تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

پاكی از موانع تجلی حق بر قلب

همان‌طور كه در جلسات قبل ملاحظه فرمودید وظیفه ما آن است كه همه چیزمان قدسی شود تا همواره به اصل خود كه همان روح نازل‌شده از عالم قدس است متصل باشیم. دین برای چنین هدفی آمده تا تكلیف كوچك‌ترین حركات ما را نیز تعیین کند و هیچ حركتی از حركات ما بریده از عالم قدس و بریده از ولایت الهی نباشد. در چنین فضایی رسول خدا(ص) فرمودند: «اَلنِّظافَةُ مِنَ الْاِیمَان وَ صاحِبُهُ فِی‌الْجَنَّةِ»،(87) یعنی در راستای ایمان به عالم قدس و اتصال به حقایق غیبی، باید نظافت و پاكی از حجاب‌های بین خود و خدا را نیز وارد زندگی كنی و خود را از صفات رذیله پاك نمایی، تا آن اتصال واقع شود و پایدار بماند. در همین راستا علی(ع) می‌فرمایند: «اَلطُّهْر نِصْفُ الْاِیمَان»؛(88) یعنی اگر می‌خواهید به ایمان برسید، باید بدانید نصف ایمان با طهارت و پاك‌شدن صورت می‌گیرد. رمز این سخن این است كه در ایجاد ایمان باید شما شروع کننده باشید. به این معنی که نظافت از طرف شما و تجلی نور از طرف خدا صورت گیرد. آن نظافت که از طرف ما است، یک طرف قضیه ایمان است، لطفی که از طرف حضرت حق افاضه می‌شود نصف دیگر تحقق ایمان. نظافتی كه ما باید‌ انجام دهیم آن است كه خودمان را از صفاتی که روحمان را خراب و کثیف می‌كند، پاک نماییم و از این طریق رفع مانع كنیم، مثل آن‌كه شیشه‌ها را پاك می‌كنیم تا نور خورشید در اتاق بتابد. حضرت حق وقتی زمینة پذیرش لطف خود را ببیند بخیل كه نیست، تجلی می‌فرماید، حتماً آن طرفش كه تجلی نور ایمان بر قلب ما است، محقق می‌شود، چون موانع دریافت فیض برطرف شد، جاری شدن فیض حتمی است.
وقتی ما رفع حجاب کردیم، فیض حضرت حق به ما - که یک فیض عمومی است- آن است كه همة ما را با خودش آشنا می‌كند. بزرگ‌ترین فیض حق به بنده‌اش همین است که خودش را به بنده‌اش نشان دهد و او را با خود آشنا کند. حضرت حق وقتی زمینه پذیرش فیض را در ما دید، اولین فیض كه در واقع منشأ بقیه فیض‌های خداوند خواهد بود، آن است كه ما را با خودش آشنا می‌کند و لذا می‌فرمایند: «اَلنِّظافَةُ مِنَ الْاِیمَان»؛ پاك‌شدن جزء ایمان است. و مسلّم این پاك‌شدنی كه جزء ایمان است، پاك‌شدن خاصی است كه موجب می‌شود حق در جان ما تجلی نماید و ما به او مؤمن شویم، و تحقق نصف این ایمان به دست ما است كه همان رفع موانع تجلی انوار الهی است، و پس از آن، فیض آشنا‌کردن ما را با خودش، مرحمت می‌کند. البته تجلی او بر جان ما متناسب است با ظرفیت و طلب ما، و این‌كه چه چیز از حق می‌خواهیم، حق با برآورده كردن آن چیز خود را بر جان ما می‌نمایاند. در روایت داریم: «أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (ع) یَا مُوسَى قُلْ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی فَلْیَظُنَّ بِی مَا شَاءَ یَجِدْنِی عِنْدَهُ»(89) خداوند متعال به موسى‌بن‌عمران(ع) وحى كرد: اى موسى به بنى اسرائیل بگو من در نزدگمان بنده ام هستم، پس هرگونه گمانى كه در باره من داشته باشد مرا در آن می‌یابد.
عمده آن است كه معلوم شود ما چه شخصیتی برای خودمان طلب کرده‌ایم، خداوند بر اساس آن شخصیت، به ما فیض می‌دهد. اگر کسی مثل ابن‌سینا بگوید: خدایا من می‌خواهم به عمـق معارف الهـی آشنـا شـوم- اما با روح فلسفی- خدا هم بر همان اساس بر او جلوه می‌كند. ابن‌سینا 15 سال در اصفهان زندگی می‌کرده است، خود او می‌گوید هر وقت مسئله‌ای برایم پیش می‌آمد كه نیاز به حل آن داشتم - حس می‌کردم کمالاتی نیاز دارم كه در دریافت آن مشکل دارم- وضو می‌گرفتم و به مسجد جامع اصفهان می‌رفتم و دو ركعت نماز می‌خواندم، مسئله برایم حل می‌شد.