تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

مکتب انبیاء و چشم خدابین

سران قوم آمدند به حضرت نوح(ع) گفتند: این عوام که دور تو را گرفته‌اند رها کن تا ما به طرف تو بیاییم، حضرت در جواب فرمود:
«یَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَلَكِنِّیَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ»؛(160)
اى قوم! من برای این رسالت، از شما مالی درخواست نکردم، مزد من جز بر عهده خدا نیست و لذا كسانى را كه ایمان آورده‏اند طرد نمى‏كنم، آن‌ها قطعاً پروردگارشان را دیدار خواهند كرد، ولى شما را قومى مى‏بینم كه نادانى مى‏كنید.
حضرت در توصیف مؤمنین فرمودند: «إِنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ»؛ این افرادی که شما آن‌ها را به چیزی نمی‌گیرید، هم‌اکنون با خدا ارتباط دارند و با دین داری خود به ملاقات خدا می‌روند، این همان فرهنگی است كه امیر‌المؤمنین(ع) به عنوان طلایه‌دار آن فرهنگ فرمودند: «مَا كُنْتُ اَعْبُدْ رَبّاً لَمْ اَرَهُ»؛(161) من پروردگاری را كه نمی‌بینم نمی‌پرستم. یا فرمود: «لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ»: دیدگان هنگام نظر افكندن به خدا، او را با چشم سر نمی‌بینند ولى دل‌ها با حقایق ایمان او را می‌بینند.(162)
عرض بنده این است که در چه فرهنگی یاران پیامبران رشد کرده‌اند که در فعالیت‌های دینی و فرهنگی‌شان به ملاقات خدا می‌روند. معلوم است که آن‌ها در اثر تربیت انبیاء چشم خدابین پیدا کرده‌اند، حال اگر کسی چشم خدا‌بین به‌دست آورد بیش از آن که به کتاب و علم حصولی همه زندگی خود را مشغول کند، راه‌های ارتباط با خدا را از طریق قلب به‌دست می‌آورد. امام صادق(ع) در وصف اباذر می فرمایند: «کَانَ اَکثَرُ عِبَادَةِ اَبِی ذَرِّ رَحِمَهُ اللهَ اَلتَّفَکُرُ وَ اِلاعتِبَار»(163) اکثر عبادت اباذر تفکر وعبرت‌گیری بود. این تفکر همان سیر از کثرت به سوی وحدت است و عبرت‌گیری یعنی عبور از ظاهر به باطن. به قول مولوی:
چون دبیرستان صوفی زانو است

حل مشكل را به زانو جادو است

آن‌ها زانویشان را بغل می‌كردند و به تفکر خاصی که همان سیر از عالم کثرت به عالم وحدت است مشغول می‌شدند و با حقایق عالم قدس مأنوس می‌گشتند و در واقع به‌جای نظر به عالم کثرت، به باطن عالم کثرت سیر می‌کردند، تا هم اساس عالم کثرت را بشناسند و هم عالم کثرت حجاب آن‌ها نباشد. منظور عرضم این است که از طریق علم وکتاب و مطالعه و یا از طریقه‌های دیگر به عنوان مقدمه کار، به هر حال باید وارد عالمی شد که بدون حجابِ کتاب و حجاب علم حصولی، با حقایق مرتبط گشت و به نوری رسید که به کمک آن نور بتوانیم راه را طی کنیم و در همین رابطه رسول خدا(ص) می فرمایند: «اِتَّقوُا فَرَاسَةَ المُؤمِنِ فَاِنَّهُ یَنظُرُ بِنوُرِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ»(164) بترسید از هوشیاری انسان مؤمن، زیرا او به نور خدای عزوجل می‌نگرد. چنانچه ملاحظه می‌فرمایید هدف دین، نورانی کردن انسان است به طوری که اگر کسی مؤمن شد آن چنان قلب و جانش نورانی می‌شود که به نور الهی همه مسائل را می‌بیند و ارزیابی ‌می‌کند و به همین جهت قرآن می فرماید: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»؛(165) قرآن، كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریكی‌ها به سوى روشنایى بیرون آورى، به طرف راه خدای عزیز حمید. یعنی هدف اصلی دین، نورانی‌کردن فهم و جان انسان‌ها است تا تحت ‌تأثیر روزمرّگی‌ها قرار نگیرند، و این همان نوری است که در قیامت ظاهر می‌شود و جلو مؤمنین را روشن می‌کند و قرآن در مورد آن می فرماید:
«یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِم بُشْرَاكُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(166)
آن روز مردان و زنان مؤمن را مى‏بینى كه نورشان پیشاپیششان و به جانب راستشان در حركت است، به آنان گویند امروز شما را مژده باد به بهشت‌هایى كه از زیر آن‌ها نهرها روان است، در آن‌ها جاودانید، این است همان كامیابى بزرگ.
اگر کسی در دنیا نتواند به چنین نوری برسد در آن دنیا به مؤمنان التماس می‌کند که «انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ »(167) کمی به ما نظر کنید تا بهره‌ای از نور شما برگیریم، آن‌ها در جواب خواهند گفت: «ارْجِعُوا وَرَاءكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا»(168) برگردید به دنیا و از آن‌جا این نور را به‌دست آورید. چون باید این نور را از دنیا به آن‌جا برد.