تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

ریشه اعتراض‌ها

ذات شما از آن جهت كه روح است و مقامش، مقام ارتباط بی‌واسطه با حق است، می‌خواهد فقط خودش باشد و نسبت به هر پیشنهادی كه او را از این مقام منصرف یا محروم كند، بالأخره اعتراض می‌كند. هر جریانی كه ما را در مسیر رسیدن به اصل اصیل خودمان وارد نكند، دیر یا زود مورد بی‌توجهی ما قرار می‌گیرد، حالا صورت خارجی این بی‌توجهی شكل‌های گوناگون دارد، یكی ممكن است غُر بزند، دیگری فحش بدهد، دیگری غصه بخورد، یكی عكس‌العملش از این‌كه به مقصد خود نزدیك نشده است این است كه سر شما داد می‌زند. ما باید در تحلیل این عكس‌العمل‌های اعتراض‌آمیز، اول نگران روان شخص معترض باشیم كه گرفتار یك جهنم در درون خودش شده است و سپس شاهد عكس‌العملِ او باشیم که به زمین و زمان بد و بی راه می گوید.
وقتی مشخص شد آفت از بین‌بردن رابطة انسان با عالم قدس، آفت كمی نیست كه بتوان ساده از آن عبور كرد، و روشن شد كارهایمان بدون راه و رسمِ اتصال به عالم قدس نه تنها نتیجه نمی‌دهد بلكه مشكلاتی را هم به بار می‌آورد. پس باید نسبت به آفت شبه‌قدسی كردن فعالیت‌ها بسیار حساس باشیم و بدانیم همواره باید جنبه‌های قدسی كار را مورد توجه قرار دهیم و سعی كنیم جهت‌ فعالیت‌ها را به سوی عالم قدس سوق دهیم.
همان‌طور که در جلسة گذشته عرض شد؛ ما فكر می‌کنیم وقتی معنی روایت «اَلنِّظَافَةُ مِنَ الْاِیمَان» را در حدّ بهداشت بدن پایین آوردیم به کار ساده‌ای دست زده‌ایم و آثار و تبعات آن هم ساده خواهد بود، غافل از این‌كه با این كار جهت قلب‌ها را از عالم قدس به سوی عالم ماده تغییر داده و عملاً سیر به سوی اصل اصیل انسان را منقطع نموده و كاری را كه زمینه ارتباط با عالم قدس است، به كاری تبدیل كرده‌ایم كه عامل ارتباط بیشتر با دنیاست، و نمی‌دانیم این به خودی خود یك نوع پیامبركشی است، كاری كه خداوند در مورد یهود مطرح می‌كند و می‌فرماید: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقًا كَذَّبُواْ وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ»؛(71)
ما از بنی‌اسرائیل سخت پیمان گرفتیم و به سویشان پیامبرانى روانه كردیم، هر بار که پیامبرى چیزى بر خلاف دلخواهشان برایشان آورد، گروهى آن‌ها را تكذیب مى‏كردند و گروهى آن‌ها را مى‏كشتند.
حالا هم وقتی جهت دین پیامبران را عوض كنیم، در واقع آن پیامبران را به قتل رسانده‌ایم. یهودیان كه شدیداً تحت‌تأثیر حسّ و ظاهربینی قرار داشتند، غفلت كردند که پیامبران آمده‌اند تا انسان‌ها را از ظاهربینی رها كرده و به عالم قدس و معنویت وصل كنند و باید تمام دستورات پیامبرانِ خدا را در رابطه با هدف قدسی‌کردن انسان‌ها، ارزیابی نمایند. آری؛ چون از این مسئله غفلت كردند، آن‌هایی هم كه وارد دین شدند قالب اعمال را گرفتند ولی قلب آن را عوض كردند.
وقتی پیام اصلی دین فراموش شود، دین جنبة «شبه قدسی» به خود می‌گیرد، و این به جهت آن است كه غفلت می‌شود دین آمده است تا انسان‌ها به عالم قدس و معنویت وصل شوند و تمام دستوراتش را در راستای همین هدف طرح كرده است.
طبیعی است كه باید انسان كثیف نباشد و بهداشت را رعایت كند، ولی آیا می‌توان گفت: هر چیزی كه حرام است از همان چیزهایی است كه میكروب ‌دارد و ضد بهداشت است؟ یا بسیاری از حرام‌های خدا از آن جهت حرام است که جهت روحانی ما را مختل می‌كند و قرب الهی ما را از بین می‌برد. دین می‌فرماید: نظافت؛ نصف ایمان است. یعنی اگر روح و قلب خود را از خبائث و رذایل اخلاقی پاك كنی، نصف راه را رفته‌ای، بعد از این كه از رذائل اخلاقی آزاد شدی، باید انگیزه‌ها و معارف خود را تقویت نمایی تا روح تو به راحتی به سوی حقایق سیر كند، و چون موانع اخلاقی را برطرف كردی، سیر رسیدن به حقایق، سرعتِ مناسب خود را به‌دست می‌آورد.