تربیت
Tarbiat.Org

رمضان دریچه رؤیت (سیر الی الله در سایه‌ی جوع، صوم و ماه رمضان)
اصغر طاهرزاده

روزه‌ی بدن و اعضا؛ شرط لقای حق

رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ لَا تَكُونَنَّ یَوْمَ صَوْمِكَ كَیَوْمِ فِطْرِك‏»(191) چون روزه می‌گیری، باید که گوش و چشم تو نیز روزه باشد، طوری عمل کن که روزی که روزه‌ای حالات و حرکاتت مانند روزی که روزه نیستی نباشد. باید چشم و خیال و سایر اعضاء هم روزه باشند.(192) عجب است که تأکید اولیاء دین بر روزه‌دار بودنِ سایر اعضاء و قوا را که مربوط به ابعاد روحانی ما است ساده می‌گیریم و غذا نخوردن را جدّی‌ می‌گیریم و دهان خود را ده، ‌دوازده ساعت می‌بندیم و غذا نمی‌خوریم و فکر می‌کنیم کار تمام است، در حالی‌كه آب و غذا نخوردن اول كار است نه تمام كار. رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «خَمْسَ خِصالٍ یُفَطِّرْنَ الصَّائِم‏ و ینقضن الوضوء: الكذب و الغیبة و النّمیمة و النّظر بشهوة و الیمین الكاذبة»(193) پنج كار است كه روزه را باطل می‌كند و وضو را می‌شكند، دروغ و غیبت و سخن چینى و نظر شهوت و قسم دروغ. و یا می‌فرمایند: «چه بسیار روزه‌داری كه فقط گرسنگی برایش می‌ماند» درست است که با این روزه‌داری ممکن است جهنم نروند اما این روزه آن روزه‌ای نیست كه از نتایج عالیه‌اش به ما خبر داده‌اند.
اگر تلاش کنیم روزه‌ی خود را شدت ببخشیم متوجه می‌شویم نتایج آن چقدر عجیب است و تا کجاها ما را سیر می‌دهد. رسول خدا(ص) در رابطه با چنین نتایجی می‌فرمایند: «سِیَاحَةُ اُمَتیِ اَلصیام»(194) سیاحت و سیر امت من روزه‌داری است. روزه‌ای كه برای ما مقرر فرموده‌اند، ما را تا عرش سیر می‌دهد و جان ما را با انوار اسماء الهی مرتبط می‌کند، همین‌كه می‌فرمایند: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» یعنی با روزه‌داری امکان متقی‌شدن برایتان هست، این بدین معنی است که همه‌ی آن چیزهایی كه انسان می‌خواهد در نهایت از آن‌ها برخوردار شود و برای آن‌ها خلق شده، به او داده می‌شود. ما آمده‌ایم در این دنیا كه با تقوا شویم. می‌فرماید: «یا أیُّهَا النَّاسُ اُعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(195) ای مردم! پروردگاری را عبادت كنید كه شما و انسان‌های قبل از شما را آفرید، شاید در راستای این عبادت، متقی شوید. پس كل فلسفه‌ی حیات، برای این است كه ما متقی شویم. در آیه‌ی وجوبِ روزه، همین تقوا را برای روزه‌دار متذكر می‌شود، به این معنا که با روزه‌داری و تقوای مربوط به آن، زندگیِ زمینی معنی واقعی پیدا می‌کند تا در قیامت و رجوع الی الله، روح و قلب ما زمینه‌ی ارتباط با عالم غیب را داشته باشد. مولوی در همین رابطه توصیه می‌کند:
لب فرو بند از طعام و از شراب

سوى خوان آسمانى كن شتاب‏

دم‏به‏دم بر آسمان مى‏دار امید

در هواى آسمان رقصان چو بید

جهد كن تا این طلب افزون شود

تا دلت زین چاهِ تن بیرون شود

خلق گوید مُرد مسكین آن فلان

تو بگویى زنده‏ام اى غافلان‏

گر نخواهد بى‏بدن جانِ تو زیست

فِی السَّماءِ رِزْقُكُمْ روزىِ كیست‏؟

معلوم است رزقی غیر از رزقی که در زمین هست برای ما گذاشته‌اند و آن رزق، رزق جان ما است و بدون این‌بدن می‌توانیم به آن رزق برسیم.
چنان‌كه فرمودند: «الجوع طعام اللَّه یحیى به ابدان الصدیقین» گرسنگی طعام الهی است و بدن‌های صدیقین به کمک آن زنده می‌شود. یا فرمودند: «فى الجوع طعامُ اللّه» در گرسنگی طعام الهی نهفته است و قول رسول خدا(ص) که فرمودند: «أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی‏»(196) شبی نزد پروردگارم بیتوته کردم، او مرا طعام می‌داد و نوشیدنی می‌نوشاند. همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد طعامی غیر از طعام جسمانی در عالم هست که با روزه‌داری به اهلش می‌دهند. مولوی در رابطه با برکات روزه و گرسنگی می‌گوید:
وارهى زین روزى ریزه‏ى كثیف

در فُتى در لوت و در قوت شریف‏

از طعام اللَّه و قوت خوش گوار

بر چنان دریا چو كشتى شو سوار

باش در روزه شكیبا و مُصِر

دم‏به‏دم قُوْت خدا را منتظر

كان خداى خوب كارِ بُردبار

هدیه‏ها را مى‏دهد در انتظار

هر گرسنه عاقبت قوتى بیافت

آفتاب دولتى بر وى بتافت‏

ضیفِ با همّت چو آشى كم خورد

صاحب خوان آش بهتر آورد

سر بر آور همچو كوهى اى سند

تا نخستین نورِ خُور بر تو زند

كان سر كوه بلندِ مستقر

هست خورشید سحر را منتظر

آن‌كه از روزه‌ی بدن برای روزه‌ی جوارح نردبانی ساخت و چشم و گوش خود را نیز به وادی روزه وارد كرد، آرام‌‌آرام به روزه‌ی قلب می‌رسد، تا قلب را از فكر و وسوسه‌های مختلف به مشاهده‌ی حق و مظاهر حق بكشاند.
تشخیص بین وسوسه و الهام ساده نیست، اگر امیال نفس امّاره با ترک خوشی‌ها به ویژه به وسیله‌ی روزه‌ی یک ماهه‌ی ماه رمضان بُریده شود، چشم دل متوجه عالم معنا می‌گردد به طوری‌که قلب انسانِ روزه‌دار منوّر به معارف حقیقی شده و ریشه‌ی وسوسه‌ها را می‌شناسد و از آن‌ها فاصله می‌گیرد. انسان به جایی می‌رسد كه فقط حق را می‌بیند. روایتی که می‌فرماید برای روزه‌دار دو شادی هست یكی «عِنْدَ الإفْطَارِ» و دیگری «عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّه»(197) مؤید این مطلب است که در دل روزه‌داری لقاء پروردگار نهفته است. باید متوجه باشیم روزه‌ی بدن یك نردبان است تا آدم به پشت‌بام برسد، باید از نردبان استفاده ‌كرد و خود را به بام رساند، وقتی انسان به بام رسید و به لقاء الهی نایل شد با گسترده‌ترین حقایق مرتبط می‌شود چون به ساغرِ ولایت رسیده است. حافظ در مورد انسان محجوب از حقایق می‌گوید: «دلش بس تنگ می‌بینم مگر ساغر نمی‌گیرد؟» زیرا اگر به ساغرِ توحید رسیده بود دیگر این‌همه تنگ‌نظر نبود که نتواند بسیاری از حقایق را یک جا جمع کند. در اثر روزه، روح و قلب انسان شدت یافته، افق برای او طور دیگری می‌شود و خواهد گفت:
آن‌که عمری می‌دویدم در پی او کو به‌کو

ناگهانش یافتم با دل نشسته روبه رو

همان طور که عرض شدآیه‌ی 186 سوره‌ی بقره همین موضوع را تصدیق می‌کند و می‌فرماید: ای پیامبر! حال كه بندگان من روزه گرفتند و یك رؤیت اجمالی نصیب‌شان شد و طالب رؤیت تفصیلی شدند و از تو سراغ مرا می‌گیرند «فَاِنّی قَریب» من نزدیكم. روزه، روزه‌دار را تا این‌جا می‌كشاند که می‌تواند مخاطب خدا قرار گیرد و حضرت حق، ماوراء صورت‌های ممکنات، حقیقت وحدانی خود را به او بنمایاند و با نور توحیدش نزدیکی خود را برای او قابل احساس کند.