اگر محور ادارة امور دنیوی انسان صرفاً عقل بشری شد، سیل بحرانها در سراسر زندگی بشر جاری میشود. وقتی ابابكر آمد و بالای منبر نشست، ابتدا گریه كرد، بعد چنین گفت:
«پیامبر اكرم(ص) در اتخاذ تصمیمات و ادارة امور مستظهر به وحی بود، ولی اکنون که وَحیِ آسمانی با رحلت نبیاکرم قطع شده است ناگزیریم در اتخاذ تصمیمات لازمه به اجتهاد و صوابدید فکری خود عمل کنیم»
و بعد گفت:
«ما نیز مانند شما گاهی نظر صحیح و گاهی راه خطا میپیماییم اگر در امری اشتباه کردیم تذکر دهید و اشتباه ما را اصلاح کنید».(16)
یعنی میخواهد بگوید؛ هر وقت برای پیامبر(ص) مشكل پیش میآمد از وحی استفاده میكرد. حالا من هم تا آنجا كه بتوانم با استفاده از وحی، مشكل جامعه را حل میكنم. ولی آنجا كه نتوانم، خودم فكر میكنم و به نظر و صوابدید خودم عمل میكنم. این جملات را در حالی میگفت كه در بالای منبر به جهت رحلت رسولخدا(ص) اشك هم میریخت. اینجا است كه فاطمهزهرا(س) متوجه است چه مصیبتی بر سر اسلام آوردند! اوّل معصوم را كنار گذاشتند، بعد گفتند با فكر خودمان جامعه را اداره میكنیم. كسی را كه میتواند حكم خدا را از طریق غیب بگیرد و به باطن قرآن نیز آگاهی دارد، از حاكمیت حذف كردند و بعد گفتند: هر جا حکم خدا را ندانستیم به نظر و صوابدید خود عمل میکنیم. آخر مگر خدا ما را بدون برنامه خلق کرده است که به صوابدید خلیفه زندگی کنیم؟ آری معصوم را حذف کردند، تا بتوانند میل خود را در جامعه پیاده كنند. و بدینوسیله اسلام تأثیرگذار به اسلام انفعالی تبدیل شد و اسلامی كه خداوند وعده داده بود به وسیلة آن «یُریدُ اللهُ اَن یُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرین»(17) یعنی حق را حاكم و ریشة كفر را از بین میبرد، آری چنین اسلامی به اسلامی تبدیل شد كه امروزه زیر چكمة كفر دست و پا میزند.
راوی میگوید: وقتی امام محمّد باقر(ع) رحلت فرمودند خیلی غمگین شدیم، چون میدیدیم ایشان گاهی كه سخن میگفتند از قول جدّشان رسولاكرم(ص) روایت نقل میكردند، بعد رفتیم خدمت امام صادق(ع)، دیدیم ایشان می فرمایند: «قالالله تبارك و تعالی» و شروع میكنند به صحبتكردن. اینجا بود كه نگرانی وغصّهمان برطرف شد، چون دیدیم كسی اماممان شده است كه مستقیماً میگوید: قالالله. منظور عرضم این است كه انسانهایی را از حاکمیت جامعه حذف کردند که باطن قرآن را میشناختند و میتوانستند حقایقی را از خدا بگیرند و به انسانها بدهند(18) - البته این غیر از وَحی است كه مخصوص نبی است- در كتاب اصول كافی و در بحار آمده است كه از زمان رحلت پیامبر اكرم(ص) تا روز شهادت فاطمهزهرا(س)، جبرائیل با حضرت فاطمهزهرا(س) مراوده، یعنی رفتوآمد، داشته است.(19) از امام صادق(ع) روایت داریم كه آسمانِ عرش جلوی ما باز است. در جای دیگر میفرماید: ما با فوق جبرائیل و میكائیل ارتباط داریم.(20) البته توجّه دارید كه این سخنان به معنای دریافت وحی و آوردن شریعت نیست.
وقتی ثابت شود كه بعد از رحلت پیامبراكرم(ص) انسان معصومی در روی زمین هست كه با عرش ارتباط دارد، آیا كسی حق دارد بگوید: وقتی مشكل را نتوانستم با قرآن حل كنم، از عقل خودم استفاده میكنم؛ این سخن یعنی با اینكه میتوان بشر را با بودن انسانهای معصوم از طریق حقایق آسمانی هدایت كرد، آنها را خانهنشین میكنیم و عدّهای را كه راهی به سوی حقایق آسمانی ندارند، بر سر كار میآوریم. عمق فاجعه چنین فكری هنوز روشن نیست، و تا این روشن نشود نمیفهمیم دنبال چه چیزی باید باشیم. به عنوان مثال؛ بعضیها نمیدانند انقلاب اسلامی دنبال چه چیزی است، لذا انقلاب اسلامی را چیز مهمّی نمیبینند، در حالیكه ما معتقدیم بعد از حذف حضرت علی(ع) امید فاطمهزهرا(س) به امثال انقلاب اسلامی است. اگر انقلاب اسلامی درست جلو برود، میتواند آن آرزویی را كه فاطمهزهرا(س) داشتند برآورده كند، و شرایطی را فراهم نماید كه حكم خدا در جامعه حاكم وجاری باشد و نه نظر افراد، و اسلام تأثیرگذار خود را بنمایاند و در آن حال است كه نظام ارزشیِ جهان بشری را اسلام تعیین میكند.