تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

آغاز پوچی

بعد از آن مقدمه وارد یك نكته اساسی برای ریشه‌یابی علت بی‌ثمری كارها می‌شویم که تا آخر باید آن را دنبال كنید. آن نکتة اساسی این‌ است كه به جای ارتباط با «وجودِ» حقایق غیبی، با «مفاهیمِ» حقایق غیبی مرتبط می‌شویم. برای روشن‌شدن فرق «مفاهیمِ حقایق» با «وجودِ حقایق» فرق «معنی آب» را با «خود آب» در نظر بگیرید. آبِ بیرونی،‌ تر است، ولی «معنای آب» كه در ذهن ما است تر نیست، بلكه معنی تری است و معنی تری، تر نیست، بلكه علم به آن پدیده‌ای است كه در خارج از ذهن ما تَر است، حالا عنایت داشته باشید كه «معنی خدا» هم مثل «معنی آب» است، همان طور كه آب بیرونی تر است ولی معنی ذهنی آن تَر نیست، خدای بیرونی هم خدا است و منشأ علم و قدرت و حیات است، ولی «معنی خدا» كه در فكر است منشأ علم و قدرت و حیات نیست. خدایِ بیرونی، حیّ و قادر و علیم و قدیر است، ولی خدای ذهنی معنیِ حیّ قادرِ علیمِ قدیر است، و همان طور که «معنی تری» تر نیست، معنیِ قدیرِ علیم، قدیرِ علیم نیست، بلکه مثل آبی كه در ذهن ماست و حكایت از آب بیرونی می‌کند، علم به خدا، حكایت از خدای بیرونی می‌كند، و همان‌طور كه تا آب بیرونی نداشته باشیم از تری آن بهره‌ای نمی‌بریم، اگر نتوانیم با خدای بیرونی ارتباط پیدا كنیم، از خدا و انوار او بهره‌ای نمی‌بریم. معنی آب، هیچ بهره‌ای از تری ندارد، حتی معنی یك اقیانوس آب، یك ذره هم تر نیست، معنی خدا، حكایت از یك خدای خارجی است، ولی نور حیِّ علیم قادر، مربوط به خدای بیرونی است و نه مربوط به علمِ به خدا. به گفته مولوی:
هر چه اندیشی پذیرای فناست

آن ‌كه در اندیشه ناید، او خداست

خدای واقعی نمی‌شود در ذهن و اندیشه باشد، آنچه از خدا در اندیشه هست، مفهوم خدا است، خدای مفهومی كه خدای وجودی نیست، بلکه معنی و مفهوم خداست، مفهومی است که حكایت از خدا می‌کند. به قول فیلسوفان؛ ‌«مفهوم» صورت علمی شیء است. وجود خدا یک حقیقت خارج از ذهن است، مثل وجود قیامت كه یكی از عوالم وجود است، با درجه وجودی بسیار شدیدتر از عالم دنیا و هم‌اكنون بنا به گفته امام رضا(ع) یك واقعیت بیرونی است(29) و اولیاء الهی با آن عالَم ارتباط دارند، اما «مفهوم قیامت»، یک اطلاع ذهنی از قیامت است. چرا بعضی از مؤمنین وقتی به یاد قیامت و عذاب‌های آن می‌افتند، می‌لرزند. ولی ممكن است یك نفر یك سخنرانی مفصل راجع به قیامت ‌بكند، نه خودش متحول شود و نه بقیه را متحول کند، چون آن اولی با «وجود قیامت» در ارتباط است و آن دیگری با «مفهوم قیامت» مرتبط است.
اساسی‌ترین خطری كه جامعه را در فعالیت‌های فرهنگی تهدید می‌‌كند، آن است كه فكركنیم دانایی‌هایمان به حقایق معنوی سرمایه‌های اصلی ماست، و آن دانایی‌ها به خودی خود یك كمال است و در نتیجه از ارتباط با حقایق معنوی و «دارا بودنِ» آن‌ حقایق، خود را بی‌نیاز بدانیم. امروزه در بسیاری از موارد صِرف اطلاع‌داشتن از حقایق، كمال محسوب می‌شود، لذا می‌گویند دنیای امروز، دنیای اطلاعات است. اگر روشی پیدا نشود كه از طریق آن، دانایی‌های انسان به دارایی‌ تبدیل شود، عمر خود و بقیه را تلف کرده است.
چنانچه ملاحظه فرمودید مفاهیمِ واقعیات هر كدام، مفهوم آن واقعیت است، نه خود واقعیت، و دائم باید متوجه باشیم مفهوم‌ها ما را مشغول نكند و در اثر آن، از ارتباط با وجودِ واقعیات و وجودِ حقایق محروم شویم، و در این صورت فعالیت‌های فرهنگی ما پوچ می‌گردد، چون شما بعد از این‌كه برای یك نفر صد دلیل آوردیدكه خدا هست، به او هیچ چیزی از واقعیت انوار الهی نداده‌اید. مثل این است كه شما با صد دلیل به او بگویید آب هست، در آن حال یك قطره تری به او نداده‌اید، نهایتاً دلایل اثبات وجود خدا در حدّ یک آدرس است که اگر کسی خواست برود و برسد، بیراهه نرود.
آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله‌تعالی» دربارة شب قدر می‌فرمودند: «شب قدر یعنی شبی كه «خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر» است، اما اگر فهمیدن و درك آن مشكل است، پیدا كردن آن مشكل‌تر است، منتها اگر كسی با «مفهوم» اُنس گرفت، درك این معانی برای او مشكل است... البته یك چیزهایی هست كه كار عقل نیست، همان‌طور كه دست نمی‌تواند ببیند، عقل هم نمی‌تواند بفهمد یك شبه می‌شود ره صد ساله رفت. عقل با «مفهوم و برهان و استدلال» كار دارد، از عمیق‌ترین برهان تا سطحی‌ترین دلیل، همه را عقل می‌تواند درك كند، اما پر كشیدن، دیدن، همین‌جا كه نشسته است، بهشت را ببیند، همین‌حالا كه نشسته است، جهنم را ببیند، این نه كار دست و پاست، نه كار چشم و گوش، نه كار عقل، این كار دل است... یعنی با «مفهوم» نمی‌شود بهشت را دید...»(30) البته در جلسات آینده باز به سخن ایشان برخواهیم گشت. منظورم از طرح آن در این‌جا توجه به این نكته است كه عنایت داشته باشید حدّ مفاهیم چقدر است و اگر از مفاهیم به سوی خودِ حقایق سیر نكنیم، چگونه دچار بی‌ثمری می‌شویم.