درست در روز دوشنبه 28صفر سال 11هجری، یعنی روز رحلت پیامبر اكرم(ص) در سقیفه بنیساعده بمبی در قلب عالم اسلام منفجر شد كه آثار و تركشهای آن به مرور تمام عالم اسلام را ویران كرد. یعنی اگر ما امروز از بركات همهجانبة مسلمانبودن بهره نمیبریم به خاطر سقیفه است. نگویید بحمدلله ما حبّ امیرالمؤمنین(ع) داریم؛ متوجّه باشید ما نیاز داشتیم فرهنگ اهلالبیت در همة ابعاد زندگی ما و در سراسر جهان حاكم شود و این نشد، و نباید از این مسئلة مهم كه فاطمهزهرا(س) متوجّة آن شدند، غفلت كرد.
یكی از ضربههایی كه به ما شیعیان میزنند همین است كه یا به دست خودمان و یا به دست دشمنان، موضوع اعتراض و غم فاطمه(س) را منحرف میكنند، در آن صورت هم به شخصیت عظیم فاطمهزهرا(س) ضربه خورده و هم حسّاسیت اصلی آن حضرت فراموش شده است. موضوع را در این حد متوقّفكردن كه در به پهلوی مقدّس آن حورای اِنسیّه خورد، خطرناك است؛ آری؛ چنین ظلم بزرگی واقع شد.(103) ولی فاجعة بزرگ چیز دیگری بود، چنین برخوردی با فاطمهزهرا(س) و شكستن پهلوی دختر رسولالله(س) یك انتقام بود كه میخواستند از آن حضرت بگیرند. بگو مگر حضرت چه كار كرد كه این همه دشمنان را پریشان نموده كه حالا میخواهند با زهرای مرضیه(س) چنین برخوردی بكنند؟ و مواظب باشید آن مسئلة اصلی گُم نشود، وقتی مسئلة اصلی گم شد، خیلی چیزها از دست میرود و غصب فدك میشود محور واقعه و موضوع اصلی گُم میشود و اشكها و اعتراضهای حضرت زهرا(س) از معنی اصلی خود خالی میگردد.
خدا إنشاءالله به من و شما و به جامعة ما حوصلة كافی بدهد تا بتوانیم این خطبة بزرگ را با دقّت و با موشكافی لازم به بحث بگذاریم، آنوقت میفهمیم زهرا(س) یعنیچه؟ تكتك جملات حضرت در این خطبه یك دائرةالمعارف معنا است كه در هر حال با دقّت لازم با خطبه برخورد كردن را به آینده باید موكول كرد.