تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

راه ارتباط با حقایق

شما مدتی که با فرهنگ اهل البیت(ع) مرتبط شدید و با روایات سلوکی آن‌ها مثل روایاتی كه در اصول کافی یا تحف‌العقول یا روضه بحارالأنوار و یا جهاد النفس وسائل الشیعه هست آشنا شدید، احساس می‌کنید آرام‌آرام جهت قلبتان طوری می‌شود كه حالت تماس با حقایق در آن به وجود می‌آید. چون این روایات به جای آن که ذهن شما را مشغول مجموعه‌ای از اطلاعات و مفاهیم کند، چشم دل شما را متوجه حقایق می‌نماید. پیغمبر(ص) و اهل‌البیت آن حضرت راهی به شما نشان می‌دهند که موجب سلوک و سیر شما به سوی حقایق می‌شود و در اثر آن، مقام انسان مقام تماس با حقیقت می‌گردد. علتش هم آن است که ما بالقوه و براساس فطرتِ خدا بین، آمادگی چنین حضوری را داریم و لذا اگر در رفتار و گفتار شبیه مطهرون شویم استعداد خدابینی ما شروع به ظهور می‌کند و ما را به ساحت قرب اسماء الله می آورد. مثل همان که دستور داریم اگر حلم ندارید، تَحَلُّم کنید، یعنی خود را حلیم نشان دهید، تا آرام‌آرام به واقع حلیم ‌شوید، چون در ذات و فطرت خود چنین استعدادی را دارید و لذا فطرت با رویارویی با آن صفت، متذكر اصل خود می‌شود و آن صفت را به صحنة عمل می‌آورد. با توجه به این‌که ائمه(ع) عین فطرتِ متعین و بالفعلِ هر انسانی می باشند، دستورات و عقایدی که می‌دهند بیگانه با جان ما نیست و همه شما یک نحوه یگانگی با آن‌ دستورات دارید، پس اگر به دستورات آن‌ها عمل کنید إن‌شاءالله خیلی زود نتیجه می‌گیرید، زیرا هم خود آن‌ها و هم دستورات آن‌ها با جان شما هماهنگی دارند. و بر عکس؛ اگر فکری یا عملی را که با فطرت شما هماهنگی ندارد بخواهید انجام دهید، وقتی شما ادای آن را هم دربیاورید، هیچ وقت با جانتان یگانه نمی‌شود و تا آخر عمر باید آن را به خود تحمیل کنید، مثل سنگی است که روی دستتان نگه داشته باشید که در اثر فشارِ آن عمل تحمیلی هلاک می‌شوید.
در صورت عمل‌کردن به چیزی که با فطرت هماهنگ است، هر چه جلوتر بروید بیشتر با جان شما هماهنگ می‌شود و همواره با پایدار ماندن در آن عمل و عقیده، به عالی‌ترین شکل به خود نزدیک می‌شوید. مثل علم به آیات و روایات، وقتی با آن‌ها آشنا شدید تا آخر عمرتان می‌خواهید نور آن‌ها را در جان خود حفظ و تکرار کنید تا روح آن روایات و آیات عین جانتان شود، بعد که به جانتان نزدیک شد به عنوان زیباترین شکلِ ارائه، همان لفظ قرآن و روایات را برای خود نگه می‌دارید. بعد از مدتی می‌خواهید عین آیات قرآن و روایات را تکرار کنید، چون جانتان زیباتر از آن شکلِ ارائه نمی‌شناسد. قرآن و روایات می‌گویند با ما اختلاط کنید، ما را تماشا کنید، از ما بینش و عمل بگیرید و بروید سیر کنید. تدبر در قرآن یعنی نظر را از ظاهر قرآن به باطن آن انداختن و در ظاهرِ الفاظ متوقف‌نشدن. می‌فرماید: «اَفَلا یَتَدَبَّروُنَ القُرَانَ اَم عَلَی قُلوُبٍ اَغفَالُهَا»(221) آیا توانسته‌اند به باطن قرآن سیر کنند یا بر قلب‌ها قفل هست و به طهارت لازم جهت سیر به جنبه وجودی قرآن كه همان جنبه باطنی آن است، دست نیافته‌اند؟ در دعوت به تدبّر در قرآن توسط قرآن، در واقع قرآن می‌فرماید: بیا پیش من، با روح من ارتباط برقرار کن. حال اگر فرهنگ و روش ما ارتباط قلبی با باطن قرآن نباشد به اسم ارتباط با قرآن به صوت و لحن و یا معانی و مفاهیم محدود می‌شویم و از این طریق بدون آن که بدانیم، با جنبه حقیقی قرآن مرتبط نیستیم یعنی با آن جنبه‌ای که اهل بیت(ع) مرتبط‌اند، و اگر ما آن‌ها را امام خود قرار دهیم می‌توانند ما را به آن جنبه‌ از قرآن راهنمایی کنند.