یکی از حساسیتهایی که از طریق روزه در آدم ایجاد میشود سخن نگفتنِ «مَا لا یَعْنِیه» است یعنی حرفی که به درد نمیخورد نمی زند. این یک قاعده است که اگر انتخاب کردیم که سخن بیجا نگوئیم خدا سخنگفتن با قلب ما را شروع میکند. رسول خدا(ص) میفرمایند: «مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لَا یَعْنِیه»(164) از نیکویی اسلام انسان آن است که چیزهای بیجا و بیفایده را رها کند.
با آزادکردن روح از پرحرفی، آرامآرام انسان چیزهایی را درک میکند که قبلاً چنین درکی را نداشت. به ما توصیه میشود که به جای سخن گفتن گوش دل را به میان آورید تا اسرار الهی را بشنوید. گفت:
گوش دل را یک نفس این سو بدار
تا بگویم با تو از اسرار یار
وقتی جان با اسرار الهی آشنا شد به خوبی میفهمد چه چیزی واقعی است و چه چیزی وَهمی است و اگر توانستیم در این دنیا از وَهم آزاد شویم سیر ما در برزخ و قیامت به سوی حقیقت، خیلی سریع خواهد شد.
مرحوم آقای نخودکی به قبرستان رفته بودند و صدای شخصی را که در دنیا خیار فروش بوده و حالا سالهاست مرده، شنیده بود که در قبر دارد داد میزند «گُل به سر دارد خیار» یعنی هنوز از عادتهای دنیایی و اوهام زندگی زمینی آزاد نشده است. اگر با روزه توانستیم از وَهم آزاد شویم در همین دنیا به جای متوقفشدن در ملکات وَهمیه، به سوی حقیقت سیر میکنیم. تقوا عامل عبور از وَهم است و روزه عامل ایجاد تقوا است. و نتیجهی نهایی آن، رؤیت پروردگار میباشد. وقتی قلب انسان پروردگار خود را ملاقات کرد همهی خیالات وَهمی دور ریخته میشود و انسان آزاد از حجابهایی که مانع اُنس با پروردگارش میشد، زندگی میکند.