توسّل به وجود مقدّس این خانواده به خصوص فاطمهزهرا(س) سیر انسان را بسیار سریع میكند، امّا بدانید ما باید بین عارف بزرگی مثل امام خمینی«رحمةاللهعلیه» با یك صوفی و عارف ساده، خیلی فرق بگذاریم، چون امام خمینی«رحمةاللهعلیه» سعة وجودیشان تا قیام قیامت دست بشر را میگیرد و او را نجات میدهد، زیرا ایشان فاطمهزهرا(س) را فقط از یك بُعد ندیده بودند، در كنار مظلومیت فاطمهزهرا(س) و ظالمیت دشمنان آن حضرت، شور و شعور و خروش و اعتراض آن حضرت را نیز دیده و خودشان در واقع فاطمی شده بودند، اینجاست كه مكتب امام خمینی«رحمةاللهعلیه» صوفی ساده و محدود نمیسازد، بلكه عارف محمّدی(ص) و فاطمی(س) میسازد.
عرض شد در سقیفه، یعنی در شرایط انحراف از حاكمیت معصوم همة اسلام لطمه دید، و عملاً جامعه اسلامی را به دو قسمت مجروح و دست و پا شكستة كوفی و شامی تبدیل كرد، و این ضربة كمی نبود. یك دانشمند سنّی اهل سوریه میگوید: «اگر در ابتدا حاكمیت جامعه اسلامی از اهلالبیت پیامبر اكرم(ص) خارج نشده بود، هرگز اختلافاتی كه بعداً در جهان اسلام به وجود آمد، پدیدار نمیشد» اصلاً چرا یك كوفه پیدا شد و یك شام؟ چرا عدّهای مسلمان به نام علویّون با مركزیت كوفه و عدّهای به نام امویان با مركزیت شام و تحت نظر معاویه به وجود آمد؟ اگر جریان حقّی كه خدا و پیامبراكرم(ص) بر آن تأكید داشتند حاكم میشد، مخالفت با آن، راه به جایی نمیبرد. ولی وقتی یك جریان باطل به وجود آید، حتّی جبههگیریهای ناحق در برابر آن، حالت منطقی به خود میگیرد و اختلاف ریشهدار میشود. اگر اهلالبیت(س) حاكم میشدند، ممكن بود چند اموی مخالفت میكردند؛ اما اینها نمیتوانستند جبهة قدرتمندی در مقابل حاكمیت اسلام باشند، ولی با آن انحراف اوّلیه و تقویت جریانهای غیر اسلامی دیدید كه اهل شام با حكومت امویان روبهروی اصل اسلام ایستادند و برای اسلام برنامهریزی كردند، مدینه و مكّه هم كه هیچ، گویا خوابشان برده بود كه دارد در جهان اسلام چه میگذرد.
«و نسلهای آینده را از رهگذر خونهایی بیثمر ریخته و سیرابناشدنی، به انقلابهای پشت سر هم كشاند.»
همینطور جنگ و باز هم جنگ و دشمنی، دامن جهان اسلام را گرفت، گویا جنگیدن مسلمانان با همدیگر جزء لاینفك زندگیشان شده بود، حال چه جنگ جمل باشد و چه جنگ نهروان، و چه جنگ زیدبنعلیبنالحسین؛ دیگر فرق نمیكند، گویا خصومت و دوگانگی از مرز حقّ و باطل بودن جبههها، به اصل دشمنی و مبارزه تبدیل شده بود. در دینی كه پیروانش را دعوت به یگانگی و وحدت و اخوّت میكند و میگوید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِاللهِ جَمیعاً»(104) چرا كار به اینجا كشیده شد؟!