ابتدا به شرح فعالیتهای شبه قدسی میپردازیم تا جایگاه آن دو نوع دیگر از فعالیتهای فرهنگی نیز روشن شود. در آن دسته از فعالیت فرهنگی که کارشان شبه قدسی است و نه قدسی، سعی میشود دستورات دینی را در عین اینکه به عنوان یک دستور مقدس میپذیرد منظر آن را تا حدّ دنیا پایین آورد. به عنوان نمونه؛ در روایت مشهوری داریم كه رسول خدا(ص) میفرمایند: «اَلنِّظافَةُ مِنَ الْاِیمَان وَ صَاحِبُهُ فِی الْجَنَّة»؛(61) نظافت از ایمان است و آن كس كه با آن مأنوس است در بهشت است. روایت دیگری هم داریم كه حضرت علی(ع) میفرمایند: «اَلطُّهْر نِصْفُ الْاِیمَان»؛(62) پاكیزگی و نظافت نصف ایمان است. زیرا ایمان دو مرحله دارد؛ یك مرحله آن عبارت است از اینكه شما موانع تجلی انوار الهی را از قلب خود پاك كنید، مثل پاککردن حسد و كبر و غیره، و نصف دیگر آن تجلی انوار الهی است كه خودِ خداوند به عهده گرفته است، و روایت دوم میفرماید آن نصف اولِ ایمان، با نظافت بهدست میآید که عبارت است از پاکشدن از موانع انوار الهی یعنی پاکشدن از امثال کبر و حسد و غیره. حالا ببینید با رویكرد دنیایی كه به این روایت كردهاند، چه بلایی بر سر این روایت آمده است. دین میفرماید تو برای اینكه حقایق قدسی به قلبت برسد موانعی داری و باید آن موانع را از جان خود برطرف كنی وگرنه نور ایمان در جان تو محقق نمیشود؛ وقتی آن موانع را پاك كردی، و عملاً نصف كار را انجام دادی، نصف دوم را خدا به لطف خودش به تو میدهد، ولی نصف اول آن به دست تو عملی میشود. گفت:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیك
چون درد در تو نبیند كه را دوا بكند؟
حضرت حق عین فیض و عین لطف است ولی موانع اخلاقی نمیگذارد كه لطف حضرت حق به تو برسد. روایت «اَلنِّظافَةُ مِنَ الْاِیمَان وَ صَاحِبُهُ فِی الْجَنَّة»؛ میفرماید: بدون نظافت از صفات پلید، به ایمان نمیرسی و شرط رسیدن به ایمان، پاكشدن از آن صفات است. شما حساب كنید روزی كه این روایت از دو لب مبارك رسول خدا(ص) بیرون آمد، در فضایی که حضرت سخن میگفتند، همه مردم مقصد حضرت(ص) را میفهمیدند و درصدد برمیآمدند تا با پاككردن خود از صفات پلید، شایسته بهشت شوند و به عبارت دیگر سعی میكردند آن نصف ایمان كه مربوط به خودشان بود را درست كنند تا نصف دیگرش را حضرت حق مرحمت فرماید. در واقع متوجه میشدند رسول خدا(ص) دارند به آنها نهیب میزنند كه چرا نسبت به وظیفه خود كوتاه آمدهاید در حالی كه شرط ایمان نظافت است، و باید خود را از حسادتها، كبرها، حبّ دنیاها و دیگر زشتیها پاک کنید تا از نظر ایمان كامل شوید.
در صدسالة اخیر این روایت را در حدّ بهداشت بدن تنزل دادند! آری؛ مسأله بهداشت بدن در بین مسلمانان از اوّلیات دین بوده است. روح اسلام، روحی است كه یك مسلمان به طور طبیعی بهداشت بدن را در كنار نظافت روح و قلب رعایت میكند، حتی آن وقتی كه اروپائیان حمام را نمیشناختند، مسلمانان حمام داشتند و آن بهداشت اولیه كه رعایت نجس و پاكی است به نحو شایسته عملی میشد. اما باید متوجه بود كه این روایات نظر به یك موضوع قدسی دارد و نه یك موضوع مادی، ولی متأسفانه در یك نگاه شبهقدسی جایگاه فهم قدسی روایتِ «اَلنِّظافَةُ مِنَ الْاِیمَان وَ صَاحِبُهُ فِی الْجَنَّة» را تغییر دادیم و افق آن را تا حدّ بهداشت بدن پایین آوردیم و به جای کمکگرفتن از آن روایت و توجهدادن روح انسانها به آسمان، جهت روایت را طوری تغییر دادیم که با آن روایت نظرها بیشتر به زمین معطوف گشت. روحیة غربزدگی چنین القاء كرد كه سخن رسول خدا(ص) در روایت «اَلنِّظافَةُ مِنَ الْاِیمَان وَ صَاحِبُهُ فِی الْجَنَّة»؛ یعنی همین كه دندان را مسواك بزنی و كفشهایت واكس داشته باشد و دستها را تمیز نگهداری، اهل بهشت خواهی بود، و بعد هم یك عده مسلمان ساده با یك ذوقزدگی گفتند دین عزیز اسلام 1400 سال پیش از این،آن چیزی را گفته است كه الآن بهداشت جهانی میگوید!! غافل از اینكه اینها با این كار، فرهنگ غرب را تأیید كردند و حقیقتِ پیام اسلام را در حجاب فرهنگ غرب فرو بردند. چنین افرادی عملاً با این حرفها عامل حقانیت فرهنگ غرب خواهند شد و لذا در نهایت نتیجه این میشود که هر قسمت از اسلام را هم كه غرب تأیید نكرد باید حذف كنیم. در حالیكه حتماً خودتان در سیره رسول خدا(ص) مطالعه كردهاید كه آن حضرت در رابطه با بهداشت بدن شاخص بودند، حتی تعداد شانههایی كه وجود مقدس پیامبر(ص) به مویشان میكشیدند بهطور مشخص در تاریخ ثبت شده است.(63) نظم و پاكیزگی به معنای بهداشت، قسمت طبیعیِ یك زندگی دینی بوده و هست، ولی روایات مورد بحث درصدد است افق انسان را در ساحتی بسیار بالاتر از بهداشت مادی سیر دهد.
این دو روایت؛ مثالی بود برای اینكه ملاحظه بفرمایید چگونه یك موضوع قدسی به یك موضوع شبه قدسی تبدیل میشود که در عین پذیرفتن آن به عنوان یک سخن دینی، جهت آن پیام، دیگر قدسی نیست و از این طریق روایاتی كه صد در صد جهت قدسی دارند را صورت و حالت شبهقدسی میدهند. حال ملاحظه فرمایید چگونه در یك فعالیت فرهنگی كه به ظاهر هم از روایات دینی استفاده میكنیم، همة منظر آن فعالیت، دنیایی میشود.