تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

راستی حرف حساب شما چیست ؟!

این آیات همچنان ادامه بحث استدلالی گذشته در برابر منکران قرآن و نبوت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و قدرت پروردگار است .

آیاتی است که همگی با ((اءم )) که در اینجا برای ((استفهام )) است آغاز شده ، و یک استدلال زنجیره ای جالب را ((یازده سؤال پی درپی )) (به صورت استفهام انکاری ) تشکیل می دهد ، و به تعبیر روشنتر تمام راههای فرار را از هر سو به روی مخالفان می بندد ، و چنان آنها را در این عبارات کوتاه و پرنفوذ در تنگنا قرار می دهد که انسان بی اختیار در برابر عظمت و انسجام آن سر تعظیم فرود آورده ، و اقرار و اعتراف می کند .

نخست از مساءله آفرینش شروع کرده ، می گوید : ((آیا آنها بی سبب آفریده شده اند؟ یا خود خالق خویشتنند))؟! (ام خلقوا من غیر شی ء ام هم

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 453@@@

الخالقون ) .**در تفسیر این آیه احتمالات دیگری نیز داده شده است از جمله اینکه مفاد آیه چنین است: (آیا آنها بی هدف آفریده شده اند و هیچگونه برنامه و مسئولیتی ندارند؟) گرچه این معنی را جمعی از مفسران برگزیده اند ولی با توجه به جمله دوم (ام هم الخالقون) روشن می شود که منظور همان است که در بالا گفته شد یعنی: (آیا آنها بدون علت آفریده شده اند یا خود علت خویشتنند؟)***

این عبارت کوتاه و فشرده در حقیقت اشاره به ((برهان معروف علیت )) است که در فلسفه و کلام برای اثبات وجود خداوند آمده است ، و آن اینکه عالمی که در آن زندگی می کنیم بدون شک حادث است (زیرا دائما در حال تغییر است ، و آنچه در حال تغییر و دگرگونی است معرض حوادث است ، و چیزی که معرض حوادث است محال است قدیم و ازلی باشد) .

اکنون این سؤال پیش می آید که اگر حادث است از پنج حال بیرون نیست :

1 - بدون علت به وجود آمده است .

2 - خود علت خویشتن است .

3 - معلولات جهان علت وجود آن هستند .

4 - این جهان معلول علتی است که آنهم به نوبه خود معلول علت دیگری است و تا بی نهایت پیش می رود .

5 - این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است که هستیش از درون ذات پاک او است .

باطل بودن چهار احتمال نخست معلوم است ، زیرا .

وجود معلول بدون علت محال است ، و گرنه هر چیز در هر شرائطی باید به وجود آید ، در حالی که چنین نیست .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 454@@@

احتمال دوم که چیزی خودش را به وجود آورد نیز محال است ، زیرا مفهومش این است که قبل از وجودش موجود باشد ، و این اجتماع نقیضین است (دقت کنید) .

همچنین احتمال سوم که مخلوقات انسان ، خالق انسان باشد نیز واضح البطان است (چرا که لازمه آن دور است ) .

و نیز احتمال چهارم یعنی تسلسل علتها و کشیده شدن سلسله علل و معلول به بینهایت آن نیز غیر قابل قبول است ، چرا که بی نهایت معلول و مخلوق بالاخره مخلوق است و نیاز به خالقی دارد که آنرا ایجاد کند ، مگر بی نهایت صفر عدد می شود؟ یا از درون بی نهایت ظلمت نور برمی خیزد؟ یا از بی نهایت فقر و نیاز بی نیازی به وجود می آید؟

بنابراین راهی جز قبول احتمال پنجم یعنی خالقیت واجب الوجود باقی نمی ماند (باز هم دقت کنید) .

و از آنجا که رکن اصلی این برهان نفی همان احتمال اول و دوم است قرآن به همان قناعت کرده .

اکنون می بینیم که در عبارت کوتاهی چه استدلالی نهفته شده است .

آیه بعد به سؤال دیگری که درباره ادعائی که در مرحله پائینتر قرار دارد پرداخته می گوید : ((آیا آنها آسمانها و زمین را آفریده اند)) (ام خلقوا السماوات و الارض ) .

اگر بی علت به وجود نیامده اند ، و نیز خود علت خویش نبوده اند ، آیا واجب الوجود و خالق آسمانها و زمینند؟ و اگر مبداء عالم هستی نیستند آیا خداوند امر خلقت آسمان و زمین را به آنها واگذارده ؟ و به این ترتیب مخلوقی هستند

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 455@@@

که خود فرمان خلقت دارند؟

مسلما آنها هرگز نمی توانند چنین ادعای باطلی کنند ، لذا در دنباله همین سخن می افزاید : ((بلکه آنها لجوج و معاندند و نمی خواهند یقین و ایمان بیاورند)) (بل لا یوقنون ) .

آری آنها دنبال بهانه ای برای فرار از ایمانند .

و اگر مدعی این امور نیستند و در امر خلقت نصیبی ندارند ((آیا خزائن پروردگارت نزد آنهاست ))؟! (ام عندهم خزائن ربک ) .**(خزائن) جمع (خزینه) به معنی منبع و مرکز هر چیزی است که برای حفظ آن و عدم دستیابی دیگران در آنجا جمع آوری و ذخیره شده است قرآن مجید می گوید: و ان من شی الاعندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم: (خزائن همه چیز نزد ماست و ما جز به اندازه معلوم آنرا نازل نمی کنیم)(حجر-21)***

تا هر کس را بخواهند ((نعمت نبوت و علم و دانش )) یا ارزاق دیگر بخشند ، و از هر کس بخواهند دریغ دارند .

((یا اینکه امر تدبیر عالم به آنها واگذار شده است ، و بر همه سلطه و سیطره دارند))؟! (اءم هم المصیطرون ) .

آنها هرگز نمی توانند ادعا کنند که خزینه دار پروردگارند ، و نه سلطه ای بر امر تدبیر این جهان دارند ، چرا که ضعف و زبونی آنها در برابر یک حادثه ، یک بیماری و حتی یک حشره ناچیز ، و همچنین نیاز آنها به ابتدائی ترین وسائل زندگی ، بهترین دلیل بر نفی این قدرتها از آنهاست ، تنها هوای نفس و جاه طلبی و خودخواهی و تعصب و لجاج است که آنها را به انکار حقایق کشیده .

((مصیطرون )) اشاره به ((ارباب انواع )) است که جزء خرافات پیشینیان

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 456@@@

می باشد ، آنها معتقد بودند که هر نوع از انواع جهان اعم از انسان و انواع حیوانات و گیاهان و غیر آنها دارای مدبر و مربی خاصی است که آن را رب النوع آن می نامیدند ، و خدا را ((رب الارباب )) خطاب می کردند ، این عقیده شرک آمیز از نظر اسلام مردود است ، و در آیات قرآن تدبیر همه جهان از آن خدا معرفی شده و او را ((رب العالمین )) می خوانیم .

این واژه در اصل از ((سطر)) گرفته شده که به معنی صفوف کلمات به هنگام نوشتن است ، و ((مسیطر)) به کسی می گویند که بر امری تسلط داشته باشد و به آن خط دهد ، همانگونه که نویسنده بر سطور کلام خویش تسلط دارد (باید توجه داشت که این کلمه هم با ((صاد)) و هم با ((سین )) نوشته می شود ، و هر دو به یک معنی است هر چند رسم الخط مشهور قرآن با ((صاد)) می باشد) .

مسلم است نه منکران نبوت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و مشرکان عصر جاهلیت ، و نه غیر آنها ، مدعی هیچیک از امور پنجگانه فوق نبودند ، لذا در آیه بعد به مرحله دیگری پرداخته ، می گوید : ((آیا آنها مدعی هستند وحی بر آنها نازل می شود یا نردبانی دارند که با آن به آسمان صعود کنند و اسرار وحی را بدینوسیله می شنوند))؟! (ام لهم سلم یستمعون فیه ) .

و از آنجا که ممکن بود آنها مدعی آگاهی از اسرار آسمان شوند قرآن بلافاصله از آنها مطالبه دلیل کرده ، می گوید ((هر کس که از آنها چنین ادعائی دارد و می گوید : اسرار الهی را از طریق صعود به آسمان می شنوم دلیل روشنی بر این ادعا اقامه کند)) (فلیاءت مستمعهم بسلطان مبین ) .

مسلما اگر چنین ادعائی داشتند از حدود حرف تجاوز نمی کرد و هرگز

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 457@@@

دلیلی بر این مطلب نداشتند .**(سلم)(بر وزن خرم) به معنی نردبان و گاه به معنی هرگونه وسیله است در اینکه آنها مدعی استماع چه چیزی بودند در میان مفسران گفتگو است بعضی آنرا به وحی تفسیر کرده اند و بعضی دیگر نسبتهائی را که به پیامبر (ص) می دادند مانند شاعر و مجنون و یا شریکهائی برای خدا می پنداشتند و بعضی به معنی نفی نبوت از پیامبر (ص) تفسیر کرده اند (جمع میان این معانی نیز بعید نیست هرچند معنی اول از همه روشنتر است)***

سپس می افزاید : آیا این نسبت ناروا را که به فرشتگان می دهند و می گویند آنها دختران خدا هستند قابل قبول است ؟ ((آیا سهم خدا دختران ، و برای شما پسران است ))؟! (ام له البنات و لکم البنون ) .

اشاره به اینکه یکی از اعتقادات و افکار باطل آنها این بود که از دختران به شدت تنفر داشتند ، و اگر باخبر می شدند که همسرشان دختری آورده چهره آنها از شدت اندوه و شرم سیاه می شد ، ولی با این حال فرشتگان را دختران خدا می خواندند!

اگر آنها با عالم بالا مربوطند و با اسرار وحی آشنا هستند آیا نمونه وحی آنها همین خرافات مضحک و این عقائد ننگین و شرم آور است ؟

بدیهی است دختر و پسر از نظر ارزش انسانی با هم تفاوتی ندارند ، و تعبیر آیه فوق در حقیقت از قبیل استدلال به عقیده باطل طرف مخالف بر ضد خود او است .

قرآن در آیات متعددی روی نفی این عقیده خرافی تکیه کرده و آنها را در این زمینه به محاکمه می کشد و رسوا می سازد .**در اینکه چرا عرب جاهلی دختران را فرشتگان خدا می دانستند و در عین حال از فرزند دختر متنفر و بیزار بود؟ و دلائل زنده ای که قرآن بر ضد آنها اقامه می کند بحثهای بیشتری در جلد 11 صفحه 266 به بعد(ذیل آیه 57 سوره نحل) و در جلد 19 صفحه 170 به بعد (ذیل آیه 149 سوره صافات) داشته ایم***

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 458@@@

سپس از این مرحله نیز تنزل کرده به ذکر یکی دیگر از اموری که امکان دارد وسیله بهانه جوئی آنها شود اشاره کرده ، می فرماید : ((آیا تو از آنها اجر و پاداشی در مقابل ابلاغ رسالت مطالبه می کنی که همچون باری گران بر دوش آنها سنگینی می کند))؟! (اءم تسالهم اجرا فهم من مغرم مثقلون ) .

((مغرم )) (بر وزن مکتب ) از ماده ((غرم )) به معنی زیانی است که بدون جهت دامن انسان را می گیرد ، و ((غریم )) به طلبکار و بدهکار هر دو اطلاق می شود .

((مثقل )) از ماده ((اثقال )) به معنی تحمیل مشقت و بار گران است ، بنابراین معنی جمله چنین می شود : ((آیا تو غرامت در برابر ابلاغ رسالت از آنها مطالبه می کنی که آنها از پرداخت آن ناتوانند و به این دلیل ایمان نمی آورند))؟!

این معنی بارها در قرآن مجید - نه تنها در مورد پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) که درباره بسیاری از پیامبران - تکرار شده است ، که یکی از نخستین سخنان انبیاء این بود که می گفتند : ((ما از شما هیچگونه اجر و پاداشی در برابر ابلاغ دعوت الهی مطالبه نمی کنیم )) تا هم بی نظری آنها ثابت شود و هم بهانه ای برای بهانه جویان باقی نماند .

دگر بار آنها را مورد سؤال قرار داده ، می گوید : ((آیا اسرار غیب نزد آنهاست ، و از روی آن می نویسند))؟ (ام عندهم الغیب فهم یکتبون ) .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 459@@@

اینها ادعا می کنند پیامبر شاعری است که در انتظار مرگ او و از هم پاشیدن شیرازه زندگی او هستیم ، و با مرگش همه چیز پایان می گیرد و دعوتش به بوته فراموشی می افتد (چنانکه در چند آیه قبل از قول مشرکان آمده بود ((نتربص به ریب المنون )) .

آنها از کجا می دانند که بعد از وفات پیامبر زنده اند؟ این غیب را چه کسی به آنها گفته ؟

این احتمال نیز وجود دارد که قرآن می گوید : اگر شما مدعی هستید که بر اسرار غیب آگاهید و احکام الهی را می دانید و از قرآن و آئین محمد (صلی اللّه علیه و آله ) بی نیاز هستید این یک دروغ بزرگ است .**جمعی از مفسران (غیب) را در اینجا به معنی (لوح محفوظ) تفسیر کرده اند و بعضی گفته اند: اشاره به ادعاهائی است که بعضی از مشرکان داشتند و می گفتند: اگر قیامتی در کار باشد ما نزد خدا مقام والائی خواهیم داشت ولی این تفسیرها تناسب زیادی با مفهوم آیات فوق و ارتباط آنها با یکدیگر ندارد***

سپس به بیان احتمال دیگری پرداخته ، می گوید : ((اگر هیچیک از این امور در کار نیست ، اما طرحهای شیطانی ریخته اند تا پیامبر را از میان بردارند ، یا با آئین او به مقابله برخیزند ، باید بدانند که کفار محکوم نقشه های الهی هستند و طرح خداوند بالاتر از طرح آنهاست )) (ام یریدون کیدا فالذین کفروا هم المکیدون ) .**(کید) بر وزن صید نوعی از چاره جوئی است که گاهی در مورد چاره جوئیهای خیر به کار می رود ولی غالبا در موارد شراستعمال می شود این واژه به معنی مکر و تلاش و کوشش و جنگ نیز آمده است***

آیه فوق مطابق این تفسیر همانند آیه 54 سوره آل عمران است که می گوید :

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 460@@@

و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین :

این احتمال نیز از سوی جمعی از مفسران پذیرفته شده که منظور این است : ((توطئه های آنها سرانجام بر ضد خود آنها تمام می شود ، شبیه آنچه در آیه 43 سوره فاطر آمده است )) و لا یحیق المکر السیی ء الا باهله : ((نقشه های سوء تنها دامان صاحبانش را می گیرد)) .

جمع میان هر دو تفسیر نیز بی مانع است .

این آیه می تواند با آیه قبل پیوند دیگری داشته باشد ، و آن اینکه دشمنان اسلام می گفتند : ما در انتظار مرگ محمدیم ، قرآن می گوید از دو حال خارج نیست ، یا ادعا می کنید که او با مرگ طبیعی قبل از شما می میرد ، لازمه این سخن آگاهی از اسرار غیب است ، و اگر منظورتان این است که با توطئه های شما از میان می رود بدانید نقشه های خدا مافوق نقشه های شماست و توطئه های شما دامان خودتان را می گیرد .

و اگر تصور می کنید که با اجتماع در ((دارالندوة )) و طرح تهمتهائی همچون ((کهانت )) و ((جنون )) و ((شاعری )) در مورد پیامبر قدرت دارید بر او پیروز شوید کور خوانده اید ، چرا که قدرت خدا برتر از همه قدرتهاست ، و او سلامت و نجات و پیروزی پیامبرش را برای ابلاغ این دعوت جهانی تضمین کرده است ! .

و بالاخره در آخرین پرسش از آنها می پرسد : آیا آنها خیال می کنند حامی و یاوری دارند؟ ((آیا برای آنها معبودی جز خدا است ))؟ (ام لهم اله غیر الله ) .

سپس می افزاید : ((منزه است از آنچه برای او شریک قرار می دهند)) (سبحان الله عما یشرکون ) .

بنابراین هیچکس قادر به حمایت از آنها نیست .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 461@@@

به این ترتیب آنها را در برابر یک بازپرسی عجیب و یک رشته سؤالات زنجیره ای یازده گانه قرار می دهد ، و مرحله به مرحله آنها را به عقب نشینی و تنزل از ادعاها وامی دارد ، و سپس تمام راههای فرار را به روی آنها می بندد ، و در بن بست کامل قرار می دهد .

چه دلنشین است استدلالات قرآن ، و طرح سؤالات و بازپرسی آن که اگر روح حق جوئی و حق طلبی در کسی باشد در برابر آن تسلیم می شود .

جالب اینکه در آیه اخیر برای نفی معبودهای دیگر دلیلی ذکر نمی کند ، و تنها به جمله ((سبحان الله عما یشرکون )) اکتفا نموده است ، این به خاطر آن است که بطلان ادعای الوهیت برای بتهائی که از سنگ و چوب ساخته شده و یا هر مخلوق دیگر با ضعفها و نیازهائی که دارند ، روشنتر از آن است که نیاز به شرح و گفتگو داشته باشد ، بعلاوه در آیات دیگر کرارا برای ابطال این موضوع استدلال شده است .



@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 462@@@