واقعیات هستند و نه خودِ واقعیات. عقل می‌تواند مفهوم واقعیات را درك كند ولی قلب با خود واقعیات می‌تواند مرتبط شود. من و شما هم، یك قلب داریم و یك عقل، عقل و فكر تا دم دروازه هستی می‌آید ولی قلب با خود هستی و واقعیتِ هر چیز ارتباط پیدا می‌كند، و این است كه می‌گوئیم قلب جنبه هستی ما است و با جنبه هستی عالم مرتبط می‌شود. عقل و فكر ما با صندلیّتِ صندلی ارتباط دارد، آن وقت عنایت داشته باشید كه صندلی به عنوان مفهوم صندلی یك ماهیت است و یك نسبت است و از این جهت هیچ واقعیت خارجی ندارد، واقعیت خارجیِ آن، وجودی است كه به صورت صندلی ظاهر شده ولی ذهن ما آن قدر كه صندلی بودن صندلی را در نظر دارد به وجودی كه به صورت خاص ظاهر شده و وجود صندلی حاصل آن وجود است، نظر نمی‌كند، در حالی‌كه ماهیات از آن جهت كه ماهیتند، اصلاً چیزی نیستند مگر به وجودی که آنها را ظاهر کرده است.
اگر انسان جنبه قلبی خود را فعال كرد تا با خودِ وجود مرتبط شود، چون آنچه در عالم هست، وجود مطلق و تجلیات وجودی او است، پس می‌تواند با «وجود» در جلوات مختلف ارتباط برقرار كند و دیگر از مهلكه ارتباط با نیستی‌هایِ هست‌نما رها ‌شود و برایش روشن می‌شود چه هلاكت‌ها در این مسئله هست كه انسان مواظب نیستی‌ها نباشد و آن‌ها را هست بپندارد. در آن صورت، انسان خدایی را که عین هستی و عین بودن است می‌یابد و می‌خواهد از طریق خدا به وجود خدا پی ببرد. امیرالمؤمنین(ع) در مناجات با خدا اظهار می‌دارند: «یا مَنْ دَلَّ عَلی ذاتِهِ بِذاتِه...»(174) ای خدایی که خودت نمایش خود هستی و خودت عین پیدایی می باشی. برای دیدن خدایی که خودش عامل نمایش خودش است، باید قلب به صحنه آید و با بیناشدن چشمِ دل این نوع رؤیت انجام می‌گیرد که به اصطلاح به آن «ذات‌بینی» یا رؤیت ذات می‌گویند که إن‌شاءالله بحث آن خواهد آمد. ولی شما حدّاقل از این جملة بسیار عمیق حضرت به راحتی نگذرید که چگونه ذات خداوند عامل نمایش ذات خودش است و بذاتِ خود عامل نمایش ذات خود است. با چه چشمی این رؤیت انجام می‌گیرد.