تربیت
Tarbiat.Org

رمضان دریچه رؤیت (سیر الی الله در سایه‌ی جوع، صوم و ماه رمضان)
اصغر طاهرزاده

آفات غفلت از حضورِ حق

همه می‌دانیم حضرت حق از همه‌چیز به ما نزدیك‌تر است، از طرفی قبول داریم توجّه به حضور حق، همان تفكر دینی است، ولی چون به این مسئله حساس نیستیم که لازم است به حضور حق توجّه كنیم و قلبمان را دائماً در احساس حضورِ حق، بیدار نگه داریم، خود را از تفکر دینی محروم می‌کنیم و چون قلبمان را مشغول چیزهای دیگر كرده‌ایم، تفکر دینی برایمان سخت شده در حالی‌که بر اساس فطرت انسان از بس این کار، كار آسانی است، سخت شده، مثل این‌كه گاهی از بس سؤالات امتحان آسان است نمی‌توانیم آن‌ها را جواب دهیم.
هر‌قدر حضور و قرب حق را كمتر احساس كنیم بیشتر به بی‌فكری و پراكندگیِ قلب دچار می‌شویم و بیشتر از نزدیکی حق غافل خواهیم شد، در آن صورت از واقعی‌ترین واقعیات كه همان نزدیكی حق است به ما، غافل شده‌ایم، ریشه‌ی این غفلت، بی‌فكری و بی‌توجهی حقیقی است. و ملاحظه فرمودید، هر‌چیز كه ما را به خودش مشغول كند و موجب شود تا ما حق را در جان خود احساس نكنیم، زمینه‌ی بی‌تقوایی ما را فراهم می‌کند. عمده‌ترین نکته آن است که مشخص شود چه‌چیز منشأ بی‌تقوایی و چه‌چیزی عامل تقوا است و متوجه باشیم، هر فکر و عملی كه ما را از توجّه به حضور همیشگی حق باز دارد، حتماً زمینه‌ی بی‌تقوایی ما خواهد شد. اگر ما تماماً مشغول ساختمان و ماشین و مدرک و حقوق شدیم، نتیجه‌اش این می‌شود كه حضور حق را در جان خود كمتر درك می‌كنیم و عملاً میدان را به نفس امّاره می‌دهیم و پس از مدتی گرفتار گناهانی می‌شویم که تصور آن را هم نمی‌کردیم. چه بسا آدم‌هایی كه در ابتدا مؤمن بوده‌اند و رعایت آداب دینی را می‌كردند، ولی مشغول روزمرّگی‌ها شدند و قلبشان از احساسِ حضورِ حق، غافل شد، یك‌دفعه آنچنان از دین فاصله گرفتند که گویا حرامی در عالم برای آن‌ها نیست. كارمندی داشتیم كه اوّل انقلاب، واقعاً مرد مؤمنی بود، امّا آرام‌آرام تحت ‌تأثیر اطرافیان به دنیاداری و ریخت و پاش افتاد. بعداً برای ادامه‌ی آن نوع زندگی، كم آورد و اموالی كه مربوط به بیت‌المال بود را برای خود فروخت. ما ابتدا باورمان نمی‌شد این‌كار را كرده باشد ولی با نظر به زندگی او متوجه شدیم وقتی انسان زندگی را طوری شكل دهد که قلب او فقط به کثراتِ دنیا نظر کند و متوجه حضور دائمی حق نباشد، كارش به این‌جاها كشیده می‌شود. این شخص كه عرض كردم، ابتدا مشغولیات غیرالهی برای خود فراهم كرد و به همان اندازه از احساس حضور حق غافل شد، با غفلت از احساس حضور حق، بی‌تقوایی‌ها شروع خواهد ‌شد. این است كه وقتی به انسان می‌گویند هشت‌ساعت كار، هشت‌ساعت عبادت و هشت‌ساعت استراحت، در هشت‌ساعت عبادت، مگر یكی از بهترین عبادات تفكّر نیست؟ من تضمین می‌كنم كه اگر عزم دوری از محارم الهی در ماه مبارك رمضان در شما شکل گرفت، ناخود‌آگاه فكر حضور حق شما را می‌رباید و زمینه‌ای به‌وجود می‌آید که مطلوب شما اُنس بیشتر با خدا می‌شود. شما با ورع از محارم الهی خود را آماده کنید، احساس حضور حق از طرف خدا به شما لطف می‌شود و چیزهای جدیدی نصیب شما می‌گردد.
ورع؛ یعنی دوری از عوامل غفلت‌زا نسبت به حضور حق تا از آن طریق مانع حاکمیت امیال نفس امّاره بر جان و روان خود شویم. به عزیزی كه می‌گفت؛ «دستِ خودم نیست، نمی‌توانم پسِ خودم بربیایم» عرض کردم؛ خودت نمی‌خواهی از پس خودت برآیی، چون نمی‌خواهی نسبت به حضور حضرت حق، تمركز كنی. همین‌كه فرصتی پیدا کردی خود را با چیزی مشغول می‌کنی تا هیچ‌وقت فرصت فکرکردن نداشته باشی، چون نمی‌خواهی با خودت باشی کارت به جایی می‌رسد که در اختیار امیال نفس امّاره قرار خواهی گرفت.
انسان‌ها تا روحی شجاع نداشته باشند، نمی‌توانند مسائل خود را حل كنند، باید قدرت برخورد با غفلت‌ها را در خود ایجاد نمایند. آدم‌هایی مثل ابوذر(ره) اجازه نمی‌دهند تا حادثه‌ها آن‌ها را از جا بركنند و توجه قلبی‌شان به حضرت حق را از آن‌ها بربایند، شجاعت واقعی همین است. اگر فرمودند:«تَّفَكُرُ ساعَةٍ اَفْضَلُ مِنْ عِبادِةِ سَبْعینَ سَنَة»؛ تعجّب نكنید که چرا لحظه‌ای تفكر، از هفتاد سال عبادت بالاتر است، چون در اثر این تفكر، تذكری برای انسان حاصل می‌شود که متوجه حضور دائمی حضرت معبود می‌گردد و در نتیجه ابوابی از معارف و حقایق برای قلب انسان باز می‌شود كه با عبادات هفتاد ساله حاصل نمی‌شود و انسان را چنان متوجه حضرت معبود می‌كند كه با اعمال دیگر چنین نتیجه‌ای به‌دست نمی‌آید و به‌همین جهت ارزش آن را دارد كه تمام تلاش خود را جهت رسیدن به آن حالت به‌كار گیریم تا صورت قلب، صورت حضور حق گردد. در این حال دیگر گناه‌كردن جایی نخواهد داشت، چون نورِ احساس حضور حضرت حق در قلب، به اعضاء و جوارح سرایت می‌كند و تمام اعضاء تحت تأثیر آن حضور قرار می‌گیرند. مولوی در رابطه با تحت تأثیر قرارگرفتن تن به جهت حضور حق و عقل و عشق، می‌گوید:
لطف شاهنشاه جانِ بی‌وطن

چون اثر کرده‌ست اندر کُلّ تن؟

لطف عقل خوش نهاد خوش‌نسب

چون همه تن را در آرد در ادب؟

عشق شِنگ بی‌قرار بی‌سکون

چون در آرد کل تن را در جنون؟

پس اگر قلب متذكر حضور حق شد، اعضاء و جوارح مؤدّب به حكم حضرت حق می‌شوند و به وَرع نایل می‌گردند. آری، وَرعِ حقیقی، همان سیر قلبی است از عالَم كثرت به‌سوی حضرت حق و در ماه رمضان باید در این میدان قدم گذاشت و خود را استوار نمود.