حضرت زهرا(س) در سخنانشان با زنان مهاجر و انصار، به توطئهای اشاره میكنند كه برای حذف علی(ع) در كار بود. حضرت با اعتراض خود، نقشة آنها را رسوا میكنند و عملاً حكومت ساختگی را از مشروعیت میاندازند. راستی؛ اگر در آن شرایط بحرانی فاطمه(س) زانوی غم بغل میگرفت و خود خوری میكرد چه میشد؟ در حالیكه اگر علی(ع) كوچكترین اعتراضی مینمود، میگفتند حرص بر حكومت دارد،(240) آیا اگر فاطمه(س) سكوت میكرد، جز این بود كه حاكمیت سقیفه با تمام قداست، خود را صاحب جان و مال مردم میدانست و به اسم جانشین پیامبر خدا(ص) تمام قداستها و اختیارات پیامبر خدا(ص) را برای خود قائل میشد؟ پس اینجا بود كه باید فاطمه(س) وظیفة سنگین و حساسی را به عهده میگرفت، گویا همة كارها در آن شرایط به او واگذار شده كه حداقل اگر نمیتواند جریان حاكمیت را تغییر دهد، آن را از مشروعیت و قداست كاذب بیندازد، و فاطمه(س) در مقابل فاجعه بزرگی كه همه صبرها و طاقتها را به یأس بدل میكند، ثابت كرد در آن شرایط نیز كسی هست كه پایداری كند و حضرت(س) فرهنگی را پایهگذاری میكند كه نمونهای از آن را در كربلا توسط حسین(ع) در مقابله با لشكر عمرسعد، یا در شام توسط حضرت زینب(س) در مقابله با یزید میبینید. وای اگر فاطمه(س) در مقابل حاكمیت بعد از رسولخدا(ص) اعتراض نمیكرد. نظر بنده این است كه این موضوع آن طور كه باید و شاید تحلیل نشده است و عزیزان باید با عنایت بیشتر مسئله را بررسی نمایند كه اگر فاطمه(س) اعتراض نمیكرد، آیندة تاریخ چگونه بود؟