تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

جایگاه دین

اگر یک موضوع روشن شود می‌توان از مهلکه شبه‌قدسی شدن فعالیت‌ها، نجات یافت و آن شناخت جایگاه عظیم دین در زندگی است و این که ما از طریق دین و دین‌داری به کجا می‌خواهیم برسیم. اگر تصور ما این باشد که کمال ما در این حدّ است که در دنیا خوب زندگی کنیم و به همدیگر دروغ نگوییم، و اموال همدیگر را تصاحب نکنیم، دین را هم در آن حدّ می‌پذیریم تا در این اهداف به ما کمک کند. ولی یک وقت برای خود اهداف بسیار عظیم‌تری را در نظر داریم و می‌خواهیم همه حجاب‌های بین ما و خدا برطرف شود تا خدا را با همه اسماء‌اش بشناسیم و او را با همه اسماء‌اش عبادت کنیم. در حالت دوم جایگاه دین بسیار ارزشمند است، چون در این حالت، تمام نظر به عالم قدس است و دین را و فعالیت‌های فرهنگی را برای رسیدن به اهدافی در نظر گرفته‌ایم که هرگز نمی‌توان در حدّ ظاهر از آن استفاده کرد، بلکه باید عمیق‌ترین لایه‌های دین را شناخت و بر آن اساس به دستورات آن عمل کرد تا حجاب‌های بین ما و خدا برطرف گردد. ولی اگر جایگاه دین را در این حدّ نشناختیم، از واژه‌های دین استفاده می‌کنیم بدون این که جهت‌گیری‌های ما در راستای روح آن واژه ها قرار گیرد. به عنوان مثال نوع نگاه بعضی افراد نسبت به نظام جمهوری اسلامی طوری است که در عین به کار بردن واژه اسلامیت برای نظام ، هدف این نظام را دنبال نمی‌كنند، در واقع از نظام جمهوری اسلامی همان چیزی را دنبال می‌كنند که فرهنگ غربی برای نظام لیبرال دموکراسی دنبال می‌کند. این همان شبه قدسی‌كردن واژه‌ها است، چون به اعتبار واژة اسلامیت كه برای نظام جمهوری اسلامی به كار می‌برند، نظام به ظاهر قدسی است، ولی به اعتبار هدفی که این افراد برای نظام دنبال می‌کنند، غیر قدسی است. اگر نظام جمهوری اسلامی به جای این که بستری باشد برای زندگی صحیح، تا در عین ایجاد امنیت نظامی، اقتصادی، انسان‌ها را به خدا و غیب دعوت بكند، صرفاً به دنیا دعوت كند، به آن نظام و به فعالیت‌های آن می‌گوییم شبه قدسی.
در سلوك الی‌الله بعضاً سالك متوجه می شود چون در لایه‌های باطنیِ نفس خود انگیزه‌های دنیایی داشته به آن نتایج نهایی نرسیده است، و به جای این‌كه در فعالیت‌های خود به عالم قدس نظر داشته باشد، به آرامش روان و راحتی نفس امّاره نظر داشته است، و فعالیت‌های دینی و سلوك دینی او بریده از باطن قدسی بوده است. این خطر بعضاً ممکن است برای نظام جمهوری اسلامی نیز پیش آید و به جهت شبه قدسی شدن بعضی از کارها در مسیر خود ضربه‌هایی بخورد و نتایج ارزنده‌ای را که به کمک آن نظام می‌توان به‌دست آورد، از دست بدهیم. چون در بعضی موارد طلب ما اسلامی و قدسی نمی‌باشد، هر چند ظاهر كارها اسلامی باشد. طلب و تمنای بعضی از مسئولان، ژاپن شدن نظام بود، حتّی آمدند و ژاپن را الگوی ما قرار دادند، چون در ژاپن به نظر و زعم آن‌‌ها، سنت‌ها به ظاهر حفظ شده است، در حالی که ژاپن و آمریكا به جهت اهدافِ صرفاً مادی که برای زندگی قائل‌اند، فرقی نمی‌کنند. دو روی یک سكّه‌اند، اما چون ژاپن را می توان در جنبه شبه قدسی وارد کرد، آن کشور را به عنوان نقطه هدف به ما معرفی کردند. آمریكا شبیه آن فعالیت‌هایی است که همه چیز آن را دنیایی می‌کند و دین را هم صرفاً دنیایی تعریف می کند. در نوع فعالیت‌های شبه قدسی هم هدف همان است ولی طوری موضوعات مطرح می شود که ابتدا انسان متوجه امر نمی‌گردد در این نوع فعالیت‌ها هم دنیا محور است، ولی واژه‌ها و ادعاها قدسی است، بدون آن که جهت‌گیری به سوی عالم معنا باشد. مردم در آن شرایط متوجه نمی‌شوند كه از این طریق هرگز متدین نمی‌شوند و در این مسیر آن نتیجه‌ای را كه منتظر آن هستند به‌دست نمی‌آورند، چون آن فعالیت در زیر سایه نظام اسلامی و به عشق اسلام انجام می‌گیرد، ولی آن‌چه مدّ نظر قرار می‌گیرد و مورد توجه است، هر چه بیشتر دنیایی‌شدن است.