رسول خدا(ص) به اُسامه میفرمایند: «یَا أُسَامَةُ عَلَیْكَ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّه»(182) ای اُسامه! از روزه غافل مباش که آن نزدیکی به خدا است و حضرت صادق(ع) میفرمایند: «ثَلَاثَةٌ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، التَّهَجُّدُ فِی اللَّیْلِ بِالصَّلَاةِ وَ لِقَاءُ الْإِخْوَانِ وَ الصَّوْم»(183) سه چیز است که از مددهای خاص خداوند است، نماز شب و ملاقات برادران ایمانی و روزهداری. با توجه به این دو روایت جای آن روایت قدسی معلوم میشود که رسول خدا(ص) میفرمایند: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أُجْزَى بِهِ»(184) خدا فرمود: روزه از برای من است و من جزای آن هستم. زیرا در روزهداری هوای نفس به کنار میرود و قلب انسان که محل رجوعِ به حق است به صحنه میآید. حضرت صادق(ع) میفرمایند: «فَالصَّوْمُ یُمِیتُ هوى النَّفْسِ وَ شَهْوَةَ الطَّبْعِ وَ فِیهِ حیات الْقَلْبِ»(185) روزه خواهشهاى نفس و لذّتهاى بدنى را مىمیراند و به وسیلهی آن حیات قلب ظهور میکند. وقتی قلب زنده شد با خدا مأنوس میشود و عملاً همان میشود که در حدیث قدسی فرمود که خداوند خودش را به روزهدار میدهد. آیا چیزی بالاتر از این میتوان تصور کرد که خداوند خود را به ما بدهد و ما خدا را داشته باشیم؟ مگر همهی مصیبتهای ما این نیست كه غیر خدا وارد قلب ما میشود و ما را مشغول خودش میکند و نمیگذارد ما خودمان باشیم؟ با اطمینان به این روایات عرض میکنیم: خدایا! تو گفتی خودت را به ما میدهی، اگر خودت را به ما بدهی و ما فكرمان به تو متوجه بشود، دیگر اینقدر در زیر خیالات واهی خُرد نمیشویم، پس توفیق روزهداریِ واقعی را به ما عطا کن. آیا نگران نیستیم كه عمرمان سر هیچ و پوچ میرود، خیالات بیجا، میلهای بیخود، غمهای پوچ، شادیهای احمقانه، دشمنیهای غیر واقعی، دوستیهای بیخود، همهی فرصتها و استعدادهای ما را از بین میبرد؟ خداوند میفرماید من با این روزه نجاتت میدهم و خودم را به تو میدهم. إنشاءالله وقتی كه خودش را به ما بدهد و ما هم منور به رؤیت حق شویم. با «مشاهدهی خودش» مسألهی ما حل میشود. گفت:
ای جمال تو جواب هر سؤال
مشکل از تو حل شود بی قیل و قال
آنكه از میلهای غیرالهی بُرید و یكدله شد، همهچیز را از خدا -كه او همهچیز است- میگیرد، و فقط با او بهنشاط میآید و جانش با او فربه میشود.
ما اگر با یاد خدا به نشاط نمیآییم، برای این است كه هنوز زشتی غفلت از خدا را نمیشناسیم و عزم رجوع به خدا را در خود شعلهور نکردهایم. با چیزهایی خوشحالیم كه ارزش خوشحالی ندارند و بعد از مدتی معلوم میشود چه خوشحالیهای احمقانهای بود! خسران از این بالاتر كه بعد از مدتی آدم بفهمد این همه وقتی كه صرفكرد تا با آن چیز به خوشحالی برسد، خوشحالی مسخرهای بود؟ آیا همان خوشحالی به غم تبدیل نمیشود؟ ولی اگر كسی با خدا باشد؛ و با اُنس با خدا نشاط پیدا کند و نه با میلهای خود، همه چیز دارد و هرگز پشیمان نمیشود و این نوع بودن طبق آن روایت قدسی با روزه محقق میگردد، زیرا با روزهداری توانسته است خود را زیرپا گذارده و خدا و حكم او را بر جان و دلش حاكم كند، به همین جهت باید آیهی 45 سورهی بقره را ساده نگیریم كه میفرماید: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَكَبیرَةٌ اِلاّ عَلَیالْخاشِعین» از صبر و نماز كمك بگیرید و این كار مشكلی است، مگر برای خاشعین. خاشعین یعنی آنهایی كه میلهای خود را زیر پا گذاردهاند و قلب خود را در مقابل حكم خدا خاشع و پذیرا كردهاند، برای این افراد استعانت به صبر و نماز ممكن میشود، و امامصادق(ع) میفرمایند: مراد از «صبر» در آن آیه همان «روزه» است.(186) یعنی دریچهی نماز هم روزه است، اول با روزه به معنی مقابلهی مستقیم با طبع حیوانی، شروع كن تا نمازت هم نماز بشود و نتیجه بدهد. چون نماز مقام رؤیت حق است، و بر همین اساس فرمود: «أقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرِی»(187) نماز را اقامه کنید برای آن که به یاد من باشید. در حالی که با روزهداری مژده داد که «فَإِنِّی قَریبٌ»(188) من به تو نزدیکم و میتوانی مرا ببینی. یعنی اگر روزهداری پیشه کردید نمازتان هم نماز میشود. آیا تجربه نکردهاید در ماه رمضان و در فضای روزهداری چگونه میتوان به نماز مورد نظر نزدیکتر بود؟ زیرا زمینهی یاد و حضور خدا در این ماه فراهمتر است.
ما در ماه رمضان چون خود را به زحمتهای بیجا گرفتار میكنیم، آنطور كه باید و شاید روزهنمیگیریم، با خیالات واهی و خوردن غذای اضافی از نتایج روزه میکاهیم. خیالات واهی روح و روان و قلب ما را خسته میكنند؛ گوشدادنهای بیجا و نگاهكردنهای بیجا جهت روح را که با روزهداری میتواند به سوی حقایق عالیه سیر کند، منحرف مینماید و نمیتوانیم نفس ناطقهی خود را از کوچههای تاریک دنیا بیرون بیاوریم و طعم گوارای حقایق معنوی را به آن بچشانیم.
بیاحتیاطی در غذاخوردن نتایج روزهی ما را کم میکند و شوق ادامه روزهداری را از بین میبرد. در غذا خوردن باید كاملاً مواظب باشیم؛ یك غذای مفیدِ متوسط بخوریم. آری کمخوردن، نفس را پریشان میکند و روحیهی نظر به عالم غیب را از آن میستاند ولی زیادخوردن هم موجب میشود نفس انسان تا عصرِ همان روز مشغول هضم غذاهایی باشد که در سحر خورده است، پس چه موقع این نفس به سوی عالم قدس سیر کند؟! بر همین اساس است كه كنترل غذایِ ماه رمضان کار سختی است، چه در افطار و چه در سحر. شاید یكی از دعاهایی كه باید در حق همدیگر بكنیم، تعادل در غذاخوردن در ماه رمضان است؛ اگر زیاد بخورید از یکجهت عقب میافتید، كم هم بخورید یکطورِ دیگر نفس انسان مضطرب میشود. مهم آن است که کاری بکنیم تا نفس ناطقهی انسان به بدنش مشغول نشود، ممکن است در ماه رمضان مدتی كه روزه گرفتید، مشغول بدنتان شوید و هرچه میخواهید با حضور قلب نماز بخوانید حواستان پرت شود و درست موقعی كه باید نتیجهبگیرید به مشکل بیفتید و بیطاقت یا کسل شوید، این به جهت آن است که در روزهای گذشته یا زیاد خوردهاید و یا کمتر از حد معمول از غذا استفاده کردهاید.