حضرت میفرمایند: گویا حق و عدالت موجود در نهضت پیامبر اكرم(ص) از ارزشهای اسلامی نبودند و گویا شما در زیر سایهای غیر از حق و عدالت زندگی را میجویید كه به منادیان مخالف با نهضت، نزدیك شدهاید. راضی بودن منافقان از حاكمیت جدید قابل پذیرش است، امّا رضایت و سكوت شما كه تا دیروز شمشیر میزدید و دل میسوزاندید قابل قبول نیست. چراكه همه خوب میدانید اگر علی(ع) حاكم نباشد، تفرقه و بیثمری شروع خواهد شد. و در حاكمیت علی(ع) است كه سایة وحدانیِ ذات احدی ظهور میكند و جامعه قرار و آرامش حقیقی به خود میگیرد و همه به مقصد خود خواهند رسید. نگذارید وحدتی را كه این جزیره به خود دیده است، ناتمام و ناقص بماند و از دست برود. تنها قدرت الهی است كه میتواند نور یگانگی به جامعه بدهد و تاریخ گواه است كه این در پرتو شخصیت علی(ع) متجلی میگردد.
جنس هوس، پراكندگی است و جنس اَحد، یگانگی است. كسی كه دلش به سوی اَحد نیست هر قدر هم به ظاهر آدم بیآزاری باشد، وقتی حاكم شود جنس كارش تفرقه است. این طور تبلیغ كردند كه ابابكر آدم ظاهرالصلاحی است، آدمی كه به ظاهر به كسی آزاری نمیرساند، عمری هم از او گذشته، چون سر كار بیاید، هیچ دعوایی به پا نمیشود. ولی چرا تاریخ عكس آن را ثابت كرد؟ چرا دعواها و اختلافها تا آنجا كشیده شدكه مجبور شدند خانة دختر پیامبر(ص) را محاصره كنند و آتش بزنند؟ چرا خالدبنولید را به جنگ طایفة سلیمان فرستادند و او همة مردان را در محلی جمع كرد و آتش زد؟ چرا قبیلة مالكبننویره را قتلعام و غارت نمود؟! همه و همه به جهت آن است كه جریانی حاكم شد كه جهت اصلی قلب او، اَحد نبود. شما این قاعده را فراموش نكنید؛ هركس دلش با اَحد نیست، دلش با هوس است. و دل هوسزده پراكنده است. با هوس كه نمیتوان در جامعه وحدت حقیقی را پایهریزی كرد. ظهور وحدت با نور احدی تحقّق پیدا میكند و كسی كه نور احدی در دلش تابیده است میتواند برای حفظ وحدت، از همة حقّ خود چشم بپوشد، همانطور كه علی(ع) عمل كرد. حالا اگر آن حضرت در منصب خلافت قرار گیرد با نور اَحدی جامعه را جلو میبرد و چه استعدادهای نهفتهای كه بیدار میشود.
اجازه بدهید در قسمت آخر صحبتم در این جلسه، صحبتهایی را كه امام حسن(ع) در مقابل معاویه فرمودند عیناً عرض كنم تا روشن شود روح سخنان فاطمهزهرا(س) چگونه در خانواده آن حضرت تجلّی كرده و چقدر زیبا حضرت امام حسن(ع) علّت مشكلات جهان اسلام را تحلیل میكند.
حضرت در مقابل معاویه در خطبهای غرّا میفرماید:
«وَ اُقْسِمُ بِاللهِ لَوْ اَنَّ النّاسَ بَایَعُوا اَبی حِیْنَ فَارَقَهُمْ رَسُولُالله (ص) لَاَعْطَتْهُمُ السَّماءُ قَطْرَهَا وَ الاَرْضُ بَرَكَتَها؛ وَ ما طَمِعْتَ فیها یا مُعاوِیَةُ ! فَلَمّا خَرَجَتْ مِنْ مَعْدِنِها تَنَازَعَتْها قُرَیْشٌ بَیْنَها فَطَمِعَتْ فِیْها الطُّلَقاءُ وَ اَبْناءُ الطُّلَقاءِ اَنْتَ وَ اَصْحابُكَ وَ قَدْ قالَ رَسُولُاللهِ(ص): ما وَلَّتْ اُمَّةٌ اَمْرَها رَجُلاً وَ فیهِمْ مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ لَمْ یَزَلْ اَمْرُهُمْ یَذْهَبُ سَفالاً حَتَّی یَرْجِعُوا اِلی ما تَرَكُوا. فَقَدْ تَرَكَتْ بَنُوا اسرائیلَ هارونَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ اَنَّهُ خَلیفَةُ مُوسی فیهِمْ وَ اتَّبَعُوا السّامِرِیِّ وَ قَدْ تَرَكَتْ هَذِهِ الْاُمَّةُ اَبی وَ بایَعُوا غَیْرَهُ وَ قَدْ سَمِعُوا رَسُولَاللهِ(ص) یَقُولُ: اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارونَ مِنْ مُوسی اِلاّالنُّبُوَّةَ ».(141)
«و قسم یاد میكنم به خداوند كه: چون رسول خدا(ص) از دنیا رحلت كرد، و از میان مردم پنهان شد، اگر مردم با پدرم بیعت میكردند، هرآینه آسمانِ رحمت، تمام قطرات باران خود را به آنها عنایت میكرد؛ و زمین بركت خود را بر ایشان میپاشید؛ و دیگر ای معاویه؛ تو در آن طمعی نداشتی!
ولیكن چون اِمارت و ولایت از معدن خود بیرون رفت؛ برای ربودن آن، قریش با هم به نزاع برخاستند؛ و در اینحال آزادشدگانِ جدّم رسول خدا در فتح مكه و پسران آزادشدگان، در ربودن آن طمع كردند؛ كه تو هستی ای معاویه، و اصحاب تو ! و در حالی كه تحقیقاً رسولخدا(ص) گفته بود. هیچ وقت امتی امر زعامت و اِمارت خود را به دست كسی نمیسپارد كه در میان آن امت از آن شخص داناتر و اَعْلم به امور بوده باشد؛ مگر آنكه پیوسته امر آنها رو به سستی و تباهی میرود؛ تا آنچه را كه ترك كردهاند، دوباره بدان روی آورند. بنیاسرائیل حضرت هارون، وصیّ موسی را ترك گفتند با آنكه میدانستند او خلیفه موسی(ع) در میان آنها است؛ و از سامِرِی پیروی كردند؛ و این امّت نیز پدرم را ترك گفتند و با غیر او بیعت نمودند؛ با آنكه از رسولخدا(ص) شنیده بودند كه به علی میگفت: نسبت تو با من همانند نسبت هارون است به موسی، بدون نبوت».
خدایا! به ما توفیق بده كه اولاً؛ رمز ضعف جهان اسلام را بشناسیم. ثانیاً؛ همت احیاء اسلام را با برگشتن به توصیة حضرت فاطمه(س) در خود رشد دهیم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»