وقتی امیال نفس امّاره به میان آمد، ما از ارتباط با عالم بیکرانهی معنویت محروم میشویم. بعضی اوقات با تمام وجود خدا را طلب میکنید و با مناجات با خدا، دل را در حضور حق نگه میدارید و از انوار او بهرهمند میشوید در همان حال یكمرتبه متوجه میشوید، نفس امّاره جلو آمد و هماهنگ با شما القاء میکند که بسیارخوب است ادامه بده تا بلكه فلان مشكلت حل شود و بتوانی از رقبایت جلو بزنی. این همان دشمنی است که در درون ما تلاش دارد قلب را از جهت اصلیاش خارج كند. با طرح موضوعی فرعی؛ ذوقِ حضور و ارتباط با حق را در ما از میان میبرد. اگر بفهمیم چگونه نفس امّاره، حقیقت بزرگی از شعف و مهربانی و رحمت یعنی ارتباط خدا را از ما میگیرد، آنوقت متوجه میشویم با جدّیت تمام باید مسئلهمان را با نفس امّاره حل کنیم. حضرت امام خمینی(رض) برای فاصلهگرفتن از امیال نفس امّاره و باقیماندن بر فطرت الهی میفرمایند: نزد اهل دل آشکار است که نیل به چنین جایگاه والا ممکن نیست مگر با ریاضتهای روحی و عقلی و با اندیشههای مقدس قلبی پس از آنکه جان آدمی از پلیدیهای عالم طبیعت پاک و پاکیزه شود... و نیل به این مقصود حاصل نشود جز آنکه آدمی همّت در کسب معارف الهی بگمارد و نظر را در آیات و اسماء ربوبی منحصر کند، به دنبال آنکه انسان شرعی شد، بعد از آنکه انسانِ بشری بلکه طبیعی بود.(41)
اگر فهمیدیم با تبعیت از نفس امّاره از چهچیز بزرگی محروم میشویم، میفهمیم كه با چه چیز باید جنگ كنیم و چرا باید جنگ كنیم. میفهمیمدر اثر این جنگ از ذوق حضور و ارتباط داشتن با حضرت حق، كه مقصد و مقصود همهی اولیاست، بهرهمند میگردیم.
ملاحظه فرمودید که چگونه نفس امّاره حتی وقتی كه با خدایمان حرف میزنیم به وسط میآید و میخواهد ارتباطِ ما با خدا را به نفع خودش تغییر میدهد تا چیزی برای ما باقی نگذارد. وقتی نفس امّاره تا آنجا نقش دارد که مانع ارتباط انسان با خدای خود میشود و ارتباط انسان را با مقصد و معبودش قطع میكند، پس راهی جز مقابلهی جدّی با آن نیست. حال این سؤال پیش میآید چگونه باید با نفس امّاره برخورد كرد. دوباره فكر كنید که با بهمیان آمدن نفس امّاره، ما از چه چیز بزرگی محروم میمانیم. مگر اُنس با خدا، چیز كمی است كه بتوان محرومیت از آن را تحمل كرد؟ در حالیکه منشأ آن محرومیت خودمان هستیم كه به امیال نفس امّاره میدان دادیم و در مقابل آن مقاومت نكردیم.
حرف دین، غیر از حرفِ بقیه است. دین حقایق و ظرائفی را در جان ما میشناسد و گوشزد میكند كه بقیه از فهم آنها غافلند و به این جهت که انسانها متوجه ظرائف دین الهی نیستند، بعضیاز سر دلسوزی، ما را به پذیرفتن فرامین نفس امّاره تشویق میكنند. اینها چه بخواهند و چه نخواهند به نحوی منكر حیلههای نفس امّاره و وجود شیطان در انسان میباشند. در حالیکه غفلت از حیلههای نفس امّاره و شیطان، از تسویلات - باطل را حق جلوه دادن- نفس امّاره و وسوسههای شیطان است. به قول مولوی:
فلسفی كو دیو را مُنكِر بُوَد
در همان دم، سُخرهی دیوی بُوَد
منظور از فلسفی در اینجا معتزلیان هستند نه فیلسوفان بزرگی مثل ابن سینا و سهروردی. میگوید کسانی که منکر نقش شیطاناند در همان زمان تحت تأثیر شیطاناند و در اثر وسوسههای شیطان، منکر شیطان هستند.