تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ظن و گمان هرگز کسی را به حق نمی رساند

این آیات همچنان موضوع آیات قبل را در زمینه نفی عقائد مشرکان تعقیب می کند .

نخست می فرماید : ((کسانی که ایمان به آخرت ندارند فرشتگان را دختر (خدا) نامگذاری می کنند)) : (ان الذین لایؤمنون بالاخرة لیسمون الملائکة تسمیة الانثی ) .

آری این سخن زشت و شرم آور تنها از کسانی سرمی زند که به حساب و جزای اعمال معتقد نیستند که اگر عقیده داشتند اینچنین جسورانه سخن نمی گفتند ، سخنی که کمترین دلیلی بر آن ندارند ، بلکه دلائل عقلی نشان می دهد نه خداوند فرزندی دارد نه فرشتگان دخترند .

تعبیر به ((تسمیة الانثی )) اشاره به همان است که در آیات قبل گفته شد که این سخنان نامهائی است بی محتوی و اسمائی است بی مسمی ، و به عبارت دیگر از حدود ((نامگذاری )) تجاوز نمی کند ، و هیچ واقعیتی را در بر ندارد .

سپس به یکی از دلائل روشن بطلان این نامگذاری اشاره کرده ، می افزاید : ((آنها به این سخن علم و یقین ندارند ، بلکه از ظن و گمان بی پایه پیروی می کنند حال آنکه گمان هرگز انسان را بی نیاز از حق نمی کند و کسی را به حق نمی رساند)) (و ما لهم به من علم ان یتبعون الا الظن و ان الظن لا یغنی من الحق شیئا) .

انسان متعهد و معتقد هرگز سخنی را بدون علم و آگاهی نمی گوید ، و نسبتی را به کسی بی دلیل نمی دهد ، تکیه بر گمان و پندار کار شیطان و انسانهای

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 531@@@

شیطان صفت است ، و قبول خرافات و موهومات نشانه انحراف و بی عقلی است .

روشن است واژه ((ظن )) (گمان ) دو معنی متفاوت دارد : گاه به معنی گمانهای بی پایه است که طبق تعبیرات آیات قبل هم ردیف هوای نفس ‍ و اوهام و خرافات است ، منظور از این کلمه در آیات مورد بحث همین معنی است .

معنی دیگر : گمانهائی است که معقول و موجه است و غالبا مطابق واقع و مبنای کار عقلا در زندگی روزمره می باشد ، مانند شهادت شهود در محکمه و دادگاه ، یا ((قول اهل خبره )) و یا ((ظواهر الفاظ)) و امثال آن که اگر اینگونه گمانها را از زندگی بشر برداریم و تنها تکیه بر یقین قطعی کنیم نظام زندگی به کلی متلاشی می شود .

بدون شک این قسم از ظن داخل در این آیات نیست ، و شواهد فراوانی در خود این آیات بر این معنی وجود دارد ، و به تعبیر دیگر قسم دوم در حقیقت یکنوع علم عرفی است نه گمان ، بنابراین کسانی که با این آیه (ان الظن لا یغنی من الحق شیئا) و مانند آن برای نفی حجیت ((ظن )) به طور کلی استدلال کرده اند قابل قبول نیست .

این نکته نیز قابل توجه است که ظن در اصطلاح فقها و اصولیین به معنی اعتقاد راجح است (اعتقادی که یک طرف احتمال در نظر انسان ترجیح داشته باشد) ولی در لغت مفهوم گسترده ای دارد که حتی به وهم و احتمالات ضعیف نیز گفته می شود ، و ظن بت پرستان از همین قبیل بود ، خرافه ای به صورت یک احتمال ضعیف در مغزشان ظاهر میشد ، سپس ‍ هوای نفس به فعالیت برمی خاست و آنرا تزیین می کرد ، و احتمال دیگر را که در مقابل آن قرار داشت و قویتر بود به دست فراموشی می سپرد و تدریجا به صورت یک اعتقاد راسخ درمی آمد ، در حالی که هیچ پایه ای نداشت .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 532@@@

سپس برای اینکه روشن کند این گروه اهل استدلال و منطق نیستند ، و حب دنیا و فراموش کردن یاد خدا آنها را در لجنزار این موهومات و خرافات غوطه ور ساخته ، می افزاید : ((چون چنین است از کسانی که از یاد ما اعراض کرده اند ، و جز زندگی مادی دنیا را نمی خواهند و نمی جویند ، روی بگردان )) و به آنها اعتنا مکن که شایسته سخن نیستند! (فاعرض عمن تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیاة الدنیا) .

منظور از ((ذکر خدا)) به عقیده بعضی از مفسران قرآن است ، و گاه احتمال داده شده که منظور دلائل منطقی و عقلی است که انسان را به خدا می رساند ، و نیز احتمال داده اند همان یاد خدا است که نقطه مقابل غفلت است .

ولی ظاهر این است که این تعبیر مفهوم گسترده ای دارد که هر گونه توجه به خدا را چه از طریق قرآن ، و دلیل عقل ، و چه از طریق سنت ، و یاد قیامت شامل می گردد .

ضمنا این نکته نیز از آیه استفاده می شود که رابطه ای در میان غفلت از یاد خدا ، و اقبال به مادیات ، و زرق و برق دنیا وجود دارد ، و قابل توجه اینکه در میان این دو تاءثیر متقابل است ، غفلت از یاد خدا انسان را به سوی دنیاپرستی سوق می دهد ، همانگونه که دنیاپرستی انسان را از یاد خدا غافل می سازد ، و این هر دو با هواپرستی همراه است ، و طبعا خرافاتی که هماهنگ با آن باشد در نظر انسان جلوه می کند و تدریجا تبدیل به یک اعتقاد می شود .

شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که امر به اعراض از این گروه هرگز منافاتی با تبلیغ رسالت که وظیفه اصلی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) است ندارد ، چرا که تبلیغ و انذار و بشارت مخصوص مواردی است که حداقل احتمال تاءثیر وجود داشته باشد ، آنجا که یقین به عدم تاءثیر است نباید نیروها را به هدر داد ، و بعد از اتمام حجت باید اعراض ‍ کرد .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 533@@@

این نیز قابل توجه است که این دستور مخصوص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) نیست ، بلکه همه منادیان راه حق را شامل می شود ، تا نیروهای ارزشمند تبلیغی خود را تنها در زمینه هائی صرف کنند که امید اثر است ، اما دنیا پرستان مغرور سیاه دلی که هیچ امیدی به هدایتشان نیست باید بعد از اتمام حجت آنها را به حال خود رها ساخت ، تا خداوند درباره آنها داوری کند .

در آخرین آیه مورد بحث برای اثبات انحطاط فکری این گروه می افزاید : ((این است آخرین حد معلومات آنها))! (ذلک مبلغهم من العلم ) .

آری اوج افکار آنها به اینجا منتهی شده که افسانه دختران خدا را درباره ملائکه طرح کنند ، و در ظلمات اوهام و خرافات دست و پا زنند ، و این است آخرین نقطه همت آنها که خدا را به فراموشی بسپارند و اقبال به دنیا کنند ، و تمام شرف و حیثیت انسانی خود را با درهم و دیناری معاوضه نمایند .

و در پایان می گوید : ((پروردگار تو کسانی را که از راه او گمراه شده اند به خوبی می شناسد ، و هدایت یافتگان را نیز از همه بهتر می داند)) (ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بمن اهتدی ) .

جمله ((ذلک مبلغهم من العلم )) می تواند اشاره به خرافاتی همچون بت پرستی و فرشتگان را دختران خدا دانستن باشد ، یعنی نهایت آگاهی این گروه همین موهومات است .

یا اشاره به دنیاپرستی و اسارت آنها در چنگال مادیات ، یعنی نهایت فهم و شعورشان این است که به خواب و خور و عیش و نوش و متاع فانی و زودگذر و زرق و برق دنیا قناعت کرده اند .

در دعای معروفی که در اعمال ماه شعبان از پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله )

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 534@@@

نقل شده می خوانیم : و لاتجعل الدنیا اکبر همنا و لا مبلغ علمنا : ((خداوندا دنیا را بزرگترین مشغولیات فکری ما و نهایت علم و آگاهی ما قرار مده )) .**این دعا بدون بدون اشاره به اینکه مربوط به اعمال ماه شعبان است در (مجمع البیان) بعضی دیگر از تفاسیر ذیل آیه مورد بحث نیز آمده است***

پایان آیه اشاره به این حقیقت است که خداوند هم گمراهان را به خوبی می شناسد و هم هدایت یافتگان را ، یکی را مشمول غضبش و دیگری را مشمول لطفش می سازد ، و در قیامت هر کدام را بر طبق اعمالشان جزا خواهد داد .