تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اگر در حدیبیه جنگی روی می داد

این آیات همچنان ابعاد دیگری از ماجرای عظیم ((حدیبیه )) را بازگو می کند ، و به دو نکته مهم در این رابطه اشاره می کند .

نخست اینکه : تصور نکنید اگر در سرزمین ((حدیبیه )) درگیری میان شما و مشرکان مکه رخ می داد ، مشرکان برنده جنگ می شدند ، چنین نیست ((اگر کافران با شما در آنجا پیکار می کردند به زودی پشت کرده از میدان فرار می نمودند ، سپس ولی و یاوری نمی یافتند)) (و لو قاتلکم الذین کفروا لولوا الادبار ثم لا یجدون ولیا و لا نصیرا) .

و این منحصر به شما نیست ((این یک سنت الهی است که در گذشته هم بوده است ، و هرگز برای سنت الهی تغییر و تبدیل نخواهی یافت )) (سنة الله التی قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا) .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 88@@@

این یک قانون همیشگی الهی است که اگر مؤمنان در امر جهاد ضعف و سستی نشان ندهند ، و با قلبی پاک و نیتی خالص به مبارزه با دشمنان برخیزند ، خدا آنها را پیروز می کند ، ممکن است گاهی در این امر به منظور امتحان یا اهداف دیگری دیر و زودی باشد اما قطعا پیروزی نهائی با آنها است .

اما در مواردی همچون میدان ((احد)) که جمعی از فرمان پیامبر خدا (صلی اللّه علیه و آله ) سرپیچی کردند و گروهی نیات خود را آلوده به عشق دنیا ساختند و به جمع غنائم پرداختند ، سرانجام شکست تلخی دامانشان را گرفت ، و بعدا نیز چنین است .

نکته مهمی را که این آیات تعقیب می کند این است که قریش ننشینند و بگویند افسوس که ما قیام نکردیم و این گروه اندک را در هم نکوبیدیم ، افسوس که صید به خانه آمد و از آن غفلت کردیم ، افسوس و افسوس !

ابدا چنین نیست ، گرچه مسلمانان نسبت به آنها اندک بودند ، و دور از وطن و ماءمن ، و فاقد سلاح کافی ، ولی با اینحال اگر درگیری واقع شده بود باز هم به برکت نیروی ایمان و نصرت الهی پیروزی از آن آنها بود ، مگر در ((بدر)) یا در ((احزاب )) نفرات آنها کمتر و تجهیزات دشمن بیشتر نبود؟ چگونه در هر دو مورد شکست دامان دشمن را گرفت .

به هر حال بیان این واقعیت مایه تقویت روحیه مؤمنان ، و تضعیف روحیه دشمنان ، و پایان دادن به ((اگر)) و ((مگر)) منافقان بود ، و نشان داد که حتی در شرائط نابرابر از نظر ظاهر ، اگر پیکاری رخ دهد پیروزی از آن مؤمنان خالص است !

نکته دیگری که در این آیات تبیین شده این است که می فرماید : ((او کسی است که دست کفار را از شما در دل مکه باز داشت ، و دست شما را از

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 89@@@

آنها ، بعد از آنکه شما را بر آنها پیروز کرد ، و خداوند نسبت به آنچه انجام می دهید بینا است )) (و هو الذی کف ایدیهم عنکم و ایدیکم عنهم ببطن مکة من بعد ان اظفرکم علیهم و کان الله بما تعملون بصیرا) .

((به راستی این ماجرا مصداق روشن ((فتح المبین )) بود همان توصیفی که قرآن برای آن برگزیده ، جمعیتی محدود بدون تجهیزات کافی جنگی وارد سرزمین دشمن شوند ، دشمنی که بارها به مدینه لشکرکشی کرده ، و تلاش عجیبی برای در هم شکستن آنها داشته ، ولی اکنون که قدم در شهر و دیار او گذارده اند چنان مرعوب شود که پیشنهاد صلح کند ، چه پیروزی از این برتر که بی آنکه حتی قطره خونی از دماغ کسی بریزد چنین تفوقی بر دشمن حاصل گردد؟!

بدون شک ماجرای صلح ((حدیبیه )) در سراسر جزیره عربستان شکستی برای قریش ، و فتحی برای مسلمین محسوب می شد که تا آن حد توانسته بودند از دشمن زهر چشم بگیرند .

جمعی از مفسران برای این آیه ((شاءن نزولی )) ذکر کرده اند ، و آن اینکه :

مشرکان ((مکه )) چهل نفر را در جریان حدیبیه برای ضربه زدن به مسلمانان به طور مخفیانه بسیج کردند که با هوشیاری مسلمانان توطئه آنها نقش بر آب شد ، مسلمین همگی را دستگیر کرده خدمت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) آوردند و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) آنها را رها کرد .

بعضی عدد آنها را 80 نفر نوشته اند که از کوه ((تنعیم )) به هنگام نماز صبح ، و با استفاده از تاریکی می خواستند به مسلمانان یورش ‍ برند .

بعضی نیز گفته اند در آن هنگام که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) در سایه درخت نشسته بود تا پیمان صلح را با نماینده قریش تنظیم کند ، و علی (علیه السلام ) مشغول نوشتن بود ،

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 90@@@

30 نفر از جوانان مکه با اسلحه به او حمله ور شدند که به طرز معجزه آسائی توطئه آنها خنثی گشت ، و همگی دستگیر شدند و حضرت آنها را آزاد فرمود .**(مجمع البیان) جلد 9 صفحه 123 این شان نزول را با تفاوت مختصری (قرطبی) (ابوالفتوح رازی) (آلوسی) در (روح المعانی) (شیخ طوسی) در (تبیان) (مراغی) و دیگران نیز نقل کرده اند***

مطابق ((این شاءن نزول جمله من بعد ان اظفرکم علیهم اشاره بر پیروزی بر این گروه است ، در حالی که مطابق تفسیر سابق منظور پیروزی کلی لشکر اسلام بر کل مشرکان است ، و این با مفاد آیه سازگارتر است .

قابل توجه اینکه قرآن روی عدم درگیری در دل مکه تکیه می کند ، این تعبیر ممکن است اشاره به دو نکته باشد : نخست اینکه : ((مکه )) کانون قدرت دشمن بود ، و قاعدتا می بایست از این فرصت مناسب استفاده می کردند ، و به مسلمانان حمله ور می شدند ، و به اصطلاح آنها مسلمانها را در آسمان جستجو می کردند وقتی که آنها را در زمین خودشان به چنگ آوردند نباید به سادگی رها کنند ، اما خداوند قدرت آنها را گرفت !

دیگر اینکه : ((مکه )) حرم امن خدا بود ، اگر درگیری و خونریزی در آنجا واقع می شد از یکسو احترام حرم خدشه دار می گشت و از سوی دیگر عیب و عاری برای مسلمانان محسوب می شد ، که آنها امنیت سنتی این سرزمین مقدس را در هم شکسته اند ، و لذا یکی از نعمتهای بزرگ خداوند بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و مسلمین این بود که دو سال بعد از این ماجرا مکه فتح شد که آنهم بدون خونریزی بود .

در آخرین آیه مورد بحث به نکته دیگری در ارتباط با مساءله صلح حدیبیه

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 91@@@

و فلسفه آن اشاره کرده ، می فرماید : ((آنها (دشمنان شما) کسانی هستند که کافر شدند ، و شما را از زیارت مسجدالحرام بازداشتند ، و قربانیهای شما را از اینکه به محل قربانگاه برسد مانع شدند)) (هم الذین کفروا و صدوکم عن المسجدالحرام و الهدی معکوفا ان یبلغ محله ) .**(معکوفا) از ماده (عکوف) به معنی منع از حرکت و ماندن در یک محل است ***

یک گناه آنها کفرشان بود ، و گناه دیگر اینکه شما را از مراسم عمره و طواف خانه خدا بازداشتند ، و اجازه ندادند که شترهای قربانی را در محلش یعنی مکه قربانی کنید (محل قربانی برای عمره مکه است و برای حج سرزمین منی ) در حالی که خانه خدا باید برای همه اهل ایمان آزاد باشد ، و جلوگیری از آن از بزرگترین گناهان است ، همانگونه که قرآن در جای دیگر می گوید : و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه : ((چه کسی ستمکارتر است از آن کس که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد الهی باز دارد))؟! (بقره - 114)

این گناهان ایجاب می کرد که خداوند آنها را به دست شما کیفر دهد و سخت مجازات کند .

اما چرا چنین نکرد؟ ذیل آیه دلیل آن را روشن ساخته ، می فرماید : ((و اگر به خاطر این نبود که مردان و زنان با ایمانی در این میان بدون آگاهی شما زیر دست و پا از بین می رفتند و از این راه عیب و عاری بدون اطلاع دامان شما را می گرفت خداوند هرگز مانع این جنگ نمی شد ، و شما را بر آنها مسلط می ساخت تا کیفر خود را ببینند)) (و لو لا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات لم تعلموهم ان تطؤهم فتصیبکم منهم معرة بغیر علم ) .**جواب (لولا) در جمله بالا محذوف است و در تقدیر چنین می باشد لماکف ایدیکم عنهم-یا-لوطئتم رقاب المشرکین بنصرنا ایاکم***

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 92@@@

این آیه اشاره به گروهی از مردان و زنان مسلمان است که به اسلام پیوستند ولی به عللی قادر به مهاجرت نشده ، و در مکه مانده بودند .

اگر مسلمانان به مکه حمله می کردند جان این گروه از مسلمانان مستضعف مکه به خطر می افتاد ، و زبان مشرکان باز می شد ، و می گفتند لشکر اسلام نه بر مخالفان خود رحم می کند و نه حتی به پیروان و موافقان ، و این عیب و عار بزرگی بود .

بعضی نیز گفته اند مراد از این عیب لزوم کفاره و دیه قتل خطا است ، ولی معنی اول مناسبتر به نظر می رسد .

((معرة )) از ماده ((عر)) (بر وزن شر) و ((عر)) (بر وزن حر) در اصل به معنی بیماری جرب ، یکنوع عارضه شدید پوستی است ، که عارض بر انسان یا حیوانات می شود ، سپس توسعه داده شده و به هر گونه زیان و ضرری که به انسان می رسد اطلاق شده است .

سپس برای تکمیل این سخن می افزاید : ((هدف این بود که خداوند هر کس را می خواهد در رحمت خود وارد کند)) (لیدخل الله فی رحمته من یشاء) .

آری خدا می خواست مؤمنان مستضعف مکه مشمول رحمت او باشند ، و صدمه ای به آنها نرسد . این احتمال نیز داده شده که یک هدف از ((صلح حدیبیه )) این بود که گروهی از مشرکان که قابل هدایت بودند ، هدایت شوند و وارد رحمت خدا گردند .

تعبیر به ((من یشاء)) (هر کس را بخواهد) به معنی کسانی است که شایستگی و لیاقت دارند ، زیرا مشیت الهی همیشه از حکمت او سرچشمه می گیرد ، و حکیم بدون دلیل اراده ای نمی کند ، و بیحساب کاری انجام نمی دهد .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 93@@@

و در پایان آیه برای تاءکید بیشتر می افزاید : ((اگر صفوف مؤمنان از کفار در مکه جدا می شد و بیم از میان رفتن مؤمنان مکه نبود ما کافران را به عذاب دردناکی مجازات می کردیم و آنها را با دست شما سخت کیفر می دادیم )) (لو تزیلوا لعذبنا الذین کفروا منهم عذابا الیما) .

درست است که خداوند می توانست از طریق اعجاز این گروه را از دیگران جدا کند ، ولی سنت پروردگار جز در موارد استثنائی انجام کارها از طریق اسباب عادی است .

تزیلوا از ماده زوال در اینجا به معنی جدا گشتن و متفرق شدن است .

از روایات متعددی که از طریق شیعه و اهل سنت ذیل این آیه نقل شده است استفاده می شود که منظور از آن افراد با ایمانی بودند که در صلب کفار قرار داشتند ، خداوند به خاطر آنها این گروه ، کفار را مجازات نکرد .

از جمله در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم : ((کسی از امام (علیه السلام ) سؤال کرد : مگر علی (علیه السلام ) در دین خداوند قوی و با قدرت نبود؟ امام (علیه السلام ) فرمود : آری قوی بود ، عرض ‍ کرد پس چرا بر اقوامی (از افراد بی ایمان و منافق ) مسلط شد اما آنها را از میان نبرد؟ چه چیز مانع بود؟ .

فرمود : یک آیه در قرآن مجید!

سؤال کرد کدام آیه ؟

فرمود : این آیه که خداوند می فرماید : لو تزیلوا لعذبنا الذین کفروا منهم عذابا الیما : ((اگر آنها جدا می شدند کافران را عذاب دردناکی می کردیم )) .

سپس افزود : انه کان لله عزوجل ودائع مؤمنون فی اصلاب قوم کافرین و منافقین ، و لم یکن علی (علیه السلام ) لیقتل الاباء حتی تخرج الودائع ! . . .و کذلک

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 94@@@

قائمنا اهل البیت لن یظهر ابدا حتی تظهر ودائع الله عزوجل ! :

((خداوند ودیعه های با ایمانی در صلب اقوام کافر و منافق داشت ، و علی (علیه السلام ) هرگز پدران را نمی کشت تا این ودایع ظاهر گردد . . .و همچنین قائم ما اهلبیت (علیهم السلام ) ظاهر نمی شود تا این ودایع آشکار گردد .**(تفسیر نورالثقلین) جلد 5 صفحه 70 روایات متعدد دیگری نیز در این زمینه وارد شده است***

یعنی خدا می داند که گروهی از فرزندان آنها در آینده با اراده و اختیار خود ایمان را می پذیرند و به خاطر آنها پدران را از مجازات سریع معاف می کند .

این معنی را ((قرطبی )) به عبارت دیگری در تفسیرش آورده است .

مانعی ندارد که آیه فوق هم اشاره به اختلاط مؤمنان مکه با کفار باشد ، و هم مؤمنانی که در صلب آنها قرار داشتند .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 95@@@