تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

آثار غفلت از حقیقت

بشر جدید طوری زندگی را انتخاب كرده است كه صِرف عنوان‌ها او را به نشاط می‌آورد، بدون آن‌كه درصدد باشد آن عنوان‌ها به حقیقت متصل باشد، و در راستای این نوع از زندگی است كه افسردگی مثل یك كابوس خود را نشان می‌دهد. وقتی بشر به حقیقت نظر نداشت و به عنوان‌های خاصی از حقیقت راضی شد و خیالاتش او را تغذیه كردند، همواره نگران و دلواپس است كه عنوان‌های خیالیِ او فرو نریزند. یك شاعر اسپانیایی می‌گوید: «زندگی چون جام زرّینی است كه چون سركشیدیم دیدیم خیالی بیش نیست!» او با این حرف در واقع دارد قصه زندگی زمانه خود را می‌نمایاند كه انتهای این نوع زندگی‌، روبه‌رو شدن با پوچی است و زندگی در آن فرهنگ، زندگی با خیالاتی است كه یك عمر با آن‌ها به سر می‌برند، بدون آن‌که دغدغة واقعی نبودن آن را داشته باشند. و امروزه گفتمان انسان‌ها پر است از این نوع حرف‌ها و جملات كه همه خبر از غفلت از حقیقت می‌دهد. این‌كه می‌گویند امروزه شعر و شاعری در دنیای جدید واخورده شده است، نكته دقیقی است! شما اشعار مثنوی مولوی را با بسیاری از اشعار مطرح در دنیای امروز مقایسه كنید؛ اشعار مثنوی معنوی عموماً نظر به حقیقت دارد و در سراسر آن شور حیات به چشم می‌خورد. اگر بگویید حیات را نشانم بده، بنده مثنوی مولوی را معرفی می‌كنم، با این توضیح كه معتقد نیستم مثنوی عین‌الحیات است، بلكه معتقدم از نور عین‌الحیاتِ چشمه محمّدی(ص) استفاده ‌كرده است.
حاصل قضیه این كه این نوع حال كه الآن شما در بین مردم ما می‌بینید، با ورود مدرسه و ظهور فرهنگ غرب وارد دنیای اسلام و كشور ما شد و آن ریشه در فرهنگی دارد كه از حقیقت روی برگردانده و با حرف زندگی می‌كند و عهد خود با حقیقت را فراموش كرده است،(47) لذا در همه جا احساس بی‌وطنی او را فرا گرفته است، زیرا او «دانایی» را «دارایی» پنداشت و دغدغه دوری از افق حقیقت در او از بین رفت و گرفتار امور عادی زندگی شد و به دنبال مفاهیمی از حقیقت، با انواع فلسفه‌ها مرتبط شد. در این‌جاست كه حافظ به ما پیشنهاد دیگری دارد و توصیه می‌كند:
فكر بهبود خود ای دل زره دیگر كن

درد عاشق نشود به، ز مداوای حكیم

آری؛ یك وقت سیر تفكر فلسفی و مفهومی زیر پرتو نور ائمه معصومین(ع)آن‌چنان رشد می‌كند كه به حكمت متعالیه صدر‌المتألیهن(ره) ختم می‌شود، این دیگر سیر از مفهوم به واقعیت و وجود است و اصالت دادن به وجود خارجی است، و نه وجود مفهومی. ولی اگر گرفتار مفاهیم و یا حرف‌ها و عنوان‌های بی‌حقیقت شدیم، از ارتباط با حقیقت و وجود محروم می‌شویم و مداوای حکیمی که نسبت به مفاهیم عالم است چاره‌ی محرومیت ما نخواهد بود.