تا تمرکز قلبی و روحیهی نگهبانی از خود نسبت به محارم الهی در انسان پیدا نشود، «ورع» شروع نمیشود در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: «ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ مَا حَرَّمْتُ عَلَیْكَ تَكُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاس»(82) ای فرزند آدم! از آنچه بر تو حرام شده اجتناب كن تا با ورع ترین مردم باشى. یک وقت ممکن است ما قالب و صورت ظاهری گناهان را بشناسیم و انجام ندهیم، مثل آن که دزدی نمیکنیم، ولی یک وقت دل ما بر دوری از گناه تمرکز دارد و از خود طوری نگهبانی میکند که به گناه نزدیک نشود، در این حالت است که «وَرع» ظهور میکند. با توجه به مجموعهی روایات میتوان این طور نتیجه گرفت که «ورع» آن توانایی و قدرتی است که به توفیق حق، اجتناب از گناه و دوری از محرمات را در نفس انسان پدید میآورد تا انسان بتواند در ساحت آن ورع، مراتب ترقی و کمال را با سرعت طی کند و به کسب فضائل بیشتری نائل آید و به مقام قرب الهی برسد.
انسان مؤمن و ملتزم، معمولا در انجام واجبات کم نمیگذارد حتی سعی میکند برخی مستحبات را نیز انجام دهد با این حال نتیجهی لازم را نمیگیرد زیرا قلب خود را در ترک محرمات تربیت نکرده تا به ورع برسد. فرق وَرع با تقوی نیز در همین نکته است، تقوی عبارت از انجام واجبات و ترک محرمات است ولی وَرع یک نوع پرهیز خاصی است از محرمات که انسان به واقع با روح و روان خود از محرمات دوری میکند، در این حالت است که انجام واجبات اثر مطلوبِ خود را میگذارد. به همین جهت رسول خدا(ص) فرمودند: «وَ خَیْرُ دِینِكُمُ الْوَرَعُ»(83) بهترین دین شما ورع است. باید متوجه باشیم قرب الهی بدون ورع محقق نمیشود. در حدیث قدسی آمده: ای احمد! ورع زینت مؤمن و ستون دین است، مَثَل ورع مانند کشتی است، همانطور که از دریا کسی نجات پیدا نمیکند مگر به وسیلهی کشتی، همچنین پارسایان نجات پیدا نمیکنند مگر به وسیلهی ورع. (84) باید متوجه باشیم نجات و رستگاری از تلاطم دریای زندگی تنها به وسیلهی ورع امکانپذیر است. امروزه میگویند: بهداشت بهتر از درمان است، ورع در واقع بهداشت است تا انسان به گناه آلوده نشود و مجبور باشد انرژی زیادی صرف کند تا از آن گناه نجات یابد و از صورتهای خیالیهی آن رها شود. رسول خدا(ص) خواستند حضرت علی(ع) در چنین عالَمی مستقر باشند و استقرار در چنین حالتی بالاترین عبادت در ماه رمضان است و زمینهی درک شب قدر را برای انسان آسان میکند.
لازمهی تحقق وَرع در جان انسان تمرکز قلبی و توجه کامل بر روی حرام الهی است و این که انسان طوری خود را نگهبانی کند که به نواهی الهی نزدیک نشود، به همین جهت امام علی(ع) میفرمایند: «الْوَرَعُ الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَة»(85) وَرع متوقف شدن در امور شبههناک است. یعنی ملکهای که انسان را هنگام برخورد با امر شبههناک متوقف میکند. این نوع نگهبانی نسبت به اعمال شبههناک، قلب را به صحنه میآورد و روح انسان را از هر آنچه امکان دوری از خدا را به همراه دارد متنفر مینماید.
با توجه به اینکه رسول خدا(ص) در حدیثی که عرض شد فرمودند: اگر کسی خدا را ملاقات کرد در حالی که در مقام وَرع بود خداوند ثواب همهی اسلام را به او میدهد. این سوال پیش میآید که چهکار کنیم تا وقتی در قیامت به ملاقات خدا میرویم یک انسان با ورع باشیم؟ معلوم است که در قیامت ملکات ظهور میکند پس باید کاری کنیم تا ملکهی وَرع در ما پیدا شود و این به وجود نمیآید مگر آنکه قلب را به مقام پرهیز از چیزهای شبههناک برسانیم و بدانیم بنا به سخن امام باقر(ع) «إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَع»(86) شدیدترین عبادت «ورع» است. چون انسان باید وارد عالَمی شود که تماماً تحت ولایت احکام الهی است و چون وارد عالَمِ عنداللهی شد بنا به روایتی که از حضرت صادق(ع) ذکر گردید، آنچه را پیش خداست با ورع بهدست میآورد. یعنی با اسماء الهی مرتبط میشود.
حضرت امام خمینی(رض) در رابطه با تمرکز قلبی و تفهیم ذکر و تفهیم حرام و حلال الهی به قلب می فرمایند: «یكى از آداب قلبیّهی عبادات، خصوصاً عبادات ذكریّه، «تفهیم» است. و آن چنان است كه انسان قلب خود را در ابتداء امر چون طفلى پندارد كه زبان باز نكرده و آن را مىخواهد تعلیم دهد؛ پس، هر یك از اذكار و اوراد و حقایق و اسرار عبادات را با كمال دقّت و سعى به آن تعلیم دهد و در هر مرتبهاى از كمال هست، آن حقیقتى را كه ادراك نموده به قلب بفهماند. پس، اگر اهل فهم معانى قرآن و اذكار نیست و از اسرار عبادات بىبهره است، همان معناى اجمالى را كه قرآنْ كلام خدا است و اذكارْ یادآورى حق است و عباداتْ اطاعت و فرمانبردارى پروردگار است تعلیم قلب كند و به قلب همین معانى اجمالیّه را بفهماند. و اگر اهل فهم معانى صوریهی قرآن و اذكار است، همان معانى صوریّه را، از قبیل وعد و وعید و امر و نهى، و از علم مبدأ و معاد به آن مقدار كه ادراك نموده به قلب تعلیم دهد. و اگر كشف حقیقتى از حقایق معارف یا سرّى از اسرار عبادات براى او شده، همان را با كمال سعى و كوشش به قلب تعلیم كند و آن را تفهیم نماید. و نتیجهی این تفهیم آن است كه پس از مدّتى مواظبتْ زبان قلب گشوده شود و قلبْ ذاكر و متذكّر گردد. در اول امر، قلب متعلّم بود و زبانْ معلّم و به ذكر زبانْ قلبْ ذاكر مىشد و قلب تابع زبان بود، و پس از گشوده شدن زبان قلبْ عكس گردد: قلب ذاكر گردد و زبان به ذكر آن ذكر گوید و به تبع آن حركت كند. بلكه گاه شود كه در خواب نیز انسان به تبع ذكر قلبى ذكر لسانى گوید، زیرا كه ذكر قلبى مختص به حال بیدارى نیست و اگر قلب متذكّر شود زبان كه تابع آن شده ذكر گوید و از ملكوت قلب به ظاهر سرایت نماید... و علامت آن كه زبان قلب گشوده شده آن است كه تعب ذكر و زحمت آن مرتفع شود و نشاط و فرح رخ دهد و خستگى و رنج زایل گردد.»(87)
آفت بحث در این مورد آن است که معنی «ورع» را پایین بیاوریم و انتظار خود را بالا ببریم. همینطور که بعضیها نماز را آنقدر پائین میآورند که به واقع دیگر نماز نیست و بعد میگویند چرا نمازمان موجب دوری از گناه نمیشود. خداوند به ما فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری»(88) نماز را به پای دارید جهت ذکر و یاد من. یعنی باید نماز طوری به صحنه آید که موجب احساس حضور نمازگزار در محضر حق گردد، آیا این نماز با این خصوصیات که موجب تجلی یاد خدا در قلب میشود، جایی برای میلهای نفس امّاره در انسان باقی میگذارد که باز انسان به سوی گناه کشیده شود؟ لازم است که عزیزان متوجه باشند تقلیلدادن جایگاه حقایقِ دینی ضررهای اساسی به جامعه میزند. باید از خود پرسید چه ورعی است که حضرت امام باقر(ع) میفرمایند: سختترین عبادت است و بعد حضرت صادق(ع) میفرمایند: اگر کسی بخواهد آنچه را پیش خداست به دست آورد فقط با ورع میتواند به دست آورد. معلوم است که این وَرع یک نگهبانی خاصی است نسبت به دستورات خداوند. ائمه(ع) مثل اساتید بزرگ عرفان، آنچه را که سالک در آخر به آن میرسد در ابتدا به او معرفی نمیکنند، چون سالک تصوری از آن ندارد، تازه حیرت هم میکند، لذا میآیند راهی نشان او میدهند که اگر آن راه را درست برود به آن چیزی میرسد که در ابتدا باور نمیکرد. وَرع آن ملکهای است که اگر انسان مطابق آن جلو برود به چیزی میرسد که ثوابش همهی اسلام است.