پیام فاطمهزهرا(س) به ابابكر در واقع این است كه: تو اگر صحابة پیامبر(ص) و یار غار پیامبر(ص) هستی و از این جانب مورد احترام میباشی، ولی قرآن را نمیتوانی بفهمی تا در جامعه جاری كنی، پس نباید در جایگاه خلیفة پیامبر(ص) قرار گیری. حضرت فرمودند:
216 - «یَابْنَ اَبی قُحافَة!» ای پسر ابیقحافه(ابیقحافه، لقب ابوبكر است)
217 - «اَفِی كِتابِ اللهِ اَنْ تَرِثَ اَباكَ وَ لا اَرِثَ اَبی؟!» آیا در كتاب خدااست كه تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟
به سؤال حضرت خوب دقت كنید؛ میفرمایند: ای ابوبكر اگر بگویی پیامبر(ص) گفته من از او ارث نبرم، لازمهاش این است كه پیامبر خلاف قرآن سخن گفته باشد، كه این محال است چون پیامبر(ص) خلاف قرآن سخن نمیگوید. پس معلوم است كه تو بنای تهمت زدن به پیامبر(ص) را داری.
در واقع مسئله اصلی حضرت فاطمه(س) فدك نیست، هرچند مسئله اصلی ابوبكر این است كه میخواست این منبع اقتصادی و مالی را از دست این خانواده خارج كند تا تحرك اجتماعی و اقتصادی آنها را محدود نماید. بنابراین با یك روایت ساختگی خواستند فدك را از دست اهلالبیت پیامبر(ص) خارج كنند. ولی غافل از اینكه حضرت فاطمه(س) او را با قرآن روبهرو میكنند. حضرت فرمودند:
218 - «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً» عجب امر تازه و نوظهوری آوردهای، چه كار من درآوری را پیش كشیدهای!
219 - «اَفَعَلی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ؟» آیا دانسته و به عمد كتاب خدا را ترك كرده و پشت سر میاندازید؟
220 - «اِذْ یَقُولُ» آنوقتی كه قرآن میگوید:
221 - «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» سلیمان از داود ارث برد.
222 - «وَ قالَ - فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَكَریّا - اِذْ قالَ» و در آیة دیگر آنجا كه خبر زكریا را بازگو میكند كه:
223 - «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیّاً یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» زكریا عرض كرد: پروردگارا مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و آل یعقوب ارث ببرد.
224- «وَ قالَ» و آنجا كه قرآن فرمود:
225 - «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی كِتابِ اللهِ» خویشاوندانِ رحمی، نسبت به ارث بردن، بعضی از بعضی مقدماند.
226 - «وَ قالَ» و آنجا كه قرآن فرمود:
227 - «وَ یُوصیكُمُ اللهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّ كَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ» خدای تعالی به شما در بارة اولاد وصیت میفرماید كه برای پسر دو برابر بهرة دختر است.
228 - «وَ قالَ» و میفرماید:
229 - «اِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَیالْمُتَّقِینَ» هنگامی كه مرگ یكی از شما فرا رسد بر شما نوشته شدهاست كه وصیت كنید برای والدین و نزدیكان، و این حكمی است حق، برای متّقیان.
230 - «وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لی وَ لا آرِثُ مِنْ اَبی؟» و شما با اینهمه، گمان میبرید كه مرا بهرهای نیست و سهمی از ارث پدرم نمیبرم؟
231 - «اَفَخَصَّكُمُ اللهُ بِآیَةٍ اَخْرَجَ مِنْها اَبی؟» آیا خدا شما را مخصوص به آیهای فرمود و پدرم را از آن بیرون كردهاست؟ یعنی آیا آیاتِ مربوط به ارث بردن از پدرانتان برای شما آمد و پدر مرا از اینكه فرزندانش میتوانند از او ارث ببرند خارج نمود؟
232 - «اَمْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟» یا آنكه میگویید اهل دو كیش از یكدیگر ارث نمیبرند؟
233 - «اَوَلَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟» و یا من و پدرم را اهل یك كیش نمیدانید؟
234 - «اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟» و یا شما بهخصوص و عموم قرآن از پدر و عموزادة من - علی(ع) - داناترید؟(124)
حضرت با این مقدمات خواستند بفرمایند؛ حال كه معلوم شد هیچكدام از این فرضها صادق نیست، شما از گرفتن فدك قصد دیگری دارید، و به واقع اگر كسی - اعم از شیعه و سنی - عقل و انصاف را به صحنه بیاورد و بر این چند جملة حضرت تدبّر كند، بسیاری از مسائل برای او روشن میشود. فاطمهزهرا(س) با بصیرت و درایت فوقالعاده مسئله را طوری به میان میآورند كه هیچ راهی جز اثبات زیر پا گذاردن قرآن توسط حاكمیتی كه مدعی است میتواند خلیفة پیامبر(ص) باشد، باقی نمیگذارد. پس از طرح آیات مربوط به ارث و اینكه حاكمیت مدعی است در مورد پیامبر(ص) مورد استثنایی وجود دارد، میفرماید: این مورد استثنا را از كجای قرآن در آوردید؟ آیا شما قرآن را بهتر میفهمید یا پدر و عمو زادة من؟
پس از اینكه به طرز زیبا موضوع اتهام به قرآن را ثابت كرد، حالا میفرماید:
235 - «فَدُونَكَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً» اینك این تو و این شتری كه مهار زده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر.
اینجاست كه حضرتزهراء(س) میفرمایند كه نه! قضیه هیچكدام از اینها نیست. شما میخواستید نقشة حذف خانوادة پیامبر(ص) را اجرا كنید، و اهل بیت او را كه تنها جریانیاند كه میتوانند وسیلة حفظ اسلام باشند، بهكلی از سر راه بردارید و با اخذ فدك حتی رمق اقتصادی نداشته باشند تا بتوانند تحركی بكنند. خوب بفرمایید؛ این شما و این فدك، آماده برای شما. بنابراین بحث حضرت محدود به فدك نیست، بلكه بحث اثبات انحرافی است كه در حاكمیت پیش آمدهاست. حاكمیت توسط كسی كه نمیتواند دین را بفهمد تا آیندگان وقتی میپرسند راستی چرا خداوند كه به مسلمانان وعده میدهد: «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ»(125) یعنی؛ هیچ سستی و نگرانی به خود راه ندهید كه شما اگر در ایمان خود پایداری كنید از بالاترین امتها هستید. آری! وقتی پرسیدند چرا وعدة خدا عملی نشد، بدانند اصلاً اسلامی در صحنه نیامد تا مدد الهی به صحنه آید، و تا مسلمانان بدانند وعدة الهی مشروط به پایداری در ایمان به اسلام و قرآن است. ولی در صدر اسلام حاكمیت جهان اسلام به قرآن پشت كرد.
فدك فاطمه(س) فقط یك قطعة زمین نیست، بلكه سندی است بر پیشانی حاكمیت خلفای صدر اسلام تا جهان اسلام، تاریخ را بازخوانی كنند.
ملاحظه میكنید كه حضرت فاطمه(س) چه جریانی را میخواهند در طول تاریخ شكل بدهند. به همین جهت سالها پس از شهادت آن حضرت هرگاه به فدك توجه شدهاست حقانیّت و درخشندگی سخنان فاطمه زهراء(س) و انحراف خلفا مشخص گشته است. بهطوری كه وقتی عمربنعبدالعزیز حاكم شد با اینكه از قوم بنیامیه است، ولی نسبتاً آدم منصفی است، گفت: فدك مال حضرت زهراء(س) است و ما اشتباه كردیم آن را تصاحب نمودیم، آن را به اولاد فاطمه(س) برگرداند.(126) خوب دقت كنید؛ آیا عمربنعبدالعزیز فقط فدك را به عنوان قطعه زمین، به فرزندان فاطمهزهرا(س) برگرداند؟ یا با این كار، موضوع اعلان غصب خلافت، دوباره تكرار شد؟ همیشه این قاعده هست كه اگر از طریق اهلالبیت روی موضوعات حق، محكم بمانید، آخرش حقانیت حق و در نتیجه حقانیت شیعه ثابت میشود.
حضرت فاطمهزهراء(س) كجا و عمربنعبدالعزیز كجا؟ بیش از هزار ماه بعد از جریان غصب خلافت، او آمد و گفت ما اشتباه كردیم و با این كار عملاً اذعان نمود خلفای اول و دوم با آنهمه قداستی كه بین اهل سنت دارند، به حقوق فاطمه(س) تجاوز كردند، و آن كسیكه چنین تجاوزی را به حقوق فاطمهزهرا(س) روا میدارد، چگونه میتواند شایسته جانشینی پیامبر(ص) باشد. چون جانشین پیامبر خدا(ص) كه باید قرآن را در جامعه پیاده كند؛ نمیشود چنین باشد.
این به خودی خود یك فرهنگ میباشد تا آنگاه كه از مسیر اهلالبیت(ع) با صفات خاص خود بر روی موضوعی تأكید كردید حتماً حقانیت شما در آن موضوع ثابت میشود، هرچند ممكن است در ابتدا با سختیهایی همراه باشد. وقتی با روشنگریهای فاطمهزهرا(س) اثبات شد اخذ فدك حق نبوده، فردا نیز ثابت خواهد شد، اَخذ خلافت نیز حق نبوده است و در آن حال باید دوباره تاریخ را بازخوانی كنیم، و در آن شرایط است كه سرنوشت مسلمین به صورت دیگری رقم خواهد خورد، و بُرد حاكمیت در جهان اسلام، تا حاكمیت انسان معصوم اوج خواهد گرفت. در راستای اثبات حقانیت اهلالبیت در مسیر تاریخ، یزید هم مجبور شد بگوید: «خدا عبیداللهبنزیاد را بكشد، من نگفتم حسین را بكشید، دوست داشتم یكی از پسرانم كشته میشد ولی حسین كشته نمیشد».(127) با اینكه یزید دروغ میگفت، ولی روش اهلالبیت به گونهای است كه حقانیت خود را، حتی با زبان دشمنان خود ثابت میكند.
بنیامیه بعد از مدتی برای اینكه از آبروریزی تاریخی صدر خلافت جلوگیری شود، دوباره فدك را از فرزندان فاطمه(س) غصب كردند. باز پس از مدتی ابوالعباس سفّاح سركار آمد و دوباره فدك را به فرزندان حضرت برگرداند. خلیفة بعدی دوباره پس گرفت و همینطور. بدین وسیله حضرت به صورت راستگوی قرون درآمد تا خلیفة اول به حضرت نگوید شاهدی بیاور كه نشان دهد فدك مال شماست. و بالاخره روشن شد كه حاكمیت بعد از رحلت رسولخدا(ص) شایستگی هدایت جامعه را ندارد، و روشنشدن این موضوع، روشنشدن موضوعی نیست كه به گذشته تعلق داشته باشد، بلكه یك بیدارباشی برای جهان اسلام است تا مسلمانان بفهمند از كجا ضربه خوردهاند، و چرا از بركاتی كه اسلام وعده دادهاست، محروماند. یعنی روشنشدن موضوع انحراف خلافت، مسیر تاریخ اسلام و مسلمانان را همین امروز تغییر خواهد داد و به تبع آن، مسیر كلّ تاریخ عوض خواهد شد. راستی اگر امروز یك خاور میانه شیعه، همانند شیعیان انقلابی ایران و لبنان داشتیم، اسرائیلی در دل خاور میانه وجود داشت؟ و آمریكا اینچنین در كشورهای اسلامی برای جهان اسلام تعیین تكلیف میكرد؟
حضرت پس از آنكه فرمودند: اینك شتری كه مهارزده و رحلنهاده شده است را برگیر و ببر؛ در ادامه میفرمایند:
236 - «تَلْقاكَ یَوْمَ حَشْرِكَ» با تو در روز رستاخیز و حشر ملاقات خواهد كرد.
237 - «فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللهُ» چه نیكو داوری است خداوند.
238 - «وَالزَّعیمُ مُحَمَّدٌ(ص)» و چه نیكو دادخواهی است محمد(ص)
239 - «وَالْمَوْعِدُ الْقِیامَة» و چه خوش وعدهگاهی است قیامت.
240 - «وَعِنْدَ السّاعَةِ یَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ» و در قیامت اهل باطل زیان میبرند.
241 - «وَ لا یَنْفَعُكُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ» و آن وقت دیگر ندامت و پشیمانی، شما را سودی نرساند.