یکی از عواملی که تفسیر شریف المیزان را باید تفسیر قرآن برای امروز جامعه دانست، به جهت توجهی است که مؤلف محترم به این نقیصه کرده است و سعی میفرماید با توجهدادن به آیات قرآن ما را متوجه این نکته بزرگ بنماید که در دین تمام اعتباریات ریشه در حقیقت دارد و حقیقت به اعتبار ما تغییر نمیکند بلکه اگر با تشریع و دستورات الهی مأنوس شویم به حقیقتی که مربوط به آن دستورات است مرتبط میشویم.
علامه طباطبایی(ره) متوجه این خطر بزرگ شده اند كه مطابق روح دنیای مدرن، اعتبار جای حقیقت نشسته است. ایشان همان وقت كه در نجف بودند در ارتباط با كتب و مجلههای غربیِ ترجمهشده به عربی، متوجه این فاجعه شدند و از طریق نور قرآن، خدمت بزرگی به جهان اسلام كردند مبنی بر این که عالم قوانین و سنن مطلقی دارد که با اعتبار ما عوض نمیشود.
زورگویان و ستمگران عالَم معتقد به قوانین و سنن در عالم نیستند، فکر میکنند هر چه آنها اراده کنند واقع میشود. این فکر و پندار را ساده نگیرید چون ریشه همه ظلمهایی كه امروز در جهان میشود بر اساس این پندار غلط است. حال شما نحوه ساده آن را در حرکت آن خانم می بینید که هم به مکه می رود و هم حجاب را رعایت نمی کند، نحوه شدیدتر آن ظلمی است که به مردم فلسطین می شود، حاکمان اسرائیل معتقد به سنن و قوانینی در عالم نیستند، تصور می کنند هر چه اراده کنند واقع می شود و آنها به نتیجة دلخواهشان میرسند. بسیاری از افراد که تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته هستند - اعم از مذهبی و غیر مذهبی - همین طور فکر می کنند.(153)
اول چیزی که باید برای نجات از مهلکه شبه قدسی کردن دین به آن توجه شود، نظر به جایگاه باطنی دستورات دین است و این که همه احکام الهی ریشه در حقایق قدسی دارد و صرفاً مجموعه دستورات اعتباری نیست که ما به میل خود بتوانیم هر طور خواستیم عمل کنیم، ولی باز به آن حقایق متصل گردیم، این همان طرز فکری است که قرآن مورد نقادی قرار میدهد و میفرماید: «وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنسَانَ كَفُورٌ»؛(154) و چون به انسانها به جهت آنچه انجام دادهاند سختی و مشكلی برسد، ناسپاسی خواهند كرد. زیرا آنها باور ندارند كه هر عملی نتایج خاص خود را دارد.