تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تذکر ده که تذکر سودمند است

در آیه 39 همین سوره خواندیم که فرعون در برابر دعوت موسی (علیه السلام ) به سوی خداوند یکتا و ترک ظلم و بیدادگری ، موسی را متهم ساخت که او ساحر یا مجنون است ، این نسبت که از سوی مشرکان به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) نیز

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 380@@@

داده می شد برای مؤمنان اندک نخستین ، بسیار گران بود ، و روح پاک پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) را آزرده می ساخت .

آیات مورد بحث برای دلداری پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و مؤمنان می گوید : تنها تو نیستی که هدف این تیرهای زهرآگین تهمت قرار گرفته ای ((اینگونه است که هیچ پیامبری قبل از اینها به سوی قومی فرستاده نشده مگر اینکه گفتند : او ساحر یا دیوانه است )) (کذلک ما اتی الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر او مجنون ) .**(کذلک) خبر مبتدای محذوفی است و در تقدیر (الامر کذلک) است***

آنها را ((ساحر)) می خواندند زیرا در برابر معجزات چشمگیرشان پاسخی منطقی نداشتند ، و ((مجنون )) خطاب می کردند چرا که همرنگ محیط نبودند و در برابر امتیازات مادی سر تسلیم فرود نمی آوردند .

بنابراین نگران نباش و غم و اندوه به خود راه مده ، و بر استقامت و پایداری و صبر و شکیبائی خود بیفزا که این گونه گفته ها و نسبتهای بی اساس همیشه در برابر مردان حق بوده است .

سپس می افزاید : ((آیا این اقوام کافر و معاند به یکدیگر توصیه می کردند)) که این تهمت را به همه انبیاء ببندند؟ (اتواصوا به ) .

آنچنان هماهنگ و یکنواخت عمل می کنند که گوئی همگی در ماوراء تاریخ مجلسی تشکیل داده ، و به مشاوره نشسته ، و به یکدیگر توصیه نموده اند که انبیاء را عموما متهم به سحر و جنون کنند ، تا از نفوذ اعتبار آنها در توده مردم کاسته شود .

و شاید هر کدام می خواستند از دنیا بروند بیخ گوش فرزندان و دوستان خود این سخن را می گفتند و توصیه می کردند .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 381@@@

سپس می افزاید : ((بلکه آنها قومی طغیانگرند)) (بل هم قوم طاغون ) .**(بل) در آیه فوق (اضراییه) است***

این اثر روح طغیانگری است که برای بیرون کردن مردان حق از صحنه به هر دروغ و تهمتی متوسل می شوند ، و چون پیامبران با معجزات و دستورات تازه به میان اقوام می آیند بهترین برچسب را این می بینند که آنها را به ((سحر)) و ((جنون )) متهم سازند . بنابراین عامل ((وحدت عمل )) آنها همان روحیه واحد خبیث طغیانگری آنها است .

باز برای تسلی خاطر و دلداری بیشتر به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) می فرماید : ((اکنون که این قوم طاغی و سرکش حاضر به شنیدن حق نیستند از آنها روی بگردان )) (فتول عنهم ) .

و مطمئن باش که تو وظیفه خود را به طور کامل انجام داده ای ، ((و هرگز درخور سرزنش و ملامت نخواهی بود)) (فما انت بملوم ) .

اگر آنها حق را نپذیرند غم مخور که دلهای شایسته ای در انتظار آن است .

این جمله در حقیقت یادآور آیات دیگری است که نشان می دهد پیامبر آنقدر دلسوز بود که گاه از عدم ایمان آنها نزدیک بود دق کند ، چنانکه در آیه 6 سوره کهف می خوانیم : لعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا : ((گوئی می خواهی خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها هلاک کنی چرا که آنها به این قرآن ایمان نیاورده اند)) .

البته یک رهبر راستین باید چنین باشد .

مفسران گفته اند هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و مؤمنان

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 382@@@

اندوهگین شدند و تصور کردند که این آخرین سخن در برابر مشرکان است ، وحی آسمانی قطع شده ، و عذاب الهی به زودی فرا می رسد ، ولی چیزی نگذشت که آیه بعد نازل شد و به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) دستور داد : ((پیوسته تذکر و اندرز ده ، چرا که تذکر مؤمنان را سود می بخشد)) (و ذکر فان الذکری تنفع المؤمنین ) .

اینجا بود که همگی احساس آرامش کردند .**مجمع البیان جلد 9 صفحه 161***

اشاره به اینکه دلهای آماده ای در گوشه و کنار در انتظار سخنان تو است ، اگر گروهی به مخالفت در برابر حق برخاسته اند گروه دیگری از جان و دل مشتاق آنند ، و گفتار دلنشین تو تاءثیر خود را در نفوس آنان می گذارد .