تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت فاطمه‌زهرا(س)
اصغر طاهرزاده

راز عزّت و ذلّت ملت‌ها

137- «وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ» و شما بر كناره پرتگاهی از آتش بودید.
138- «مُذْقَةَ الشّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطّامِعِ» مانند جرعه‌‌ای آب ( كه به سادگی شما را می‌توانستند بنوشند) و آنقدر ضعیف كه هركس طمع به چیزی داشت به سراغتان می‌‌آمد.
139- «وَ قُبْسَةَ الْعَجْلانِ» و آتش زنه‌‌ای بودید كه بلافاصله خاموش می‌‌شد و نمی‌توانست جایی را روشن و گرم كند .
140- «وَ مَوْطِی ءَالْاَقْدامِ» و مثل محل لگدكوب‌شدن روندگان، زیرِ پا له شده بودید.
141 - «تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَفْتاتُونَ الْقِدَّ وَ الْوَرَقَ» از آبی كه شتران در آن رفته و آن را آلوده می‌‌كردند، می‌آشامیدید، و از پوست حیوانات و برگ درختان غذا می‌‌گرفتید .
142 - «اَذِلَّةً خاسِئینَ» خوار بودید و مطرود .
143 - «تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ» می‌‌ترسیدید كه اطرافیان، شما را بربایند.
حضرت می‌فرمایند: ببینید چه فكر و فرهنگی به صحنه آمد و شما را تا كجا اوج داد و شما قبل از آن، در چه شرایطی بودید، مگر شما در لبة پرتگاه سقوط در آتش نبودید؟ قبل از این‌كه اسلام برای شما بیاید زندگی شما از نظر ناامنی مانند حالتی بود كه هر لحظه خطر سقوط در آتش را احساس می‌‌كردید. شما همانند «مَذْقَةَ الشّارِب» آب بسیار اندك و قلیلی بودید كه در یك گوشة گودال جمع شده و هر كس می‌خواست به راحتی از آن كمی برمی‌داشت و می‌برد و هیچ‌وقت هم كسی نمی‌گفت چرا برداشتی و كجا بردی. موقعیت شما مثل موقعیت چنین آبی بود. شما مثل لقمه‌ای بودید كه هركس می‌‌خواست می‌توانست به راحتی بخورد و به اصطلاح، شما را یك لقمه كند و آب هم از آب تكان نمی‌خورد. راستی این هیبت و قدرت امروزی را از كجا به دست آوردید؟ كه نه تنها دیگر لقمه نیستید بلكه تعیین كنندة سیاست‌‌های منطقه نیز شده‌اید.
یكی از دانشمندان می‌‌گوید: « عربستان آن قدر بی‌‌ارزش بود كه ارزش مستعمره شدن توسط یكی از دو قدرت‌‌ آن روز یعنی ایران و روم را هم نداشت ». حضرت می‌‌فرمایند در ناپایداری و بی‌‌‌هویتی همانند یك جرقة آتش بودید كه اصلاً حضور پایدار و اثر سازی برایش مطرح نیست. شما به راحتی لگد كوب می‌‌شدید و كسی هم در بین شما نبود كه تصمیمی بگیرد. شما از آب آلوده می‌آشامیدید، همان آبی كه حیوانات در آن وارد می‌‌شدند و آن را آلوده می‌كردند و می‌خوردند. شما در بدترین شرایط ذلّت آن‌قدر بی‌‌مقدار بودید كه هر لحظه امكان ربوده شدنتان می‌رفت. توجه داشته باشید حضرت نمی‌‌خواهند به كسی توهین كنند، قصد حضرت این است كه فضای زمان ظهور اسلام را برای آنها ترسیم كنند تا سرّی از اسرار فاطمی را آشكار نمایند. هركس به‌واقع دقت كند و خداوند یاری‌‌اش نماید متوجه خواهد شد كه یك قدرت غیر منتظره‌‌ای در ملتی كه به واقع به اسلام روی آورد ، به وجود می‌آید و اگر مسلمانان مبنای این قدرت و هیبت را متوجه نشوند آن‌ را طبیعی می‌دانند و سعی نمی‌كنند با ادامة حیات اسلامی حفظش كنند و لذا پس از مدتی آن عزت را از دست خواهند داد. حضرت نقش اسلام را در این عزت‌‌‌مندی گوشزد می‌‌‌كنند كه كمال و عُلوّی كه مسلمانان پیدا نمودند در اثر رابطه با پیامبر(ص) بود. اگر پس از پیامبر(ص) این رابطه -كه به صورت ربط با امام می‌تواند باقی بماند- از بین برود، هم جاهلیت گذشته و هم خواری و ضعف، دوباره برمی‌‌گردد، و چقدر پیش‌بینی حضرت زهرا(س) درست از آب در آمد.(53)
144- «فَاَنْقَذَكُمُ اللهُ تَعالی بِمُحَمَّدٍ(ص)» تا آن‌كه خدای محمد(ص) از طریق اسلام شما را نجات داد.
حضرت می‌فرمایند حالا شما ببینید به وسیله چه كسی نجات پیدا كردید؟ حضرت این خطبه را در شرایطی ایراد می‌كنند كه مكه و مدینه یكی از قطب‌های جهان آن روز به حساب می‌آید. طبق اسناد تاریخی آن‌قدر جزیرة‌العرب قبل از اسلام بی‌‌مقدار بود كه پادشاه ایران به فرماندار یمن نامه می‌نویسد، شنیده‌‌‌ام كسی در عربستان ادعای پیغمبری كرده است، برو او را دستگیر كن، بیاور این‌جا، یا او را بكش. ببینید چقدر جزیرة‌العرب را بی‌مقدار می‌دیدند. حالا در آخرین روزهای حیات پیامبر(ص) امپراطوری روم نیرو تهیه كرده است تا با مسلمانان بجنگد و پیامبر(ص) به مسلمانان دستور داده‌اند، به طرف منطقه موته بروید و آماده جنگ شوید. یعنی آن قدر مسلمانان توانا شده بودند كه می‌‌خواهند با روم بجنگند. یكی از دانشمندان می‌‌گوید: « روم شرقی - مصر امروز- كه سپاه مسلمانان در مدت بسیار كمی فتح كردند، دژی داشت كه امروز به جهت بزرگی و وسعت داخلی این دژ، جهت بازدید توریست‌ها چند ایستگاه تاكسی درست كرده‌اند؛ این دژ را مسلمانان تقریباً به مدت 25 روز فتح كردند». حالا این توانایی و این جسارت از كجا بود؟! یكی از دانشمندان می‌‌گوید: این كه اسلام به ارادة خدا می‌‌آید در پایین‌‌ترین منطقه‌‌های جهان از نظر فكری و فرهنگی - یعنی عربستان- نهضت خود را شروع می‌‌‌كند شاید سرّش این باشد كه می‌‌خواهد توانایی اسلام را در تغییردادن شرایط نشان دهد. به عنوان مثال شهید حاج مهدی عراقی می‌گوید شهید نواب صفوی در ابتدای كارش سراغ لختی‌‌هایِ یكّه‌بزنِ تهران رفت و گفت من روی این‌‌‌ها كار می‌كنم تا به دو نتیجه برسیم، یكی این‌كه مردم از شرّ بدی‌‌های این‌‌ها راحت ‌‌شوند، دیگر این‌كه به بقیه ثابت ‌‌كنم كه اسلام در اصلاح انسان‌ها چه قدر توانایی دارد.
اگر شما شرایط ایران را در جهانِ قبل از انقلاب اسلامی بررسی كنید، می‌‌‌بینید در واقع ایران یك مستعمرة بسیار ضعیف برای آن قدرت‌‌های استعماری بود. به عنوان مثال: اگر عكس خم شدن شاه ایران را در برابر كِندی و بعد از آن در مقابل كارتر ببینید، به خوبی پیداست كه شاه در مقابل رئیس جمهورهای آمریكا از ركوع هم كمی پایین‌‌‌تر رفته است. «سولیوان» سفیر آمریكا در ایران در خاطراتش می‌‌نویسد: شاه ایران دائم با من در تماس بود كه حالا چكار كنم ؟ حتی كوچك‌ترین كارها را از من می‌‌پرسید(54) می‌‌گوید تنها كسی كه در كشور ایران كاره‌‌ای نبود شاه بود و همة تصمیمات برای كشور توسط آمریكایی‌‌هایی مثل سولیوان و كیسینجر و برژیسنكی گرفته می‌‌شد. یكی از اساتید دانشگاهی ما در سال 1354 می‌گفت در دنیا طبقة دانشگاهی، كشوری به نام ایران نمی‌‌شناختند. او می‌گوید وقتی در آن سال‌ها در دانشگاه‌های فرانسه از من ‌‌پرسیدند از كجا آمده‌‌‌‌ای؟ می‌گفتم از IRAN ، می‌گفتند: هان از IRAQ آمده‌‌ای. یعنی عراق بیشتراز ایران مشهور بود، ولی با شروع انقلاب اسلامی یكی از پرتصویرترین شخصیت‌‌ها روی تلویزیون‌‌های جهان، امام خمینی«رحمة‌الله‌علیه» بود و ایران به نحو بی‌سابقه‌ای بر سر زبان‌ها افتاد و عزّت پیدا كرد. حتی خبرگزاری‌های استكباری تلاش می‌‌كردند تا اولین خبرشان را از امام«رحمة‌الله‌علیه» بیاورند و به زعم خودشان او را مورد هجوم تبلیغاتی خود قرار دهند. بعد از مدتی متوجه شدند كه از طریق همین هجوم تبلیغاتی به طور ناخواسته امام«رحمة‌الله‌علیه» یكی از چهره‌‌های معروف و محبوب جهان شده است. به همین جهت امروزه تلاش می‌‌كنند مقام معظم رهبری«حفظه‌‌‌الله‌‌‌تعالی‌» را در یك بایكوت خبری قرار دهند، یعنی در اخبارشان از ایران سخنان و موضع‌‌گیری هركسی را بیان كنند جز مقام معظم رهبری را. حتی رادیوی بی‌بی‌سی اگر در بخش فارسی‌‌اش بعضی مواقع سخنان مقام معظم رهبری را طرح می‌‌كند، در بخش انگلیسی و عربی‌اش آن خبر را حذف می‌كند، مگر در مواردی كه دیگر چاره‌‌‌ای ندارند. حالا چرا ما روی این نكته تأكید می‌كنیم؟ می‌خواهیم شما این مسئله را مورد توجه قرار دهید كه امروز ما به پشتوانه اسلام برای استكبار مسئله‌دار شده‌ایم و دغدغة دائمی آن‌ها مسئله انقلاب اسلامی ایران شده است و نه تنها دیگر نمی‌توانند در سرنوشت ملت‌ ما دخالت كنند، به جهت مواضع قاطع نظام اسلامی، در بقیة جهان هم به راحتی نمی‌توانند دخالت كنند. چرا وقتی رئیس جمهور ایران به سازمان ملل می‌رود، خانم آل‌برایت وزیر امور خارجه وقت آمریكا در جلسه شركت می‌كند و از اول تا آخر به سخنرانی او گوش می‌‌ دهد، بعد هم كلینتون رئیس جمهور سابق آمریكا می‌‌گوید: ببخشید من برای استماع سخنرانی دیر رسیدم. سؤال من این است كه این عزّت از كجاست؟ این عزت را كه ما قبلاً نداشتیم، پس این عزت به جهت اسلام است. گاهی اوقات ما به روشنفكران می‌گوییم بی‌انصافی نكنید، اگر هم امثال رادیو بی‌بی‌سی به شما تلفن می‌‌زنند تا با شما مصاحبه كنند، به علت عظمت و عزت اسلام است، این را پای خودتان نگذارید. چرا كه قبل از انقلاب اسلامی اساساً متوجه مردم ما نبودند، چه رسد بخواهند با آن‌ها مصاحبه كنند و سعی داشتند نام اسلام را هم بر زبان نرانند. ولی حالا كه مسلمانان دست به دامان اسلام زدند و عظمت اسلام كمی روشن شده، می‌بینید آن‌قدر مهم شده است كه «جان‌‌هیگ» اُسقف معروف آمریكایی و استاد دانشگاه، كتابی در سطح جهان می‌ نویسد كه با طرح پلورالیسم دینی بگوید مسیحیت هم مثل اسلام یك دین است. یعنی می‌خواهند از طریق عزت اسلام، به مسیحیت خود هم عزت دهند و طرح می‌‌ كنند همة ادیان در عرض همدیگرند و همه حق‌اند. یك زمانی حرف دنیا این بود كه اصلاً اسلام دین نیست، اسلام حزبی است كه با شمشیر پیامبر(ص) و ثروت حضرت خدیجه (س) به صحنه آمده است. ولی وقتی انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و مردم دست به دامان اسلام زدند، اسلام مطرح شد و مسیحیت و یهودیت در درجه دوم قرار گرفت، حالا می‌گویند دین یهودیت و مسیحیت و اسلام هر سه دین هستند، در عرض یكدیگر و بحث پلورالیسم دینی یعنی حقانیت همة دین‌ها را مطرح می‌كنند. تا دیروز می‌گفتند اسلام دین نیست، مسیحیت و یهودیت دین است. ولی وقتی اسلام در انقلاب اسلامی ظهور و جلوه كرد و مسلمانان عزت پیدا كردند، می‌ خواهند خودشان را به عزت اسلام عزتمند كنند و لذا بحث پلورالیسم دینی را مطرح كردند.
حال روی فرمایش حضرت فاطمه‌زهرا(س) دقت كنید كه چرا می‌گویند: این عزت را مردم از اسلام دارند و گوشزد می‌كنند مواظب باشید با حذف جریان صحیح اسلامی، نقطة عزت خود را تیرباران خواهید كرد. نكتة بسیار مهمی است، ای كاش مسلمانان متوجه این نكته می‌شدند. سپس می‌فرمایند:
145- «بَعْدَ اللَّتَیّا وَ الَّتی» بعد از چنین وچنان (بعد از حوادث زیادی كه بر سرحضرت محمّد(ص) آمد).
146- «بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ» و بعد از آن‌كه حضرت بلاهایی از دست قلدران و گردنكشان كشید.
147- 148 - «وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ» «وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْكِتابِ» هم از گرگ‌‌های عرب و هم از سركشان اهل كتاب.
149- «كُلَّما اَوْ قَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللهُ» هرگاه كه آتش جنگ برافروختند ، خدا خاموشش فرمود.
150- «اَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطانِ» یا هر هنگام كه شاخ شیطان سربرآورد.
151- «اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ» یا اژدهایی از مشركین دهان باز كرد.
152- « قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها» رسول خدا(ص) برادرش-علی(ع) - را در كام اژدها و گلوگاه آن افكند.
سیر بحث حضرت فاطمه(س) را دقت كنید. در ابتدا از سبك و بی‌‌‌ارزش بودن ملت قبل از گرایش به اسلام سخن گفتند، بعد فرمودند عزت پیدا كردید و این عزتی كه پیدا كردید از اسلام و پیامبراكرم(ص) است. حال می‌فرمایند این عزّت به راحتی و سادگی به دست نیامد، بعد از خونِ دل‌خوردن‌‌ها و مجاهده كردن‌‌ها و مبارزه كردن با سران كفر و گرگ‌‌های عرب و سركشان اهل كتاب، اسلام به صحنه آمد و حالا می‌‌تواند شما را از حقارت و پستی نجات دهد و عزت بخشد. هروقت آتشی برافروخته می‌شد خدا آن را از طریق مجاهده‌‌های پیامبر خاموش می‌كرد و وقتی شاخی از شیطان سر برمی‌‌‌‌كشید یا دهان اژدهایی از مشركان باز می‌‌شد پیامبراكرم(ص) برادرش علی(ع) را در دل این آتش می‌‌انداخت‌‌. مگر جز این است كه دشمن دائم حمله و توطئه و نقشه‌‌‌‌‌‌های گوناگون علیه پیامبر(ص) و اسلام داشت، حالا با كدام شجاعت‌ها و مبارزات بود كه این توطئه‌‌‌ها فرو نشست كه امروز شما قدرت و عزت پیدا كردید؟ مگر جز با مبارزات علی(ع) این كار، عملی بود؟